۲۰٬۶۵۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷۳ </center> | ||
و | و آن، اين است كه گفته اند: آيه شريفه، سياقش ردّ مشركان از قريش است كه مى پنداشتند بشر صلاحيت رسالت را ندارد، و اگر رسالتى باشد، بايد ملائكه حامل آن شود. | ||
پس آيه در مقام ردّ اين پندار است، و مى فرمايد كه: سنّت الهى بر طبق حكمت جريان يافته و حكمت اقتضاء مى كند كه فرستاده بر بشر از جنس خود بشر باشد. منتهى تنها فرقى كه لازم است ميان او و مردم باشد، اين است كه معارف و اوامر و نواهى به وى وحى شود. | |||
وجه اين كه گفتيم اين سخن صحيح نيست، اين است كه اين حرف با سياق آيه انطباق ندارد، و قبلا هم از خصوص مشركان قريش چنين پندارى نقل نشده بود، و حتى به صورت پيشنهاد و اقتراح فرستادن ملائكه هم نيامده بود، تا بگوييم آيه ناظر به آن است. | |||
ليكن در اين | تنها سخنى كه قبلا از مشركان نقل شده بود، آن هم از مطلق مشركان، نه مشركان قريش، همان جملۀ «لَو شَاءَ اللهُ مَا عَبَدنَا مِن دُونِهِ مِن شَئ...» بود، كه گفتيم سياقش، اثبات استحاله نبوت است و در آن صحبتى از رسالت ملائكه نشده بود. | ||
بعضى ديگر از مفسران به اين آيه استدلال كرده اند بر اين كه: خداى سبحان، بچه و زن را رسول قرار نداده، آن وقت به نبوت عيسى «عليه السلام» در گهواره به خود اشكال كرده، و پاسخ داده به اين كه: نبوت، اعم از رسالت است، و آنچه عيسى بن مريم «عليهما السلام» داشت، به شهادت قرآن كريم، نبوت بود، نه رسالت. زيرا قرآن از قول خود عيسى حكايت مى كند كه گفت: «إنِّى عَبدُ اللهِ آتَانِىَ الكِتَابَ وَ جَعَلَنِى نَبِيّاً». | |||
ليكن در اين سخن، اشكال است. زيرا استدلال مذكور به آيه شريفه، وقتى تمام است كه جملۀ «وَ مَا أرسَلنَا» مخصوص رسولان باشد و حال آن كه عين اين عبارت، در باره انبيايى هم كه رسول نبوده اند، آمده و مثلا فرموده اند: «وَ مَا أرسَلنَا مِن قَبلِكَ مِن رَسُولٍ وَ لَا نَبِىٍّ...: ما قبل از تو، هيچ رسول و نبيّى ارسال نكرديم، مگر آن كه...». | |||
و اگر استدلال بالا صحيح باشد، بايد هيچ طفل و زنى نبى هم نباشد، و حال آن كه به اقرار خود شما، عيسى بنا به حكايت قرآن گفت: «من بنده خدايم كه مرا كتاب داده و نبيّم كرده است». و در باره حضرت يحيى فرموده: «وَ آتَينَاهُ الحُكمَ صَبِيّا»ً. | |||
پس حقّ مطلب، همان است كه گفتيم: آيه شريفه «وَ مَا أرسَلنَا مِن قَبلِكَ إلّا رِجَالاً»، در مقام بيان اين معنا است كه رسولان خدا مردانى از جنس بشر عادى بودند، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۷۴ </center> | ||
و هيچ عنايتى به اين جهت ندارد كه در اول بعثت به | و هيچ عنايتى به اين جهت ندارد كه در اول بعثت به حدّ بلوغ رسيده باشند، يا نه. تنها غرض افادۀ اين است كه نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و يحيى - كه همه رسولان خدا بودند - رجالى از جنس بشر بودند، كه به ايشان وحى مى شد. نه اين كه اشخاصى بوده باشند مجهز به قدرت قاهره غيبى و اراده الهى تكوينى. | ||
قريب به معناى آيه مورد | قريب به معناى آيه مورد بحث، آيه «مَا أرسَلنَا مِن قَبلِكَ إلّا رِجَالاً نُوحِى إلَيهِم فَاسئَلُوا أهلَ الذِّكرِ إن كُنتُم لَا تَعلَمُونَ * وَ مَا جَعَلنَاهُم جَسَداً لَا يَأكُلُونَ الطَّعَامَ وَ مَا كَانُوا خَالِدِين» است. | ||
و ظاهر | و ظاهر جملۀ «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّكرِ إن كُنتُم لَا تَعلَمُونَ»، اين است كه خطاب به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» و قومش باشد، هرچند كه خطاب در جملات قبل، تنها به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بود، وليكن در آن ها نيز، معنا متوجه همه بود. پس در اين جمله، خطاب را هم عمومى گرفت تا هر كس راه خود را شناخته و پيروى كند، و آنان كه از حقيقت دعوت نبوى خبر ندارند، مانند مشركان، به اهل علم مراجعه نموده، از ايشان بپرسند. و اما آن كس كه اين معنا را مى داند، مانند خود رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» و گروندگان به وى، كه ديگر غنى و بى نياز از سؤال هستند. | ||
بعضى گفته اند: خطاب در | بعضى گفته اند: خطاب در آيه، فقط متوجه به مشركان است. زيرا آنان بودند كه منكر دعوت نبوى بودند، و همان ها بايد به اهل علم مراجعه نموده، بپرسند. وليكن لازمۀ اين حرف، اين است كه بدون هيچ نكته اى در آيه، التفات از فرد به جمع به كار رفته باشد. (و خدا داناتر است). | ||
==معنا و موارد استعمال كلمه: «ذكر»== | ==معنا و موارد استعمال كلمه: «ذكر»== |
ویرایش