گمنام

تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<span id='link265'><span>
<span id='link265'><span>
==مراتب عفو كه مترتب است بر مراتب گناه ==
''' * ۴ - عفو داراى مراتبى است: '''
۴ - عفو داراى مراتبى است : از آنجائى كه عفو عبارتست از بخشيدن گناهى كه مستلزم نوعى پاداش و مجازات باشد و اين مجازات و پاداش ‍ همانطورى كه گفته شد از جهت اختلافى كه در اثر گناه هست داراى عرضى عريض و مراتبى است مختلف و اختلاف جزا، جز از جهت اختلاف و شدت و ضعف آثار گناه نيست و خلاصه از جهت اينكه بحث از مراتب عفو بستگى كامل دارد به آگهى از مراتب آثار گناه ، چون ميزان در شدت و ضعف عقاب و كم و زيادى پاداش همان آثار گناه است از اين رو لازم دانستيم كه قبل از بحث از مراتب عفو قدرى درباره گناه و آثار آن توقف نموده و در آنچه كه عقل فطرى ما را بدان ارشاد مى كند تامل نمائيم .
 
آرى ، گر چه بحث قرآنى است و مقصود از آن بدست آوردن نظريه كتاب الهى است نسبت به اين گونه حقايق ، ليكن خداى تعالى بطورى كه خودش بيان فرموده همواره با ما به قدر عقل ما و بر طبق موازين فطرى ما حرف مى زند، همان موازينى كه ما بوسيله آن نيك و بد هر چيزى را هم در مرحله فكر و هم در مرحله عمل مى سنجيم ، و در چند جاى از ابحاث اين كتاب به اين معنا اشاره كرده ايم ، و چگونه چنين نيست و حال آنكه خود پروردگار در موارد بسيارى از بيانات خود از عقل و فكر بشر استمداد نموده ، و خلاصه ، كلام شريف خود را با همان احكام عقلى تاءييد كرده ، از آنجمله فرموده است : «'''افلا تعقلون - ا فلا تتفكرون '''» و امثال اينها.
از آن جایى كه عفو عبارت است از بخشيدن گناهى كه مستلزم نوعى پاداش و مجازات باشد و اين مجازات و پاداش، همان طورى كه گفته شد، از جهت اختلافى كه در اثر گناه هست، داراى عرضى عريض و مراتبى است مختلف و اختلاف جزا، جز از جهت اختلاف و شدت و ضعف آثار گناه نيست. و خلاصه از جهت اين كه بحث از مراتب عفو بستگى كامل دارد به آگهى از مراتب آثار گناه، چون ميزان در شدت و ضعف عقاب و كم و زيادى پاداش، همان آثار گناه است. از اين رو، لازم دانستيم كه قبل از بحث از مراتب عفو، قدرى درباره گناه و آثار آن توقف نموده و در آنچه كه عقل فطرى ما را بدان ارشاد مى كند، تأمل نمایيم.
اينك درباره گناه و اختلاف مراتب آن مى گوئيم : چيزى كه عقل سليم و اعتبار صحيح ما را بان ارشاد مى كند اينست كه اولين چيزى كه بستگى به نظام اجتماعى انسان دارد و مجتمع آنرا احترام مى گذارد همان احكام عملى و مقدساتى است كه عمل به آن و مداومت بر آن مقاصد انسانى مجتمع را حفظ نموده و او را در زندگى به سعادت مى رساند، همين سنن و مقدسات است كه مجتمع را وادار مى سازد تا به منظور حفظ آن قوانين ، جزائى وضع كند و متخلفين و كسانى كه از آن سنن سرپيچى مى كنند كيفر نموده و عاملين به آنرا پاداش دهد، گناه در اين مرحله هم عبارتست از همان سرپيچى كردن از متون قوانين عملى ، و قهرا عدد گناهان به اندازه عدد آن قوانين خواهد بود. مرتكز در اذهان ما مسلمين هم از معنى لفظ گناه و الفاظ مرادف آن از قبيل «'''معصيت '''» و «'''سيئه '''»، «'''اثم '''»، «'''خطاء'''»، «'''حوب '''»، «'''فسق '''» و غير آن همين معنا است .
 
آرى، گرچه بحث قرآنى است و مقصود از آن، به دست آوردن نظريه كتاب الهى است نسبت به اين گونه حقايق، ليكن خداى تعالى، به طورى كه خودش بيان فرموده، همواره با ما به قدر عقل ما و بر طبق موازين فطرى ما حرف مى زند. همان موازينى كه ما به وسيله آن، نيك و بد هر چيزى را، هم در مرحله فكر و هم در مرحله عمل مى سنجيم، و در چند جاى از ابحاث اين كتاب، به اين معنا اشاره كرده ايم.
 
و چگونه چنين نيست و حال آن كه خود پروردگار، در موارد بسيارى از بيانات خود، از عقل و فكر بشر استمداد نموده، و خلاصه، كلام شريف خود را با همان احكام عقلى تأييد كرده. از آن جمله فرموده است: «أفَلَا تَعقِلُونَ - أفَلَا تَتَفَكَّرُونَ» و امثال اين ها.
 
اينك، درباره گناه و اختلاف مراتب آن مى گویيم:  
 
چيزى كه عقل سليم و اعتبار صحيح ما را به آن ارشاد مى كند، اين است كه اولين چيزى كه بستگى به نظام اجتماعى انسان دارد و مجتمع، به آن احترام مى گذارد، همان احكام عملى و مقدساتى است كه عمل به آن و مداومت بر آن مقاصد انسانى، مجتمع را حفظ نموده و او را در زندگى به سعادت مى رساند.
 
همين سنن و مقدسات است كه مجتمع را وادار مى سازد تا به منظور حفظ آن قوانين، جزایى وضع كند و متخلفان و كسانى كه از آن سنن سرپيچى مى كنند، كيفر نموده و عاملان به آن را پاداش دهد. گناه در اين مرحله هم، عبارت است از: همان سرپيچى كردن از متون قوانين عملى، و قهرا عدد گناهان به اندازۀ عدد آن قوانين خواهد بود. مرتكز در اذهان ما مسلمين هم از معناى لفظ «گناه» و الفاظ مرادف آن از قبيل «معصيت» و «سيّئه»، «إثم»، «خطاء»، «خوب»، «فسق» و غير آن، همين معناست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۵۲۳ </center>
مساءله پيروى از قوانين به اينجا خاتمه نمى يابد، و مجتمع بشرى تنها به اينكه مردم از ترس قوانين جزائى به دستورات عملى عمل كنند اكتفا نمى كند، بلكه غرض نهائيش اين است كه افراد در اثر ممارست و مراقبت بر عمل به آن داراى فضائلى نفسانى شوند، چون اصولا مداومت بر عمل نيك آدمى را به اخلاقى كه مناسب با آن عمل و با هدف اصلى از تشكيل جامعه است متخلق مى سازد، و اين اخلاق همان چيزى است كه جوامع بشرى آنرا فضائل انسانى نام نهاده و همه افراد را به كسب آن تحريك نموده و مقابل آنرا رذائل ناميده و مردم را از آن برحذر مى دارد.
مسأله پيروى از قوانين به اين جا خاتمه نمى يابد، و مجتمع بشرى، تنها به اين كه مردم از ترس قوانين جزایى به دستورات عملى عمل كنند، اكتفا نمى كند، بلكه غرض نهایی اش، اين است كه افراد در اثر ممارست و مراقبت بر عمل به آن، داراى فضائلى نفسانى شوند. چون اصولا مداومت بر عمل نيك، آدمى را به اخلاقى كه مناسب با آن عمل و با هدف اصلى از تشكيل جامعه است، متخلّق مى سازد، و اين اخلاق، همان چيزى است كه جوامع بشرى، آن را «فضائل انسانى» نام نهاده و همه افراد را به كسب آن تحريك نموده، و مقابل آن را «رذائل» ناميده و مردم را از آن برحذر مى دارد.
خواهيد گفت كه مگر قوانين هر مجتمعى اين آثار حسنه را در روحيات افراد مى گذارد؟ چه بسيار قوانينى كه بر عكس در روحيات مردم اثر سوء دارد؟ البته اين سؤ ال به جا است ليكن ما فعلا كارى به اين جهت نداريم كه اثر قوانين وضع شده در جوامع مختلف بشرى مختلف است ، تنها مى خواستيم بگوييم سنن و قوانين اجتماعى در روحيات اثر مستقيم دارد، البته معلومست كه قوانين صحيح و دستور العمل هاى نيك در تخلق به فضائل ، و قوانين بد در تخلق به رذائل موثر است و اين صفات نيك و بد اخلاقى گر چه از نظر اينكه اوصافى هستند روحى و مستقيما اختيارى انسان نبوده و ضامن اجرائى براى آن نيست ، و لذا جوامع بشرى هم براى تخلف از آن ، قوانينى جزائى وضع نكرده اند، ليكن از نظر اينكه گفتيم عمل به دستورات عملى در تخلق به فضائل و تخلف از آن دستورات در تخلق به رذائل موثر است از اين جهت همين بكار بستن دستورات عملى ، خود ضامن اجراى آن خواهد بود.
 
خواهيد گفت كه: مگر قوانين هر مجتمعى، اين آثار حسنه را در روحيات افراد مى گذارد؟ چه بسيار قوانينى كه بر عكس در روحيات مردم اثر سوء دارد؟  
 
البته اين سؤال، بجاست، ليكن ما فعلا كارى به اين جهت نداريم كه اثر قوانين وضع شده در جوامع مختلف بشرى مختلف است. تنها مى خواستيم بگوييم سنن و قوانين اجتماعى در روحيات اثر مستقيم دارد.
 
البته معلوم است كه قوانين صحيح و دستور العمل هاى نيك در تخلق به فضائل، و قوانين بد در تخلق به رذائل، مؤثر است و اين صفات نيك و بد اخلاقى، گرچه از نظر اين كه اوصافى هستند روحى و مستقيما اختيارى انسان نبوده و ضامن اجرایى براى آن نيست، و لذا جوامع بشرى هم براى تخلف از آن، قوانينى جزایى وضع نكرده اند، ليكن از نظر اين كه گفتيم عمل به دستورات عملى در تخلق به فضائل و تخلف از آن دستورات در تخلق به رذائل مؤثر است، از اين جهت، همين به كار بستن دستورات عملى، خود ضامن اجراى آن خواهد بود.
<span id='link266'><span>
<span id='link266'><span>
==انواع امر و نهى : جزائى اخلاقى ==
==انواع امر و نهى : جزائى اخلاقى ==
خلاصه اينكه اختيارى بودن عمل كافى است كه كسب فضائل و دورى از رذائل هم اختيارى باشد، با اين تفاوت كه عمل خودش اختيارى انسانى است و ليكن اخلاق به واسطه عمل اختيارى است ، و همين مقدار از اختيارى بودن كافى است كه صحيح باشد عقل درباره كسب فضائلش اوامرى صادر نموده ، مثلا بگويد: در مقام كسب فضيلت شجاعت ، عفت و عدالت برآى و درباره دورى از رذائل آن نواهى يى صادر كرده و بگويد: از تهور، خمود، طمع ، ظلم و امثال آن دورى جوى ، چنان كه همين مقداراختيارى بودن بس است براى اينكه ثواب و عقاب عقلى هم كه همان مدح و ذم است براى آن تصور نمود.
خلاصه اينكه اختيارى بودن عمل كافى است كه كسب فضائل و دورى از رذائل هم اختيارى باشد، با اين تفاوت كه عمل خودش اختيارى انسانى است و ليكن اخلاق به واسطه عمل اختيارى است ، و همين مقدار از اختيارى بودن كافى است كه صحيح باشد عقل درباره كسب فضائلش اوامرى صادر نموده ، مثلا بگويد: در مقام كسب فضيلت شجاعت ، عفت و عدالت برآى و درباره دورى از رذائل آن نواهى يى صادر كرده و بگويد: از تهور، خمود، طمع ، ظلم و امثال آن دورى جوى ، چنان كه همين مقداراختيارى بودن بس است براى اينكه ثواب و عقاب عقلى هم كه همان مدح و ذم است براى آن تصور نمود.
۲۰٬۱۹۷

ویرایش