۲۰٬۵۷۴
ویرایش
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۴: | ||
==توطن يهود در مدينه و اطراف آن و انكار و تكذيب آنها پيامبر(ص ) == | ==توطن يهود در مدينه و اطراف آن و انكار و تكذيب آنها پيامبر(ص ) == | ||
اين عده از يهوديان كه در مدينه يعنى ميان | اين عده از يهوديان كه در مدينه يعنى ميان «عير» و «اُحُد» منزل كردند، اموال بسيارى كسب كردند. «تبّع»، از بسيارى مال آنان خبردار شد و به جنگ با آنان برخاست. يهوديان متحصن شدند. تبّع، ايشان را محاصره كرد و در آخر، به ايشان امان داد. پس بر او در آمدند. «تبّع» به ايشان گفت: مى خواهم در اين سرزمين بمانم، براى اين كه مرا خيلى معطل كرديد. گفتند: تو نمی توانى در اين جا بمانى، براى اين كه اين جا، محل هجرت پيغمبرى است، نه جاى تو است، و نه جاى هیچ کس ديگر، تا آن پيغمبر مبعوث شود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۳۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۳۷ </center> | ||
«تبّع» گفت: حال كه چنين است، من از خويشاوندان خودم، كسانى را در اين جا می گذارم، تا وقتى آن پيغمبر مبعوث شد، او را يارى كنند. يهوديان راضى شدند و «تبّع»، دو قبيله «اوس» و «خزرج» را كه می شناخت، در مدينه منزل داد. | |||
و چون نفرات اين دو قبيله بسيار شدند، اموال يهوديان را مى | و چون نفرات اين دو قبيله بسيار شدند، اموال يهوديان را مى گرفتند. يهوديان عليه آنان خط نشان مى كشيدند، كه اگر پيغمبر ما محمّد «ص» ظهور كند، ما همگى، شما را از ديار و اموال خود بيرون می كنيم، و به اين چپاولگری تان خاتمه می دهيم. | ||
ولى وقتى | ولى وقتى خدای تعالى، محمّد «ص» را مبعوث كرد، اوس و خزرج - كه همان انصار باشند - به وى ايمان آوردند، ولى يهوديان ايمان نياورده، به وى كفر ورزيدند. و اين جريان، همان است كه خدای تعالى درباره اش می فرمايد: «وَ كَانُوا مِن قَبلُ يَستَفتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا...». | ||
و در تفسير الدُرُّ المنثور است كه ابن اسحاق، و ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم و ابونعيم، (در كتاب دلائل)، همگى از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: | |||
يهود قبل از بعثت، براى اوس و خزرج خط نشان می كشيد كه اگر رسول خدا «ص» مبعوث شود، به حساب شما مى رسيم، ولى همین كه ديدند پيغمبر آخرالزمان از ميان يهود مبعوث نشد، بلكه از ميان عرب برخاست، به او كفر ورزيدند، و گفته هاى قبلى خود را انكار نمودند. | |||
«معاذ بن جبل» و «بشر بن ابى البراء» و «داوود بن سلمه»، به ايشان گفتند: | |||
اى گروه يهود! از خدا بترسيد، و ايمان بياوريد، مگر اين شما نبوديد كه عليه ما، به محمّد «ص»، خط نشان مى كشيديد، با اين كه ما آن روز مشرك بوديم و شما به ما خبر می داديد كه: به زودى محمّد «ص» مبعوث خواهد شد، صفات او را براى ما مى گفتيد، پس چرا حالا كه مبعوث شده، به وى كفر مى ورزيد؟! | |||
«سلام بن مشكم» - كه يكى از يهوديان بنى النضير بود - در جواب گفت: او چيزى نياورده كه ما بشناسيم، و او آن كسى نيست كه ما از آمدنش خبر می داديم. درباره اين جريان بود كه آيه شريفه: «وَ لَمَّا جَائَهُم كِتَابٌ مِن عِندِ اللّه»، نازل شد. | |||
<span id='link347'><span> | <span id='link347'><span> | ||
==مناقشه بعضى از مفسرين در قسم دادن خدا به حق رسول اللّه (ص ) و رد آن == | ==مناقشه بعضى از مفسرين در قسم دادن خدا به حق رسول اللّه (ص ) و رد آن == | ||
و نيز در تفسير الدر المنثور استكه ابو نعيم ، در دلائل از طريق عطاء و ضحاك از ابن عباس روايت كرده كه گفت : يهوديان بنى قريظه و بنى النظير قبل از آنكه محمد (ص ) مبعوث شود، از خدا بعثت او را ميخواستند تا كفار را نابود كند و مى گفتند: (پروردگارا به حق پيامبر امّىّ ما را بر اين كفار نصرت بده ولى وقتى خدا آنانرا يارى كرد و رسولخدا (ص ) را مبعوث كرد و بيامد آنكسى كه او را مى شناختند، | و نيز در تفسير الدر المنثور استكه ابو نعيم ، در دلائل از طريق عطاء و ضحاك از ابن عباس روايت كرده كه گفت : يهوديان بنى قريظه و بنى النظير قبل از آنكه محمد (ص ) مبعوث شود، از خدا بعثت او را ميخواستند تا كفار را نابود كند و مى گفتند: (پروردگارا به حق پيامبر امّىّ ما را بر اين كفار نصرت بده ولى وقتى خدا آنانرا يارى كرد و رسولخدا (ص ) را مبعوث كرد و بيامد آنكسى كه او را مى شناختند، |
ویرایش