۲۰٬۴۶۷
ویرایش
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
و در مجمع البيان، در ذيل همين آيه مى گويد: مفسّران گفته اند: | و در مجمع البيان، در ذيل همين آيه مى گويد: مفسّران گفته اند: | ||
روزى رسول | روزى رسول خدا «صلى الله عليه و آله» نشسته بود و داشت مردم را به عواقب وخيمشان تذكر مى داد، و قيامت و احوالش را براى آن ها توصيف مى فرمود. مردم چنان رقت كردند كه به گريه درآمدند. دنبال اين قصه، ده نفر از آن ها در منزل «عثمان بن مظعون جمحى» جمع شدند، و بنا گذاشتند كه همواره، روزها را روزه بگيرند و شب ها را به عبادت بپردازند، و هيچ گاه در بستر نخوابند، و گوشت و چربى نخورند، و با زنان نزديكى نكنند، و از استعمال عطر خوددارى نموده و لباس مویى و زبر بپوشند، و خلاصه يكباره دنيا را ترك گفته و به سياحت در اقطار زمين بپردازند. | ||
حتى بعضى ها تصميم گرفتند آلت رجوليت خود را قطع كنند، كه يكباره دل از اين جهت آسوده دارند، و آن ده نفر عبارت بودند از: ۱ - على «عليه السلام». ۲ - ابوبكر. ۳ - عبدالله بن مسعود. ۴ - ابوذر غفارى. ۵ - سالم، مولى ابى حذيفه. ۶ - عبدالله بن عُمَر. ۷ - مقداد بن اسود كندى. ۸- سلمان فارسى. ۹ - معقل بن مقرن. ۱۰ - عثمان بن مظعون. | |||
اين خبر به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» رسيد، بى درنگ به خانه عثمان آمد، ليكن او را نديد. به عيالش اُمّ حكيم، دختر اميّه، كه اسمش «حولاء» و كارش گرفتن عطر بود، فرمود: آيا اين مطلب كه من درباره شوهرت و رفقاى شوهرت شنيده ام، صحيح است؟ «حولاء» كه دشوارش بود به رسول خدا «صلى الله عليه و آله» دروغ بگويد، و از طرفى هم ميل نداشت سرّ شوهر را فاش نمايد. ناچار عرض كرد: يا رسول الله! اگر اين داستان را از خود عثمان شنيده ايد، صحيح است. | |||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله» برگشت. وقتى عثمان به خانه آمد، همسرش داستان را برايش گفت. عثمان، رفقاى خود را خبر كرده و نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» آمدند. رسول خدا «صلى الله عليه و آله» فرمود: مى خواهيد خبر دهم كه تصميم بر چنين و چنان گرفته ايد؟ گفتند: آرى يا رسول الله! و ما غرض بدى نداشتيم، غرض ما جز خير نبود. | |||
چه شده است اقوامى را كه زنان و طعام و عطريات و خواب و شهوات دنيا را بر خود حرام كرده اند؟ اما من شما را به چنين روشى كه روش | حضرت فرمود: آرى، وليكن من به چنين روشى مأمور نيستم. آنگاه فرمود: نفس شما هم حقى به گردن شما دارد. پس ناگزير براى اين كه هم حق خدا و هم حق نفس خود را ادا كرده باشيد، گاهى افطار كنيد، پاره اى از شب ها را بخوابيد و در پاره اى از آن به عبادت بپردازيد، زيرا مى بينيد كه من نيز چنين مى كنم. هم عبادت مى كنم و هم مى خوابم، هم روزه مى گيرم و هم افطار مى كنم، گوشت و چربى مى خورم و به سراغ زنان مى روم. هر كسى كه از سنّت من اعراض كند، از من نيست. آنگاه مردم را جمع كرده و در برابرشان، اين خطبه را ايراد فرمود: | ||
چه شده است اقوامى را كه زنان و طعام و عطريات و خواب و شهوات دنيا را بر خود حرام كرده اند؟ اما من شما را به چنين روشى كه روش كشيشان و رهبانان است، دعوت نمى كنم. زيرا ترك خوردن گوشت و دورى از زنان و گوشه گيرى و اتخاذ صومعه براى عبادت، در دين من نيست. جهانگردى امّت من، همان روزه دارى آن هاست، و رهبانيتشان، همان جهاد آن هاست. خدا را عبادت كنيد و چيزى را انبازش مگيريد، حج و عمره و نماز بجاى آريد، زكات بپردازيد، روزه رمضان را برپا داريد، در دين استقامت بورزيد، تا آن كه خدا هم براى شما استقامت را بخواهد. چه مللى كه قبل از شما بودند و هلاك شدند، هلاكتشان از اين جهت بود كه بر خود دشوار گرفتند. خدا هم بر آنان سخت گرفت، و اين رهبانانى كه در گوشه و كنار بيابان ها مى بينيد، از بقاياى آنان اند. بعد از اين جريان، اين آيه نازل شد: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا...». | |||
اين بود گفتار مفسرّان، درباره شأن نزول آيه. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۶۸ </center> | ||
مؤلف: از مراجعه به روايات عامه بر مى آيد كه اين تفصيل، خلاصه ای است از روايات بسيار زيادى كه در اين باب نقل شده، و گلچينى است كه از تلفيق مضامين روايات درست شده، و به صورت روايتى در آمده است. | |||
و اما خود آن روايات با همه كثرتى كه دارند، با این حال، در هيچ كدامش، اين ده نفر اسم برده نشده است، بلكه صحابه، در هر كدام به لفظى تعبير شده است. مثلا در بعضى از آن ها دارد: | |||
و | بعضى رجالى از اصحاب نبىّ «صلى الله عليه و آله»، و همچنين كلماتى كه در اين روايت از خطبه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» نقل شده، به اين تفصيل در هيچ روايتى نيست، بلكه هر فقره از آن، از روايتى گرفته شده است. | ||
و همچنين، تصميمى كه عثمان بن مظعون و اصحابش در اين روايت گرفته اند، آن تصميم هم در ساير روايات مختلف است، و هيچ روايتى با همه آن ها مطابقت ندارد، بلكه بعضى از آن ها تصريح دارد كه اين چند نفر، تصميم هايشان يكى نبوده، و هر كدام تصميم بر ترك چيزى گرفته اند، غير از آنچه ديگرى گرفت. | |||
چنان كه در صحيح بخارى و مسلم، از عايشه روايت شده كه گفت: جمعى از اصحاب رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، از زنان آن حضرت پرسيدند از رفتار آن جناب كه در خلوت چگونه است؟ آنگاه بعضى گفتند: ما بنا گذاشته ايم كه گوشت نخوريم، و بعضى گفتند: ما بنا داريم با زنان نزديكى نكنيم. و بعضى گفتند: ما تصميم داريم در بستر نيارميم. اين مطلب از ناحيه زنان، به گوش آن جناب رسيد. فرمود: اين چه حرف هایى است كه اين مردم مى زنند؟ يكى مى گويد: من چنين مى كنم، ديگری مى گويد: من چنان مى كنم، وليكن من كه پيغمبر خدايم، هم روزه مى گيرم، و هم افطار مى كنم، هم پاسى از شب را مى خوابم، و هم در ساعتى از آن، شب زنده دارى مى كنم، هم گوشت مى خورم و هم با زنان مى آميزم. پس اگر كسى از روش من اعراض كند، از من نخواهد بود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۶۹ </center> | ||
بنابراين، با اين همه اختلافى كه در روايات هست، نمى شود به روايت مجمع البيان اعتماد نمود، و تصميم بر ترك همه آن امور را، به همه آن ده نفر، حتىّ على «عليه السلام» نسبت داد، مگر اين كه كسى بگويد: گرچه در روايت مجمع البيان، هم جملۀ «بنا را گذاشتند بر اين كه همه روزها را روزه بدارند و...»، وجود دارد، ليكن نمى خواهد بگويد همه آن ها بنا را گذاشتند بر ترك اين امور. | |||
پس بعيد نيست كه روايت مزبور، روايتى جداگانه باشد، نه گلچين از ساير روايات. به هر حال، چه روايت مجمع البيان روايت مستقلى باشد و چه نباشد، تأمّل در آن و در روايات ديگر، گرچه هم در مضمون و هم در سند مختلف اند - يعنى سند بعضى ضعيف و بعضى مرسل و بعضى معتبر است - براى آدمى اطمينان مى آورد كه اجمالا عده اى از اصحاب كه از آن جمله على «عليه السلام» و عثمان بن مظعون بوده اند، چنين تصميمى گرفتند، و بنا را بر اين چنين زهد و عبادتى گذاشتند و رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هم، آن ها را تخطئه كرد، و به آن ها فرمود: كسى كه از سنّت من اعراض كند، از من نيست (و خدا داناتر است). | |||
و همچنين، كسانى كه بخواهند بيشتر و بيش از اين مقدار، درباره اين قضيه اطلاع به دست آورند، بايد به تفسيرهاى روايتى، از قبيل تفسير طبرى و الدرّ المنثور و فتح القدير و امثال آن مراجعه نمايند. | |||
در الدرّ المنثور است كه: ترمذى و ابن جرير و ابن ابى حاتم و ابن عدى، در كامل، و طبرانى و ابن مردويه، همگى اين روايت را كه ترمذى آن را حسن دانسته، از ابن عباس نقل كرده اند، كه گفت: | |||
مردى خدمت رسول خدا «صلى الله عليه و آله» آمد و عرض كرد: يا رسول الله! من هر وقت گوشت مى خورم، رغبتم به زنان بيشتر شده و شهوتم تحريك مى گردد. لذا جز اين چاره نديدم كه گوشت را بر خود حرام كنم، و چنين كردم. در جواب آن مرد، اين آيه نازل شد: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا...». | |||
در | و نيز در الدرّ المنثور است كه: ابن جرير و ابن ابى حاتم، از زيد بن اسلم نقل كرده اند كه عبدالله بن رواحه را، شخصى از بستگانش ميهمان شد. وقتى به خانه اش وارد شد كه او نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» بود. همسر عبدالله، به انتظار آمدن وى، ميهمان را طعام نداد. وقتى عبدالله وارد شد، زن را عتاب كرد كه چرا ميهمان را حبس كرده و طعام ندادى؟! حرامم باد اين طعام! همسرش هم از روى خشم گفت: حرامم باد اين طعام. | ||
ميهمان هم، چون چنين ديد، گفت: حرامم باد اين طعام. عبدالله وقتى ديد كار به اين جا كشيد، دست به طعام برده، و گفت : به نام خدا، تناول كنيد. بعد از صرف غذا، خدمت حضرت رسول «صلى الله عليه و آله و آله» رفته و ماجرا را به عرض آن حضرت رسانيد. حضرت فرمود: تكليف همان بود كه كردى. آنگاه اين آيه نازل شد: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا...». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه : ۱۷۰ </center> | ||
مؤلف: ممكن است اين دو سببى كه در اين دو روايت اخير، براى نزول آيه ذكر شده، يعنى داستان تحريك شدن شهوت آن مرد و داستان عبدالله بن رواحه، شأن نزول آيه نبوده باشد، و راوى، وقتى داستان را نقل كرده، آيه را از پيش خود، به عنوان استشهاد ذكر كرده است، و از اين قبيل استشهادات روايات اسباب نزول زياد ديده مى شود، و ممكن هم هست براى نزول آيه، اسباب و حوادث متعددى واقع شده باشد. | |||
<span id='link84'><span> | <span id='link84'><span> | ||
ویرایش