۲۰٬۵۷۴
ویرایش
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
<span id='link350'><span> | <span id='link350'><span> | ||
==آيات ۹۴ - ۹۹ سوره بقره == | ==آيات ۹۴ - ۹۹ سوره بقره == | ||
قُلْ إِن كانَت لَكُمُ الدَّارُ الاَخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا | قُلْ إِن كانَت لَكُمُ الدَّارُ الاَخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خَالِصةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(۹۴) | ||
وَ لَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِالظَّالِمِينَ(۹۵) | وَ لَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِالظَّالِمِينَ(۹۵) | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
<center>«'''بيان آيات '''»</center> | <center>«'''بيان آيات '''»</center> | ||
«''' | «'''قُل إن كَانَت لَكُم...'''»: از آن جا كه قول يهود: «لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إلَّا أيَّاماً مَعدُودَة: جز چند روزى آتش با ما تماس نمى گيرد»، و نيز در پاسخ اين كه: «آمِنُوا بِمَا أنزَلَ اللّهُ:ايمان بياوريد به آنچه خدا نازل كرده»، گفته بودند: «نُؤمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَينَا: به آنچه بر خود ما نازل شده، ايمان مى آوريم»، و اين دو جمله به التزام دلالت می كرد بر اين كه يهوديان مدعى نجات در آخرت اند، و ديگران را اهل نجات و سعادت نمی دانند، و نجات و سعادت خود را هم مشوب به هلاكت و شقاوت نمی دانند. چون به خيال خود، جز ايامى چند معذب نمی شوند و آن ايام هم، عبارت است از آن چند صباحى كه گوساله پرستيدند. | ||
لذا | لذا خدای تعالى، با خطابى با ايشان مقابله كرد كه دروغگویى آنان را در دعويشان ظاهر سازد. خطابی كه خود يهود، بدون هيچ ترديدى آن را قبول دارد و آن، اين است كه: به رسول گرامی اش دستور می دهد به ايشان بگويد: «قُل إن كَانَت لَكُمُ الدَّارُ الآخِرَة». يعنى اگر خانه آخرت از آنِ شماست، و مراد از خانه آخرت، سعادت در آخرت است. براى اين كه وقتى كسى مالك خانه اى شد، به هر نحو كه خوشش آيد و دوست بدارد، در آن تصرف مى كند، و به بهترين وجه دلخواه و سعادتمندانه ترين وجه وارد آن می شود. | ||
«'''عِندَ اللّّه '''»: يعنى مستقر در نزد خدا، و يا بگو به حكم خدا، يا به اذن او. در حقيقت، اين جمله نظير جملۀ «إنَّ الدِّينَ عِندَ اللّه الإسلَام: دين، نزد خدا اسلام است» می باشد. | |||
«'''خَالِصَةً'''»: يعنى اگر خانه آخرت در نزد خدا، خالص از آنِ شماست.، و مراد از خالص اين است كه به چيزى كه مكروه شما باشد، مشوب نيست. خلاصه عذاب و ذلتى مخلوط با آن نيست. چون شما معتقديد كه در آن عالم، عذاب نمی شويد، مگر چند روزى. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۴۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۴۳ </center> | ||
«''' | «'''مِن دُونِ النَّاسِ '''»: بر خلاف مردم. چون شما تمامى اديان به جز دين خود را باطل مى دانيد. «فَتَمَنَّوُا المَوتَ إن كُنتُم صَادِقِينَ»: پس آرزوى مرگ و رفتن بدان سراى را بكنيد، اگر راست می گویيد. و اين خطاب، نظير خطاب «قُل يَا أيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إن زَعَمتُم أنَّكُم أولِيَاءُ لِلّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوتَ إن كُنتُم صَادِقِينَ: بگو اى كسانی كه يهودى گرى را شعار خود كرده ايد، اگر می پنداريد كه تنها شما اولياء خدایيد، نه مردم، پس آرزوى مرگ كنيد، اگر راست مى گویيد»، می باشد. | ||
<span id='link352'><span> | <span id='link352'><span> | ||
اين امر فطرى است | و اين مؤاخذه، به لازمه امرى فطرى است. امرى كه بيّن الاثر است. يعنى اثرش براى همه روشن است، به طوری كه احدى در آن كمترين شك نمی كند و آن، اين است كه: انسان و بلكه هر موجود داراى شعور، وقتى كه بين راحتى و تعب مختار شود، البته راحتى را اختيار می كند، و اگر ميان دو قسم زندگى، يكى مكدر و آميخته با ناراحتى ها، و ديگرى خالص و صافى، مخير شود، بدون هيچ ترديدى عيش خالص و گوارا را اختيار مى كند، و به فرضى هم كه بدون اختيار گرفتار زندگى پست و عيش مكدر شده باشد، پيوسته آرزوى نجات از آن و رسيدن به عيش طيب و گوارا در سر مى پروراند، و حتى يك لحظه هم از حسرت بر آن زندگى خالى نيست، نه قلبش و نه زبانش، بلكه همواره براى رسيدن به آن، سعى و عمل مى كند. | ||
اين امر فطرى است. حال ببينيم يهود در دعوى خود كه زندگى قرين به سعادت آخرت را خاص خود می داند، راست مى گويد، يا دروغ. امتحانش مجانى است و آن، اين است كه: اگر راست بگويند، و آن زندگى خاص ايشان باشد، نه ساير مردم، بايد به زبان دل و زبان سر، و با اركان بدن، همواره آرزوى رسيدن به آن را داشته باشند، و حال اين كه مى بينيم ابدا آرزوى آن را ندارند. چون ريگ در كفش دارند. انبياى خدا را كشته اند، به موسى كفر ورزيده اند، و پيمان هایى از خدا را نقض كرده اند، خدا هم كه داناى به ستمكاران است. | |||
«'''بِمَا قَدَّمَت أيدِيهِم '''»: اين جمله، كنايه از عمل است، از اين جهت كه بيشتر اعمال ظاهرى انسان، با دست انجام می شود، و انسان بعد از انجام، آن را به هر كس كه به دردش بخورد، و يا از او بخواهد، تقديم می دارد. | |||
پس در اين جمله، دو عنايت است: اول اين كه تقديم را به دست ها نسبت داده، نه صاحبان دست. دوم اين كه: هر فعلى را عمل دانسته. | |||
و سخن كوتاه آن كه: اعمال انسان و مخصوصا آن اعمالى كه به طور مستمر انجام می دهد، بهترين دليل است بر آنچه كه در دل پنهان كرده. اعمال زشت و افعال خبيث، جز از باطنى خبيث حكايت نمی كند، | |||
باطنی كه هرگز ميل ديدار خدا و وارد شدن به خانه اولياء او را ندارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۴۴ </center> | ||
<span id='link353'><span> | <span id='link353'><span> | ||
ویرایش