۲۰٬۴۱۹
ویرایش
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
==مواردى از پرداخت صدقه واجب، در سخن امام صادق «ع» == | ==مواردى از پرداخت صدقه واجب، در سخن امام صادق «ع» == | ||
و در تفسير | و در تفسير عياشى، از ابن اسحاق، از بعضى راويان شيعه، از امام صادق «عليه السلام» نقل شده كه گفت: | ||
از آن جناب، درباره برده اى سؤال شد كه با مولايش قرار بسته كه بهاى خود را از دستمزد خود بپردازد و فعلا مقدارى پرداخته و ديگر نمى تواند مابقى را بپردازد. حضرت فرمود: از مال صدقه، او را مى خرند و آزاد مى كنند، زيرا خداى تعالى در كتاب مجيدش مى فرمايد: «وَ فِى الرِّقَابِ». | |||
عرض كردم: | و نيز در همان كتاب، از زراره نقل شده كه گفت: حضور حضرت ابى عبد الله «عليه السلام» عرض كردم: بنده اى كه زنا كرده، تكليفش چيست؟ فرمود: نصف حدّ آزادگان، به او تازيانه مى زنند. پرسيدم: اگر دوباره زنا كرد، چطور؟ فرمود: باز هم به همان اندازه تازيانه مى زنند. | ||
عرض كردم: باز هم اگر مرتكب شد، چطور؟ فرمود: هيچ وقت از نصف حد تجاوز نمى كند. مى گويد عرض كردم: آيا سنگسار هم مى شود؟ فرمود: بله، در نوبت هشتم، اگر هشت مرتبه مرتكب شد، كشته مى شود. | |||
و نيز در همان | مى گويد: عرض كردم: پس فرق ميان بنده و آزاد چيست، با اين كه عمل هر دو يكى است؟ فرمود: خداوند بر بردگان ترحم كرده و نخواسته كه هم برده باشند و هم از نظر حد، مانند آزادگان مجازات شوند. زراره مى گويد: سپس اضافه كرد: بر پيشواى مسلمين است كه بهاى او را از بيت المال، از سهم «رقاب»، به صاحبش بپردازد. | ||
و نيز در همان كتاب، از صباح بن سيابه نقل كرده كه گفت: | |||
هر مسلمانى كه بميرد و قرضى از خود باقى بگذارد كه آن را در راه فساد و يا اسراف خرج نكرده باشد، بر پيشواى مسلمانان است كه قرض او را از بيت المال بپردازد، و اگر نپردازد، گناهش به گردن اوست، زيرا خداى تعالى مى فرمايد: «إنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَاءِ وَ المَسَاكِينَ وَ العَامِلِينَ عَلَيهَا وَ المُؤلَّفَة قُلُوبِهِم وَ الغَارِمِينَ»، و اين گونه اشخاص از «غارمين» هستند كه از صدقات، سهمى در نزد امام مسلمين دارند. اگر امام مسلمين سهم ايشان را حبس كند و نپردازد، گناهش به گردن اوست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۳ </center> | ||
و نيز در همان | و نيز در همان كتاب، از محمّد القصرى، از ابى عبدالله «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: من از آن جناب از صدقه پرسيدم. فرمود: صدقه را آن طور كه خدا فرموده، تقسيم كن، ولى از سهم بدهكاران به آن بدهكارانى نبايد داد كه مهر زنان خود را بدهكارند. و نيز به آن كسانى كه به نداى جاهليت ندا در مى دهند، نبايد داد. | ||
پرسيدم: نداى جاهليت چيست؟ فرمود: اين كه فرياد بزند آهاى قبيله فلان بريزيد، و با اين ندا مردم را به جان هم بيندازد. و نيز به كسانى كه نمى فهمند با پول مردم (كه قرض گرفته اند)، چه مى كنند. (يعنى آن را اسراف و بيهوده به مصرف مى رسانند)، نبايد داد. | |||
و نيز در همان كتاب، از حسن بن محمّد روايت آورده كه گفت: | |||
حضور امام صادق «عليه السلام» عرض كردم: مردى وصيت كرده كه مالى را به من بدهند و من آن را در «سبيل الله» خرج كنم، حال در چه راهى خرج كنم؟ حضرت فرمود: راه حج. پرسيدم: آخر او وصيت كرده در «سبيل الله» به مصرف برسانم. فرمود: در راه حج خرج كن، براى اين كه من از مصاديق سبيل الله، هيچ مصرف را سراغ ندارم كه از حج بالاتر باشد. | |||
مؤلف: و در اين باره (تقسيم صدقات واجب و مستحقين آن )، روايات | مؤلف: و در اين باره (تقسيم صدقات واجب و مستحقين آن)، روايات بی شمارى وارد شده، كه ما نمونه اى از آن ها را نقل كرديم. | ||
و در | و در الدرّ المنثور، در ذيل آيه: «وَ مِنهُمُ الَّذِينَ يُؤذُونَ النَّبِىّ...» آمده كه: ابن اسحاق، ابن منذر، و ابن ابى حاتم، از ابن عباس نقل كرده اند كه گفت: نبتل بن حارث، هميشه نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» مى آمد و فرمايشات آن جناب را مى شنيد و به نزد منافقان مى رفت و آنچه شنيده بود، به آنان گزارش مى كرد، و اين، شخص همان كسى است كه به منافقان گفته بود «محمّد دهن بين و يكسره گوش است، هر كه هر چه بگويد تصديقش مى كند»، و خداوند در باره اش اين آيه را فرستاد: «وَ مِنهُمُ الَّذِينَ يُؤذُونَ النَّبِىّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ...». | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل اين آيه، آمده است كه: سبب نزول اين آيه، اين بود كه عبدالله بن نبتل (يكى از منافقان) همواره نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» مى آمد و فرمايشات آن جناب را مى شنيد و براى منافقان نقل مى كرد، و به اصطلاح سخن چينى مى كرد. خداوند جبرئيل را فرستاد و به آن جناب گفت: اى محمّد! مردى از منافقان، نمّامى مى كند و مطالب تو را براى منافقان مى برد. | ||
رسول خدا | رسول خدا «صلى الله عليه و آله» پرسيد: او كيست؟ گفت: مرد سياه چهره اى است كه سرش پُر مو است، با دو چشمى نگاه مى كند كه گویى دو تا ديگ است، و با زبان شيطان حرف مى زند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۴ </center> | ||
رسول خدا | رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، او را صدا زد و او قسم خورد كه من چنين كارى نكرده ام. حضرت فرمود: من از تو قبول كردم، ولى تو ديگر اين كار را مكن. آن مرد دوباره نزد رفقاى خود برگشت و گفت: محمّد، مردى دهن بين است، خدا به او خبر داده بود كه من عليه او سخن چينى مى كنم و اخبار او را براى شماها مى آورم و او، از خدايش قبول كرده بود، ولى وقتى من گفتم كه من چنين كارى را نكرده ام، از من هم قبول كرد. | ||
و بدين جهت خداوند، اين آيه را نازل كرد: «وَ مِنهُمُ الَّذِينَ يُؤذُونَ النَّبِىّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُل اُذُن خَيرِ لَكُم يُؤمِنُ بِاللهِ وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِين». يعنى خدا را در آنچه به او مى گويد، تصديق مى كند و حرف هاى شما را هم در آنچه عذر مى آوريد، مى پذيرد، ولى در باطن تصديق ندارد، و براى مؤمنان ايمان مى آورد و از آن مؤمنان، آن كسانى هستند كه به زبان اقرار به ايمان مى كنند، وليكن اعتقادى به گفته خود ندارند. | |||
مؤلف: نزديك به اين معنا، روايت ديگرى است كه در نهج البيان، از امام صادق «عليه السلام» نقل شده. | |||
و در الدرّ المنثور است كه ابن ابى حاتم، از سدى روايت كرده كه گفت: | |||
عده اى از منافقان كه در آن ها جلاس بن سويد بن صامت، جحش بن حمير و وديعة بن ثابت نيز بودند، خواستند كه بر رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شبيخون بزنند. بعضى از آن ها، بعضى ديگر را منع كردند و گفتند: مى ترسيم او خبردار شود و قبل از اين كه شما او را از بين ببريد، او شما را از بين ببرد. بعضى از آن ها گفتند: محمّد، گوش است، ما برايش قسم مى خوريم، باور مى كند و ما را تصديق مى نمايد. بدين جهت اين آيه نازل شد: «وَ مِنهُمُ الَّذِينَ...». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۵ </center> | ||
و در تفسير | و در تفسير عياشى، از حمّاد بن سنان، از امام صادق «عليه السلام» نقل شده كه گفت: | ||
من مى خواستم سرمايه اى به فلانى بدهم تا به يمن برود، نزد ابى جعفر «عليه السلام» رفته، عرض كردم: مى خواهم سرمايه اى به فلانى بدهم. فرمود: مگر نمى دانى كه او شراب مى نوشد؟ گفتم: چرا، از مؤمنان به من خبر رسيده كه در باره اش چنين مى گويند. فرمود: مؤمنان را تصديق كن، زيرا خداى تعالى فرموده: «يُؤمِنُ بِاللهِ وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنِينَ». | |||
سپس اضافه كرد: معناى اين آيه، اين است كه: رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، خدا را تصديق مى كند، و براى مؤمنان نيز تصديق مى كند، چون او نسبت به مؤمنان، رؤوف و مهربان بوده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۴۳۶ </center> | ||
<span id='link239'><span> | <span id='link239'><span> |
ویرایش