۲۰٬۱۹۷
ویرایش
خط ۲۱۶: | خط ۲۱۶: | ||
<span id='link174'><span> | <span id='link174'><span> | ||
== | ==مقصود از «فاسقین»، در آیه شریفه == | ||
«'''إلّا الفاسقين'''»: كلمۀ «فسق» - به طوری كه گفته اند - از الفاظى است كه قبل از آمدن قرآن، معناى امروز آن را نداشت و در اين معنا، استعمال نمی شد. | |||
و اين قرآن كريم است كه كلمۀ نامبرده را در معناى معروفش استعمال كرد، و آن را از معناى اصلی اش، كه به معناى بيرون شدن از پوست است، گرفته. چون وقتى می گويند: «فَسَقَت التَمرَةُ»، معنايش اين است كه: خرما از پوستش بيرون آمد. و به همين جهت، خود قرآن نيز كلمۀ «فاسقين» را تفسير كرد به «الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ مِيثَاقِهِ: كسانی كه مى شكنند عهد خدا را بعد از ميثاق آن»؛ و معلوم است كه نقض عهد، وقتى تصور دارد كه قبلا بسته و محكم شده باشد. پس نقض عهد نيز، نوعى بيرون شدن از پوست است. | |||
باز به همين مناسبت در آخر آيه، «فاسقين» را توصيف فرمود به: | باز به همين مناسبت در آخر آيه، «فاسقين» را توصيف فرمود به: «خَاسِرِين»و «زيانكاران». و معلوم است كه مفهوم خاسران و زيانكارى، وقتى و در چيزى تصور دارد كه آدمى، به وجهى مالك آن باشد. همچنان كه در جایى ديگر، درباره خاسرين فرموده: «إنَّ الخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أنفُسَهُم وَ أهلِيهِم يَومَ القِيَامَة»: زيانكاران، آن هايند كه در روز قيامت، خود و اهل خود را زيان كرده باشند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۴۵ </center> | ||
با اين حال، زنهار كه خيال نكنى اين صفاتی كه خداى سبحان در كتابش، براى سعداى از بندگانش، و يا اشقياء اثبات مى كند، براى | با اين حال، زنهار كه خيال نكنى اين صفاتی كه خداى سبحان در كتابش، براى سعداى از بندگانش، و يا اشقياء اثبات مى كند، براى مقرّبان، و مخلصان، و مخبتان، و صالحان، و مطهرين و امثال آنان اوصافى، و براى ظالمان و فاسقان و خاسران و غاويان و ضالّين و امثال آنان اوصاف ديگرى ذكر كرده؛ صرف عبارت پردازى، و اوصافى مبتذل است، كه اگر چنين فكر كنى، قريحه و دركت در فهم كلام خدای تعالى دچار اضطراب گشته، همه را به يك چوب می رانى؛ و آن وقت كلام خدا را هم، مانند سخنان ديگران غلط هایى عاميانه و سخنى ساده بازارى خواهى گرفت. | ||
بلكه آنچه گفته شد، اوصافى است كه از حقايقى روحى، و مقاماتى معنوى كشف مى كند، كه يا در راه سعادت آدمى قرار دارند، و يا در راه شقاوت و بدبختی اش. و هر يك از آن ها، مبدأ آثارى مخصوص به خود، و منشأ احكامى خاص و معين هستند. همچنان كه مراتب سن آدمى، و خصوصيات قواى او، و اوضاع خلقتش، هر يك منشأ احكام و آثار مخصوصى است، كه نمی توانيم يكى از آن آثار را در غير آن سن و سال، از كسى توقع داشته باشيم. و اگر در كلام خدای تعالى، تدبّر و امعان نظر كنى، خواهى ديد آنچه ما ادعا كرديم، صحيح و درست است. | بلكه آنچه گفته شد، اوصافى است كه از حقايقى روحى، و مقاماتى معنوى كشف مى كند، كه يا در راه سعادت آدمى قرار دارند، و يا در راه شقاوت و بدبختی اش. و هر يك از آن ها، مبدأ آثارى مخصوص به خود، و منشأ احكامى خاص و معين هستند. همچنان كه مراتب سن آدمى، و خصوصيات قواى او، و اوضاع خلقتش، هر يك منشأ احكام و آثار مخصوصى است، كه نمی توانيم يكى از آن آثار را در غير آن سن و سال، از كسى توقع داشته باشيم. و اگر در كلام خدای تعالى، تدبّر و امعان نظر كنى، خواهى ديد آنچه ما ادعا كرديم، صحيح و درست است. |
ویرایش