۲۰٬۳۰۵
ویرایش
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
== ۱- شفاعت چيست؟ == | == ۱- شفاعت چيست؟ == | ||
معناى اجمالى | معناى اجمالى «شفاعت» را همه می دانند، چون همه انسان ها در اجتماع زندگى می كنند، كه اساسش تعاون است. | ||
و اما معناى لغوى آن به تفصيل : | و اما معناى لغوى آن به تفصيل: | ||
و | اين كلمه از ماده (ش - ف - ع) است، كه در مقابل كلمۀ (وتر: تك) به كار مى رود. در حقيقت، شخصى كه به شفيع متوسل می شود، نيروى خودش به تنهایى براى رسيدنش به هدف كافى نيست، لذا نيروى خود را با نيروى شفيع گره مى زند و در نتيجه، آن را دوچندان نموده، به آنچه می خواهد، نائل مى شود، به طوری كه اگر اين كار را نمى كرد و تنها نيروى خود را به كار مى زد، به مقصود خود نمى رسيد. چون نيروى خودش، به تنهایى ناقص و ضعيف و كوتاه بود. | ||
و اما بحث اجتماعى آن، و اين كه تا چه پايه معتبر است؟ | |||
می گویيم: «شفاعت»، يكى از امورى است كه ما آن را براى رسيدن به مقصود به كار بسته، و از آن كمك مى گيريم. و اگر موارد استعمال آن را آمارگيرى كنيم، خواهيم ديد كه به طور كلى، در يكى از دو مورد از آن استفاده مى كنيم: يا در مورد جلب منفعت و خير، آن را به كار مى زنيم، و يا در مورد دفع ضرر و شر، البته نه هر نفعى و نه هر ضررى. چون ما هرگز در نفع و ضررهایی كه اسباب طبيعى و حوادث كونى آن را تأمين مى كند، از قبيل گرسنگى و عطش و حرارت و سرما و سلامتى و مرض، به شفاعت متوسل نمی شويم. وقتى گرسنه شديم، بدون اين كه دست به دامن اسباب غيرطبيعى بزنيم، خود برخاسته، براى خودمان غذا فراهم مى كنيم، و همچنين آب و لباس و خانه و دارو تهيه مى كنيم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۳۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۳۹ </center> | ||
و توسل ما | و توسل ما به اسباب غيرطبيعى و شفيع قرار دادن آن ها، تنها در خيرات و شرورى و منافع و مضارّى است كه اوضاع قوانين اجتماعى و احكام حكومت، يا به طور خصوص و يا عموم، به طور مستقيم يا غيرمستقيم، پيش مى آورد. | ||
و بنابر همين | چون در دائره حكومت و مولويت از يك سو، و عبوديت و اطاعت از سوى ديگر، در هر حاكم و محكومى كه فرض شود احكامى از امر و نهى هست كه اگر محكوم و رعيت به آن احكام عمل كند، و تكليف حاكم و مولى را امتثال نمايد، آثارى از قبيل مدح زبانى و يا منافع مادى، از جاه و مال در پى دارد، و اگر با آن مخالفت نموده، و از اطاعت تمرد و سرپيچى كند، آثار ديگرى از قبيل مذمت زبانى و يا ضرر مادى و يا معنوى در پى دارد. | ||
پس وقتى مولایى، غلام خود و يا هر كس ديگری كه در تحت سياست و حكومت او قرار دارد، مثلا امر بكند و يا نهى كند، و او هم امتثال نمايد، اجرى آبرومند دارد، و اگر مخالفت كند، عقاب يا عذابى دارد. از همين جا، دو نوع وضع و اعتبار درست می شود: يكى وضع حكم و قانون، و يكى هم وضع آثاری كه بر موافقت و مخالفت آن مترتب می شود. | |||
و بنابر همين اساس، آسياى همه حكومت هاى عمومى و خصوصى، و مخصوصا حكومت بين هر انسانى با زير دستش می چرخد. | |||
<span id='link277'><span> | <span id='link277'><span> | ||
ویرایش