گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:
پس شتر خود را خوابانيد و من سوار شدم. سپس به راه افتاد تا به لشگرگاه رسيديم، و آن منزلى بود كنار نحر «ظهيره» و اين قضيه باعث شد كه عده اى درباره من سخنانى بگويند و هلاك شوند.
پس شتر خود را خوابانيد و من سوار شدم. سپس به راه افتاد تا به لشگرگاه رسيديم، و آن منزلى بود كنار نحر «ظهيره» و اين قضيه باعث شد كه عده اى درباره من سخنانى بگويند و هلاك شوند.


و آن كسى كه اين تهمت را درست كرد، عبداللّه بن أُبَى بن سلول بود. پس به مدينه آمديم و من از روزى كه وارد شديم، تا مدت يك ماه مريض شدم. مردم دنبال حرف تهمت زنندگان را گرفته بودند، و سر و صدا به راه افتاده بود، در حالى كه من از جريان، به كلى بى خبر بودم.  
و آن كسى كه اين تهمت را درست كرد، «عبداللّه بن أُبَى بن سلول» بود. پس به مدينه آمديم و من از روزى كه وارد شديم، تا مدت يك ماه مريض شدم. مردم دنبال حرف تهمت زنندگان را گرفته بودند، و سر و صدا به راه افتاده بود، در حالى كه من از جريان، به كلى بى خبر بودم.  


تنها چيزى كه مرا در آن ايام به شك مى انداخت، اين بود كه من هيچ وقت به مثل آن ايامى كه مريض بودم، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» لطف نديدم. همواره بر من وارد مى شد و سلام مى كرد، و مى پرسيد: چطورى؟ و اين مايه تعجب و شك من مى شد. ولى به شرّى كه پيش آمده بود، پى نمى بردم، تا بعد از آن كه نقاهت يافته، از خانه بيرون آمدم، در حالی که «أمّ مسطح» هم،
تنها چيزى كه مرا در آن ايام به شك مى انداخت، اين بود كه من هيچ وقت به مثل آن ايامى كه مريض بودم، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» لطف نديدم. همواره بر من وارد مى شد و سلام مى كرد، و مى پرسيد: چطورى؟ و اين مايه تعجب و شك من مى شد. ولى به شرّى كه پيش آمده بود، پى نمى بردم، تا بعد از آن كه نقاهت يافته، از خانه بيرون آمدم، در حالی که «أمّ مسطح» هم،
۲۰٬۳۳۲

ویرایش