گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:


== ۱- شفاعت چيست؟ ==
== ۱- شفاعت چيست؟ ==
معناى اجمالى شفاعت را همه ميدانند، چون همه انسانها در اجتماع زندگى ميكنند، كه اساسش تعاون است .
معناى اجمالى «شفاعت» را همه می دانند، چون همه انسان ها در اجتماع زندگى می كنند، كه اساسش تعاون است.


و اما معناى لغوى آن به تفصيل : اين كلمه از ماده (ش ف ع ) است ، كه در مقابل كلمه (وتر تك ) بكار مى رود، در حقيقت شخصى كه متوسل ، به شفيع ميشود نيروى خودش به تنهائى براى رسيدنش بهدف كافى نيست ، لذا نيروى خود را با نيروى شفيع گره مى زند، و در نتيجه آنرا دو چندان نموده ، بآنچه ميخواهد نائل مى شود، بطوريكه اگر اينكار را نمى كرد، و تنها نيروى خود را بكار مى زد، بمقصود خود نمى رسيد، چون نيروى خودش به تنهائى ناقص و ضعيف و كوتاه بود.
و اما معناى لغوى آن به تفصيل:  


و اما بحث اجتماعى آن ، و اينكه تا چه پايه معتبر است ؟
اين كلمه از ماده (ش - ف - ع) است، كه در مقابل كلمۀ (وتر: تك) به كار مى رود. در حقيقت، شخصى كه به شفيع متوسل می شود، نيروى خودش به تنهایى براى رسيدنش به هدف كافى نيست، لذا نيروى خود را با نيروى شفيع گره مى زند و در نتيجه، آن را دوچندان نموده، به آنچه می خواهد، نائل مى شود، به طوری كه اگر اين كار را نمى كرد و تنها نيروى خود را به كار مى زد، به مقصود خود نمى رسيد. چون نيروى خودش، به تنهایى ناقص و ضعيف و كوتاه بود.


و اما بحث اجتماعى آن، و اين كه تا چه پايه معتبر است؟
   
   
ميگوئيم : شفاعت يكى از امورى است كه ما آنرا براى رسيدن بمقصود بكار بسته ، و از آن كمك مى گيريم ، و اگر موارد استعمال آنرا آمارگيرى كنيم ، خواهيم ديد كه بطور كلى در يكى از دو مورد از آن استفاده مى كنيم ، يا در مورد جلب منفعت و خير، آنرا بكار مى زنيم ، و يا در مورد دفع ضرر و شر، البته نه هر نفعى ، و نه هر ضررى ، چون ما هرگز در نفع و ضررهائيكه اسباب طبيعى و حوادث كونى آنرا تامين مى كند، از قبيل گرسنگى ، و عطش ، و حرارت ، و سرما، و سلامتى ، و مرض ، متوسل بشفاعت نميشويم ، وقتى گرسنه شديم بدون اينكه دست بدامن اسباب غيرطبيعى بزنيم ، خود برخاسته براى خودمان غذا فراهم مى كنيم ، و همچنين آب و لباس و خانه و دارو تهيه مى كنيم .
می گویيم: «شفاعت»، يكى از امورى است كه ما آن را براى رسيدن به مقصود به كار بسته، و از آن كمك مى گيريم. و اگر موارد استعمال آن را آمارگيرى كنيم، خواهيم ديد كه به طور كلى، در يكى از دو مورد از آن استفاده مى كنيم: يا در مورد جلب منفعت و خير، آن را به كار مى زنيم، و يا در مورد دفع ضرر و شر، البته نه هر نفعى و نه هر ضررى. چون ما هرگز در نفع و ضررهایی كه اسباب طبيعى و حوادث كونى آن را تأمين مى كند، از قبيل گرسنگى و عطش و حرارت و سرما و سلامتى و مرض، به شفاعت متوسل نمی شويم. وقتى گرسنه شديم، بدون اين كه دست به دامن اسباب غيرطبيعى بزنيم، خود برخاسته، براى خودمان غذا فراهم مى كنيم، و همچنين آب و لباس و خانه و دارو تهيه مى كنيم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۲۳۹ </center>
و توسل ما باسباب غيرطبيعى ، و شفيع قرار دادن آنها، تنها در خيرات و شرورى ، و منافع و مضارى استكه اوضاع قوانين اجتماعى ، و احكام حكومت ، يا بطور خصوص ، و يا عموم ، بطور مستقيم يا غيرمستقيم ، پيش مى آورد، چون در دائره حكومت و مولويت از يكسو، و عبوديت و اطاعت از سوى ديگر، در هر حاكم و محكومى كه فرض شود احكامى از امر و نهى هست ، كه اگر محكوم و رعيت بآن احكام عمل كند، و تكليف حاكم و مولى را امتثال نمايد، آثارى از قبيل مدح زبانى ، و يا منافع مادى ، از جاه و مال در پى دارد، و اگر با آن مخالفت نموده ، و از اطاعت تمرد و سرپيچى كند، آثار ديگرى از قبيل مذمت زبانى ، و يا ضرر مادى ، و يا معنوى در پى دارد، پس وقتى مولائى غلام خود و يا هر كس ديگريكه در تحت سياست و حكومت او قرار دارد مثلا امر بكند، و يا نهى كند، و او هم امتثال نمايد، اجرى آبرومند دارد، و اگر مخالفت كند، عقاب يا عذابى دارد، از همينجا دو نوع وضع و اعتبار درست ميشود، يكى وضع حكم و قانون ، و يكى هم وضع آثاريكه بر موافقت و مخالفت آن مترتب ميشود.
و توسل ما به اسباب غيرطبيعى و شفيع قرار دادن آن ها، تنها در خيرات و شرورى و منافع و مضارّى است كه اوضاع قوانين اجتماعى و احكام حكومت، يا به طور خصوص و يا عموم، به طور مستقيم يا غيرمستقيم، پيش مى آورد.  


و بنابر همين اساس آسياى همه حكومتهاى عمومى و خصوصى ، و مخصوصا حكومت بين هر انسانى با زير دستش ‍ ميچرخد.
چون در دائره حكومت و مولويت از يك سو، و عبوديت و اطاعت از سوى ديگر، در هر حاكم و محكومى كه فرض شود احكامى از امر و نهى هست كه اگر محكوم و رعيت به آن احكام عمل كند، و تكليف حاكم و مولى را امتثال نمايد، آثارى از قبيل مدح زبانى و يا منافع مادى، از جاه و مال در پى دارد، و اگر با آن مخالفت نموده، و از اطاعت تمرد و سرپيچى كند، آثار ديگرى از قبيل مذمت زبانى و يا ضرر مادى و يا معنوى در پى دارد.
 
پس وقتى مولایى، غلام خود و يا هر كس ديگری كه در تحت سياست و حكومت او قرار دارد، مثلا امر بكند و يا نهى كند، و او هم امتثال نمايد، اجرى آبرومند دارد، و اگر مخالفت كند، عقاب يا عذابى دارد. از همين جا، دو نوع وضع و اعتبار درست می شود: يكى وضع حكم و قانون، و يكى هم وضع آثاری كه بر موافقت و مخالفت آن مترتب می شود.
 
و بنابر همين اساس، آسياى همه حكومت هاى عمومى و خصوصى، و مخصوصا حكومت بين هر انسانى با زير دستش می چرخد.
<span id='link277'><span>
<span id='link277'><span>


۲۰٬۳۰۵

ویرایش