گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
<span id='link154'><span>
<span id='link154'><span>
==ابليس مأمور به سجده بر نوع بشر بودند، نه تنها آدم ==
==ابليس مأمور به سجده بر نوع بشر بودند، نه تنها آدم ==
و اگر ابليس در هنگام درخواست خود كلامش را با فاء تفريع آغاز كرد و گفت «فانظرنى: پس مرا مهلت بده» و در ضمن كلامش سخن از مبعوث شدن عموم بشر كرد - نه تنها آدم كه به خاطر امتناع از سجده بر او مبتلا به رجم و لعن شد - براى اين بود كه - همان طور كه در تفسير آيات اين داستان در سوره اعراف گفتيم - بفهماند لجبازى و دشمنياش ‍ تنها با آدم نبوده، و از همين جا آن نكته كه در آنجا گفتيم تاييد مى شود، و آن اين بود كه ابليس مامور سجده بر عموم و جنس بشر بوده ، نه تنها آدم، و آدم، به منزله قبل هاى بوده كه نوع بشر را مجسم مى نموده است.
و اگر ابليس در هنگام درخواست خود كلامش را با «فاء» تفريع آغاز كرد و گفت «فَأنظِرنِى: پس مرا مهلت بده» و در ضمن كلامش، سخن از مبعوث شدن عموم بشر كرد - نه تنها آدم كه به خاطر امتناع از سجده بر او مبتلا به رجم و لعن شد - براى اين بود كه - همان طور كه در تفسير آيات اين داستان در سوره «اعراف» گفتيم - بفهماند لجبازى و دشمنی اش، تنها با آدم نبوده، و از همين جا آن نكته كه در آن جا گفتيم تأييد مى شود، و آن، اين بود كه ابليس مأمور سجده بر عموم و جنس بشر بوده، نه تنها آدم، و آدم، به منزله قبله اى بوده كه نوع بشر را مجسّم مى نموده است.


توضيح اين كه: ما در ذيل آيه «لقد خلقناكم ثم صورناكم ثم قلنا للملائكة اسجدوا لا دم فسجدوا الا ابليس» گفتيم كه ملائكه مامور شده بودند بر نوع بشر سجده كنند، نه بر شخص آدم . و خلاصه خصوصيات فردى آدم دخالتى در اين امر نداشته ، بلكه خصوصيات نوعياش باعث شده ، و اين سجده هم صرفا از باب تشريفات اجتماعى نبوده ، نتيجه اى حقيقى و واقعى باعث شده است ، و آن عبارتست از خضوع به حسب خلقت.  
توضيح اين كه: ما در ذيل آيه «لَقَد خَلَقنَاكُم ثُمَّ صَوَّرنَاكُم ثُمَّ قُلنَا لِلمَلَائِكَةِ اسجُدُوا لِآدَم فَسَجَدُوا إلّا إبلِيسَ» گفتيم كه ملائكه مأمور شده بودند بر نوع بشر سجده كنند، نه بر شخص آدم. و خلاصه خصوصيات فردى آدم دخالتى در اين امر نداشته، بلكه خصوصيات نوعی اش باعث شده، و اين سجده هم صرفا از باب تشريفات اجتماعى نبوده، نتيجه اى حقيقى و واقعى باعث شده است، و آن عبارت است از خضوع به حسب خلقت.  


پس ملائكه بر حسب غرضى كه در خلقشان بوده خاضع براى انسان اند، آن هم بر حسب غرضى كه در خلقت او بوده، (يعنى نتيجه خلقت بشر اشرف از نتيجه خلقت ملائكه است) و ملائكه مسخر براى بشر و در راه سعادت زندگى او است. و به عبارت ديگر انسان منزلتى از قرب و مرحله اى از كمال دارد كه ما فوق قرب و كمال ملائكه است.
پس ملائكه بر حسب غرضى كه در خلقشان بوده، خاضع براى انسان اند، آن هم بر حسب غرضى كه در خلقت او بوده. (يعنى نتيجه خلقت بشر اشرف از نتيجه خلقت ملائكه است)، و ملائكه مسخّر براى بشر و در راه سعادت زندگى او است. و به عبارت ديگر: انسان منزلتى از قرب و مرحله اى از كمال دارد كه ما فوق قرب و كمال ملائكه است.


پس اين كه مى بينيم همه ملائكه مامور به سجده بر آدم شدند مى فهميم همه آنان مسخر در راه به كمال رساندن سعادت بشرند و براى فوز و فلاح او كار مى كنند. يك طائفه از ايشان مامور حيات، طائفه اى ديگر مامور مرگ و طائفه سوم دست در كار رزق ، و طائفه چهارم مشغول رساندن وحياند. طائفه اى معقبات اند، گروهى حفظه، گروهى نويسنده و همچنين ما بقى ملائكه هر كدام مشغول يكى از كارهاى بشرند، و اين معنا از آيات متفرقه قرآنى هر كدامش از يك گوشه قرآن به چشم مى خورد. پس ملائكه اسبابى الهى و اعوانى براى انسان اند كه او را در راه رساندنش به سعادت و كمال يارى مى كنند.
پس اين كه مى بينيم همه ملائكه مأمور به سجده بر آدم شدند، مى فهميم همه آنان مسخّر در راه به كمال رساندن سعادت بشرند و براى فوز و فلاح او كار مى كنند. يك طایفه از ايشان مأمور حيات، طایفه اى ديگر مأمور مرگ و طایفه سوم دست در كار رزق، و طایفه چهارم مشغول رساندن وحی اند. طایفه اى معقبات اند، گروهى حفظه، گروهى نويسنده و همچنين مابقى ملائكه، هر كدام مشغول يكى از كارهاى بشرند، و اين معنا از آيات متفرقه قرآنى، هر كدامش از يك گوشه قرآن به چشم مى خورد. پس ملائكه اسبابى الهى و اعوانى براى انسان اند، كه او را در راه رساندنش به سعادت و كمال يارى مى كنند.


اين جاست كه براى كسانى كه متدبر و فطن باشند روشن مى گردد كه امتناع ابليس از سجده به خاطر استنكافى بوده كه از خضوع در برابر نوع بشر داشت ، و او نمى خواست مانند ملائكه در راه سعادت بشر قدم بردارد و او را در رسيدنش به كمال مطلوب كمك نمايد ولى ملائكه در اين باب اظهار خضوع نمودند.
اين جاست كه براى كسانى كه متدبر و فطن باشند، روشن مى گردد كه امتناع ابليس از سجده به خاطر استنكافى بوده كه از خضوع در برابر نوع بشر داشت، و او نمى خواست مانند ملائكه در راه سعادت بشر قدم بردارد و او را در رسيدنش به كمال مطلوب كمك نمايد، ولى ملائكه در اين باب اظهار خضوع نمودند.


پس همان طور كه در جمله «ما لك الا تكون مع الساجدين» نيز استفاده مى شود ابليس با امتناعاش از سجده از جمع ملائكه بيرون شد و اظهار دشمنى با نوع بشر نمود، و از ايشان بيزارى جست و اعلام نمود كه تا بشرى وجود دارد از دشمنى با او براى ابد دست بر نمى دارد.
پس همان طور كه در جملۀ «مَا لَكَ ألَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِين» نيز استفاده مى شود، ابليس با امتناع اش از سجده از جمع ملائكه بيرون شد و اظهار دشمنى با نوع بشر نمود، و از ايشان بيزارى جست و اعلام نمود كه تا بشرى وجود دارد، از دشمنى با او براى ابد دست بر نمى دارد.


مؤيد اين معنا جواب خداست كه لعنت مطلقه اش را از روز نافرمانی اش تا روز قيامت (تا روزى كه بشر در زمين زندگى مى كند) شامل حال او كرد، با اينكه هنوز ابليس نگفته بود كه من همه آنها را و براى هميشه اغواء مى كنم و اين خود مشعر بر اين است كه دشمنی اش تنها با شخص آدم نبوده بلكه با نوع بنى آدم بود.
مؤيد اين معنا جواب خداست كه لعنت مطلقه اش را از روز نافرمانی اش تا روز قيامت (تا روزى كه بشر در زمين زندگى مى كند)، شامل حال او كرد، با اين كه هنوز ابليس نگفته بود كه من همه آن ها را و براى هميشه اغواء مى كنم و اين، خود مشعر بر اين است كه دشمنی اش، تنها با شخص آدم نبوده، بلكه با نوع بنى آدم بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۳۴ </center>
پس كانه از كلام خدا كه فرمود: «و ان عليك اللعنة الى يوم الدين» فهميده بود كه او با نوع بشر تا روز قيامت رابطه اى دارد، و آن اين است كه فساد اعمال بشر و شقاوتشان ناشى از سجده نكردن وى و مربوط به وى است، و به همين جهت در خواست كرد كه «پس مرا تا روزى كه مبعوث مى شوند مهلت بده» و نگفت مرا تا روزى كه آدم مى ميرد و يا تا زنده است مهلت بده بلكه عمر آدم و ذريه اش ، همگى را در نظر گرفت و درخواست كرد تا روزى كه مبعوث مى شوند مهلتشان دهد.
پس كأنّه از كلام خدا كه فرمود: «وَ إنَّ عَلَيكَ اللَّعنَةَ إلَى يَومِ الدِّين» فهميده بود كه او با نوع بشر تا روز قيامت رابطه اى دارد، و آن، اين است كه فساد اعمال بشر و شقاوتشان ناشى از سجده نكردن وى و مربوط به وى است، و به همين جهت، درخواست كرد كه «پس مرا تا روزى كه مبعوث مى شوند، مهلت بده»، و نگفت مرا تا روزى كه آدم مى ميرد و يا تا زنده است، مهلت بده، بلكه عمر آدم و ذرّيه اش، همگى را در نظر گرفت و درخواست كرد تا روزى كه مبعوث مى شوند، مهلتشان دهد.


و اين معنا را متفرع بر لعنت تا روز جزا نمود، در نتيجه معناى كلامش اين مى شود: حالا كه مرا تا قيامت لعنت كردى، تا قيامت هم عمرم بده ، و وقتى در خواستش مستجاب شد آنچه كه در دل پنهان كرده بود اظهار داشته گفت: هر آينه همگى آنان را گمراه می كنم.
و اين معنا را متفرع بر لعنت تا روز جزا نمود. در نتيجه معناى كلامش، اين مى شود: حالا كه مرا تا قيامت لعنت كردى، تا قيامت هم عمرم بده، و وقتى در خواستش مستجاب شد، آنچه كه در دل پنهان كرده بود، اظهار داشته گفت: هر آينه همگى آنان را گمراه می كنم.


<span id='link155'><span>
<span id='link155'><span>
==روزى كه تا آن زمان، به شيطان مهلت داده شده، روز قيامت نيست! ==
==روزى كه تا آن زمان، به شيطان مهلت داده شده، روز قيامت نيست! ==
«'''قَالَ فَإِنَّك مِنَ الْمُنظرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ'''»:
«'''قَالَ فَإِنَّك مِنَ الْمُنظرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ'''»:
۱۹٬۳۱۳

ویرایش