۲۰٬۶۳۴
ویرایش
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
<span id='link332'><span> | <span id='link332'><span> | ||
و چون چنين بود، باز با الهام فطرتش، ملهم شد به اين كه در آنچه كه خودش تخصص دارد، به علم و آگهى خود عمل كند، و در آنچه كه ديگران در آن تخصص دارند، از آنان پيروى نموده، به تخصص و مهارت آنان اعتماد كند. | |||
و چون چنين بود، باز با الهام | |||
اين جاست كه می گویيم: بناى عقلاى عالَم بر اين است كه هر كس، به اهل خبره در هر فن مراجعه نمايد، و حقيقت و واقع اين مراجعه، همان «تقليد» اصطلاحى است كه معنايش، اعتماد كردن به دليل اجمالى هر مسئله ای است، كه دسترسى به دليل تفصيلى آن، از حدّ و حيطه طاقت او بيرون است. | |||
همچنان كه به حكم فطرتش، خود را محكوم می داند به اين كه در آنچه كه در وُسع و طاقت خودش است، به تقليد از ديگران اكتفاء ننموده، خودش شخصا به بحث و جستجو پرداخته، دليل تفصيلى آن را به دست آورد، و ملاك در هر دو باب، اين است كه: | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۱۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۱۹ </center> | ||
آدمى از غير علم پیروی نكند. اگر قدرت بر اجتهاد دارد، ب هحكم فطرتش، بايد به اجتهاد و تحصيل دليل تفصيلى، و علت هر مسئله كه مورد ابتلاى اوست، بپردازد. و اگر قدرت بر آن ندارد، از كسى كه علم به آن مسئله را دارد، تقليد كند. | |||
بله تقليد در آن مسائلى كه خود انسان | و از آن جایی كه محال است فردى از نوع انسانى يافت شود، كه در تمامى شئون زندگى تخصص داشته باشد، و آن اصولى را كه زندگی اش متكى بدان ها است، مستقلا اجتهاد و بررسى كند، قهرا محال خواهد بود كه انسانى يافت شود كه از تقليد و پيروى غير، خالى باشد، و هر كس خلاف اين معنا را ادعا كند، و يا درباره خود پندارى غير اين داشته باشد، يعنى می پندارد كه در هيچ مسئله از مسائل زندگى تقليد نمى كند، در حقيقت سند سفاهت خود را دست داده. | ||
بله تقليد در آن مسائلى كه خود انسان می تواند به دليل و علتش پى ببرد، تقليد كوركورانه و غلط است، همچنان كه اجتهاد در مسئله اى كه اهليت ورود بدان مسئله را ندارد، يكى از رذائل اخلاقى است، كه باعث هلاكت اجتماع مى گردد، و مدينه فاضله بشرى را از هم مى پاشد. | |||
پس افراد اجتماع نمى توانند در همه مسائل مجتهد باشند و در هيچ مسئله اى تقليد نكنند، و نه می توانند در تمامى مسائل زندگى مقلد باشند، و سراسر زندگی شان، پيروى محض باشد. چون جز از خداى سبحان، از هيچ كس ديگر نبايد اين طور پيروى كرد. يعنى پيرو محض بود، بلكه در برابر خداى سبحان، بايد پيرو محض بود، چون او يگانه سببى است كه ساير اسباب، همه به او منتهى می شود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۳۲۰ </center> | ||
<span id='link333'><span> | <span id='link333'><span> | ||
==آيات ۷۵ - ۸۲ سوره بقره == | ==آيات ۷۵ - ۸۲ سوره بقره == | ||
أَ فَتَطمَعُونَ أَن يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسمَعُونَ كلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ(۷۵) | أَ فَتَطمَعُونَ أَن يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسمَعُونَ كلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ(۷۵) |
ویرایش