گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۴: خط ۷۴:


==مواردى از پرداخت صدقه واجب، در سخن امام صادق «ع» ==
==مواردى از پرداخت صدقه واجب، در سخن امام صادق «ع» ==
و در تفسير عياشى از ابن اسحاق از بعضى راويان شيعه از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه گفت : از آن جناب درباره برده اى سؤ ال شد كه با مولايش قرار بسته كه بهاى خود را از دستمزد خود بپردازد و فعلا مقدارى پرداخته و ديگر نمى تواند ما بقى را بپردازد. حضرت فرمود: از مال صدقه او را مى خرند و آزاد مى كنند، زيرا خداى تعالى در كتاب مجيدش مى فرمايد: «و فى الرقاب».
و در تفسير عياشى، از ابن اسحاق، از بعضى راويان شيعه، از امام صادق «عليه السلام» نقل شده كه گفت:


و نيز در همان كتاب از زراره نقل شده كه گفت : حضور حضرت ابى عبد الله (عليه السلام ) عرض كردم : بنده اى كه زنا كرده تكليفش چيست ؟ فرمود: نصف حد آزادگان ، به او تازيانه مى زنند. پرسيدم: اگر دوباره زنا كرد چطور؟ فرمود: باز هم بهمان اندازه تازيانه مى زنند.  
از آن جناب، درباره برده اى سؤال شد كه با مولايش قرار بسته كه بهاى خود را از دستمزد خود بپردازد و فعلا مقدارى پرداخته و ديگر نمى تواند مابقى را بپردازد. حضرت فرمود: از مال صدقه، او را مى خرند و آزاد مى كنند، زيرا خداى تعالى در كتاب مجيدش مى فرمايد: «وَ فِى الرِّقَابِ».


عرض كردم: باز هم اگر مرتكب شد چطور؟ فرمود: هيچوقت از نصف حد تجاوز نمى كند، مى گويد عرض كردم : آيا سنگسار هم مى شود؟ فرمود: بله در نوبت هشتم ، اگر هشت مرتبه مرتكب شد كشته مى شود.
و نيز در همان كتاب، از زراره نقل شده كه گفت: حضور حضرت ابى عبد الله «عليه السلام» عرض كردم: بنده اى كه زنا كرده، تكليفش چيست؟ فرمود: نصف حدّ آزادگان، به او تازيانه مى زنند. پرسيدم: اگر دوباره زنا كرد، چطور؟ فرمود: باز هم به همان اندازه تازيانه مى زنند.  


مى گويد: عرض كردم : پس فرق ميان بنده و آزاد چيست با اينكه عمل هر دو يكى است ؟ فرمود: خداوند بر بردگان ترحم كرده و نخواسته كه هم برده باشند و هم از نظر حد مانند آزادگان مجازات شوند. زراره مى گويد: سپس اضافه كرد: بر پيشواى مسلمين است كه بهاى او را از بيت المال از سهم رقاب به صاحبش بپردازد.
عرض كردم: باز هم اگر مرتكب شد، چطور؟ فرمود: هيچ وقت از نصف حد تجاوز نمى كند. مى گويد عرض كردم: آيا سنگسار هم مى شود؟ فرمود: بله، در نوبت هشتم، اگر هشت مرتبه مرتكب شد، كشته مى شود.


و نيز در همان كتاب از صباح بن سيابه نقل كرده كه گفت : هر مسلمانى كه بميرد و قرضى از خود باقى بگذارد كه آن را در راه فساد و يا اسراف خرج نكرده باشد بر پيشواى مسلمانان است كه قرض او را از بيت المال بپردازد، و اگر نپردازد گناهش به گردن اوست ، زيرا خداى تعالى مى فرمايد: «انما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المولفه قلوبهم و الغارمين» و اين گونه اشخاص از غارمين هستند كه از صدقات، سهمى در نزد امام مسلمين دارند؛ اگر امام مسلمين سهم ايشان را حبس كند و نپردازد گناهش به گردن اوست.
مى گويد: عرض كردم: پس فرق ميان بنده و آزاد چيست، با اين كه عمل هر دو يكى است؟ فرمود: خداوند بر بردگان ترحم كرده و نخواسته كه هم برده باشند و هم از نظر حد، مانند آزادگان مجازات شوند. زراره مى گويد: سپس اضافه كرد: بر پيشواى مسلمين است كه بهاى او را از بيت المال، از سهم «رقاب»، به صاحبش بپردازد.
 
و نيز در همان كتاب، از صباح بن سيابه نقل كرده كه گفت:  
 
هر مسلمانى كه بميرد و قرضى از خود باقى بگذارد كه آن را در راه فساد و يا اسراف خرج نكرده باشد، بر پيشواى مسلمانان است كه قرض او را از بيت المال بپردازد، و اگر نپردازد، گناهش به گردن اوست، زيرا خداى تعالى مى فرمايد: «إنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَاءِ وَ المَسَاكِينَ وَ العَامِلِينَ عَلَيهَا وَ المُؤلَّفَة قُلُوبِهِم وَ الغَارِمِينَ»، و اين گونه اشخاص از «غارمين» هستند كه از صدقات، سهمى در نزد امام مسلمين دارند. اگر امام مسلمين سهم ايشان را حبس كند و نپردازد، گناهش به گردن اوست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۳ </center>
و نيز در همان كتاب از محمد القصرى از ابى عبد الله (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : من از آنجناب از صدقه پرسيدم ، فرمود: صدقه را آنطور كه خدا فرموده تقسيم كن ، ولى از سهم بدهكاران به آن بدهكارانى نبايد داد كه مهر زنان خود را بدهكارند. و نيز به آن كسانى كه به نداى جاهليت ندا درمى دهند نبايد داد.  
و نيز در همان كتاب، از محمّد القصرى، از ابى عبدالله «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: من از آن جناب از صدقه پرسيدم. فرمود: صدقه را آن طور كه خدا فرموده، تقسيم كن، ولى از سهم بدهكاران به آن بدهكارانى نبايد داد كه مهر زنان خود را بدهكارند. و نيز به آن كسانى كه به نداى جاهليت ندا در مى دهند، نبايد داد.
 
پرسيدم: نداى جاهليت چيست؟ فرمود: اين كه فرياد بزند آهاى قبيله فلان بريزيد، و با اين ندا مردم را به جان هم بيندازد. و نيز به كسانى كه نمى فهمند با پول مردم (كه قرض گرفته اند)، چه مى كنند. (يعنى آن را اسراف و بيهوده به مصرف مى رسانند)، نبايد داد.


پرسيدم نداى جاهليت چيست ؟ فرمود: اينكه فرياد بزند آهاى قبيله فلان بريزيد، و با اين ندا مردم را به جان هم بيندازد. و نيز به كسانى كه نمى فهمند با پول مردم (كه قرض ‍ گرفته اند) چه مى كنند (يعنى آن را اسراف و بيهوده به مصرف مى رسانند) نبايد داد.
و نيز در همان كتاب، از حسن بن محمّد روايت آورده كه گفت:


و نيز در همان كتاب از حسن بن محمد روايت آورده كه گفت : حضور امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: مردى وصيت كرده كه مالى را به من بدهند و من آن را در «سبيل الله» خرج كنم ، حال در چه راهى خرج كنم. حضرت فرمود: راه حج . پرسيدم ، آخر او وصيت كرده در «سبيل الله» به مصرف برسانم. فرمود: در راه حج خرج كن ، براى اينكه من از مصاديق سبيل الله هيچ مصرف را سراغ ندارم كه از حج بالاتر باشد.
حضور امام صادق «عليه السلام» عرض كردم: مردى وصيت كرده كه مالى را به من بدهند و من آن را در «سبيل الله» خرج كنم، حال در چه راهى خرج كنم؟ حضرت فرمود: راه حج. پرسيدم: آخر او وصيت كرده در «سبيل الله» به مصرف برسانم. فرمود: در راه حج خرج كن، براى اين كه من از مصاديق سبيل الله، هيچ مصرف را سراغ ندارم كه از حج بالاتر باشد.


مؤلف: و در اين باره (تقسيم صدقات واجب و مستحقين آن )، روايات بيشمارى وارد شده كه ما نمونه اى از آنها را نقل كرديم.
مؤلف: و در اين باره (تقسيم صدقات واجب و مستحقين آن)، روايات بی شمارى وارد شده، كه ما نمونه اى از آن ها را نقل كرديم.


و در الدر المنثور در ذيل آيه «و منهم الذين يوذون النبى...» آمده كه ابن اسحاق ، ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، از ابن عباس نقل كرده اند كه گفت : نبتل بن حارث هميشه نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مى آمد و فرمايشات آنجناب را مى شنيد و به نزد منافقين مى رفت و آنچه شنيده بود به آنان گزارش مى كرد، و اين شخص همان كسى است كه به منافقين گفته بود محمد دهن بين و يكسره گوش است، هر كه هر چه بگويد تصديقش مى كند و خداوند در باره اش اين آيه را فرستاد: «و منهم الذين يوذون النبى و يقولون هو اذن...».
و در الدرّ المنثور، در ذيل آيه: «وَ مِنهُمُ الَّذِينَ يُؤذُونَ النَّبِىّ...» آمده كه: ابن اسحاق، ابن منذر، و ابن ابى حاتم، از ابن عباس نقل كرده اند كه گفت: نبتل بن حارث، هميشه نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» مى آمد و فرمايشات آن جناب را مى شنيد و به نزد منافقان مى رفت و آنچه شنيده بود، به آنان گزارش مى كرد، و اين، شخص همان كسى است كه به منافقان گفته بود «محمّد دهن بين و يكسره گوش است، هر كه هر چه بگويد تصديقش مى كند»، و خداوند در باره اش اين آيه را فرستاد: «وَ مِنهُمُ الَّذِينَ يُؤذُونَ النَّبِىّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ...».


و در تفسير قمى در ذيل اين آيه آمده است كه : سبب نزول اين آيه اين بود كه عبد الله بن نبتل (يكى از منافقين ) همواره نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مى آمد و فرمايشات آنجناب را مى شنيد و براى منافقين نقل مى كرد، و به اصطلاح سخن چينى مى كرد، خداوند جبرئيل را فرستاد و به آن جناب گفت: اى محمد! مردى از منافقين نمامى مى كند و مطالب تو را براى منافقين مى برد.  
و در تفسير قمى، در ذيل اين آيه، آمده است كه: سبب نزول اين آيه، اين بود كه عبدالله بن نبتل (يكى از منافقان) همواره نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» مى آمد و فرمايشات آن جناب را مى شنيد و براى منافقان نقل مى كرد، و به اصطلاح سخن چينى مى كرد. خداوند جبرئيل را فرستاد و به آن جناب گفت: اى محمّد! مردى از منافقان، نمّامى مى كند و مطالب تو را براى منافقان مى برد.  


رسول خدا (صلى الله عليه و آله) پرسيد او كيست؟ گفت: مرد سياه چهره اى است كه سرش پر مو است ، با دو چشمى نگاه مى كند كه گوئى دو تا ديگ است ، و با زبان شيطان حرف مى زند.
رسول خدا «صلى الله عليه و آله» پرسيد: او كيست؟ گفت: مرد سياه چهره اى است كه سرش پُر مو است، با دو چشمى نگاه مى كند كه گویى دو تا ديگ است، و با زبان شيطان حرف مى زند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۴ </center>
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) او را صدا زد و او قسم خورد كه من چنين كارى نكرده ام . حضرت فرمود: من از تو قبول كردم، ولى تو ديگر اينكار را مكن . آن مرد دوباره نزد رفقاى خود برگشت و گفت: محمد مردى دهن بين است، خدا به او خبر داده بود كه من عليه او سخن چينى مى كنم و اخبار او را براى شماها مى آورم و او از خدايش قبول كرده بود، ولى وقتى من گفتم كه من چنين كارى را نكرده ام ، از من هم قبول كرد.
رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، او را صدا زد و او قسم خورد كه من چنين كارى نكرده ام. حضرت فرمود: من از تو قبول كردم، ولى تو ديگر اين كار را مكن. آن مرد دوباره نزد رفقاى خود برگشت و گفت: محمّد، مردى دهن بين است، خدا به او خبر داده بود كه من عليه او سخن چينى مى كنم و اخبار او را براى شماها مى آورم و او، از خدايش قبول كرده بود، ولى وقتى من گفتم كه من چنين كارى را نكرده ام، از من هم قبول كرد.
 
و بدين جهت خداوند، اين آيه را نازل كرد: «وَ مِنهُمُ الَّذِينَ يُؤذُونَ النَّبِىّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُل اُذُن خَيرِ لَكُم يُؤمِنُ بِاللهِ وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِين». يعنى خدا را در آنچه به او مى گويد، تصديق مى كند و حرف هاى شما را هم در آنچه عذر مى آوريد، مى پذيرد، ولى در باطن تصديق ندارد، و براى مؤمنان ايمان مى آورد و از آن مؤمنان، آن كسانى هستند كه به زبان اقرار به ايمان مى كنند، وليكن اعتقادى به گفته خود ندارند.


و بدين جهت خداوند اين آيه را نازل كرد: «و منهم الذين يوذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم يومن بالله و يومن للمومنين» يعنى خدا را در آنچه به او مى گويد تصديق مى كند و حرفهاى شما را هم در آنچه عذر مى آوريد مى پذيرد، ولى در باطن تصديق ندارد، و براى مؤ منين ايمان مى آورد و از آن مؤمنين آن كسانى هستند كه به زبان اقرار به ايمان مى كنند وليكن اعتقادى به گفته خود ندارند.
مؤلف: نزديك به اين معنا، روايت ديگرى است كه در نهج البيان، از امام صادق «عليه السلام» نقل شده.


مؤلف: نزديك به اين معنا روايت ديگرى است كه در نهج البيان از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده.
و در الدرّ المنثور است كه ابن ابى حاتم، از سدى روايت كرده كه گفت:


و در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم از سدى روايت كرده كه گفت : عده اى از منافقين كه در آنها جلاس بن سويد بن صامت ، جحش بن حمير و وديعه بن ثابت نيز بودند خواستند كه بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شبيخون بزنند، بعضى از آنها بعضى ديگر را منع كردند و گفتند: مى ترسيم او خبردار شود و قبل از اينكه شما او را از بين ببريد او شما را از بين ببرد. بعضى از آنها گفتند: محمد گوش است، ما برايش ‍قسم مى خوريم باور مى كند و ما را تصديق مى نمايد، بدين جهت اين آيه نازل شد: «و منهم الذين...».
عده اى از منافقان كه در آن ها جلاس بن سويد بن صامت، جحش بن حمير و وديعة بن ثابت نيز بودند، خواستند كه بر رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شبيخون بزنند. بعضى از آن ها، بعضى ديگر را منع كردند و گفتند: مى ترسيم او خبردار شود و قبل از اين كه شما او را از بين ببريد، او شما را از بين ببرد. بعضى از آن ها گفتند: محمّد، گوش است، ما برايش ‍قسم مى خوريم، باور مى كند و ما را تصديق مى نمايد. بدين جهت اين آيه نازل شد: «وَ مِنهُمُ الَّذِينَ...».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۵ </center>
و در تفسير عياشى از حماد بن سنان از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه گفت : من مى خواستم سرمايه اى به فلانى بدهم تا به يمن برود، نزد ابى جعفر (عليه السلام ) رفته عرض كردم: مى خواهم سرمايه اى به فلانى بدهم، فرمود: مگر نمى دانى كه او شراب مى نوشد؟ گفتم : چرا، از مؤمنين به من خبر رسيده كه در باره اش چنين مى گويند. فرمود: مؤ منين را تصديق كن ، زيرا خداى تعالى فرموده : «يومن بالله و يومن للمومنين» سپس اضافه كرد معناى اين آيه اين است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) خدا را تصديق مى كند، و براى مؤ منين نيز تصديق مى كند، چون او نسبت به مؤمنين رؤوف و مهربان بوده است.
و در تفسير عياشى، از حمّاد بن سنان، از امام صادق «عليه السلام» نقل شده كه گفت:  
 
من مى خواستم سرمايه اى به فلانى بدهم تا به يمن برود، نزد ابى جعفر «عليه السلام» رفته، عرض كردم: مى خواهم سرمايه اى به فلانى بدهم. فرمود: مگر نمى دانى كه او شراب مى نوشد؟ گفتم: چرا، از مؤمنان به من خبر رسيده كه در باره اش چنين مى گويند. فرمود: مؤمنان را تصديق كن، زيرا خداى تعالى فرموده: «يُؤمِنُ بِاللهِ وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِينَ».
 
سپس اضافه كرد: معناى اين آيه، اين است كه: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، خدا را تصديق مى كند، و براى مؤمنان نيز تصديق مى كند، چون او نسبت به مؤمنان، رؤوف و مهربان بوده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۶ </center>
<span id='link239'><span>
<span id='link239'><span>
۲۰٬۴۱۹

ویرایش