۱۵٬۹۷۷
ویرایش
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۴: | ||
از لوازم متساوى «ظلم»، اين است كه ظالم، كار و تصرفى بكند كه حق او نيست و مالك چنين فعل و چنين تصرفى نمى باشد. در مقابل ظلم، «عدل» است، كه لازمۀ مساوى آن، اين است كه شخص عادل كسى باشد كه كار و تصرفى بكند كه مالك آن باشد. | از لوازم متساوى «ظلم»، اين است كه ظالم، كار و تصرفى بكند كه حق او نيست و مالك چنين فعل و چنين تصرفى نمى باشد. در مقابل ظلم، «عدل» است، كه لازمۀ مساوى آن، اين است كه شخص عادل كسى باشد كه كار و تصرفى بكند كه مالك آن باشد. | ||
از همين جا روشن مى گردد كه كارهايى كه فاعل هاى تكوينى انجام مى دهند ( | از همين جا روشن مى گردد كه كارهايى كه فاعل هاى تكوينى انجام مى دهند (مثلاً نمك، شورى و شكر، شيرينى مى دهد)، از اين جهت كه اين آثار و افعال، مملوك تكوينى آن ها است، ظلم در كار آن ها، مفروض نيست. براى اين كه فرض صدور فعل از فاعل تكوينى، مساوى است با فرض مملوكيت آن فعل براى آن فاعل. به اين معنا كه وجود فعل، قائم به وجود فاعل است و جداى از فاعل، وجود مستقلى ندارد. | ||
و خداى سبحان، مالك عالَم است. يعنى داراى ملكيتى است مطلق، كه بر تمامى موجودات عالَم گسترده است. آن هم از جميع جهات وجودشان. براى اين كه وجود اشياء از جميع جهات، قائم به خداى تعالى است و از وجود او، بى نياز نبوده، جداى از او استقلال ندارد. و چون چنين است، هر قسم تصرفى كه در آن ها كند، چه آن موجود خوشش بيايد، يا بدش آيد و تصرف خداى تعالى به نفعش باشد، يا به ضررش، ظلم نيست. بلكه مى شود گفت: عدل است. به معناى اين كه رفتارى است غير ظالمانه. | و خداى سبحان، مالك عالَم است. يعنى داراى ملكيتى است مطلق، كه بر تمامى موجودات عالَم گسترده است. آن هم از جميع جهات وجودشان. براى اين كه وجود اشياء از جميع جهات، قائم به خداى تعالى است و از وجود او، بى نياز نبوده، جداى از او استقلال ندارد. و چون چنين است، هر قسم تصرفى كه در آن ها كند، چه آن موجود خوشش بيايد، يا بدش آيد و تصرف خداى تعالى به نفعش باشد، يا به ضررش، ظلم نيست. بلكه مى شود گفت: عدل است. به معناى اين كه رفتارى است غير ظالمانه. |
ویرایش