گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
«'''كَذَلِك سلَكْنَاهُ فى قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ'''»:
«'''كَذَلِك سلَكْنَاهُ فى قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ'''»:


اشاره كلمه «'''كذلك '''» به آن حال و وصفى است كه قرآن در نظر مشركين داشته ، كه در آيات سابق خاطرنشان شد و آن اين بود كه مشركين از آن اعراض داشتند و به آن ايمان نمى آوردند، هر چند كه تنزيلى از رب العالمين باشد و عربى مبين و آشكار باشد و غير اعجمى و نامش در كتب آسمانى گذشته آمده باشد و علماى بنى اسرائيل آن را بشناسند.
اشاره كلمۀ «كَذَلِكَ»، به آن حال و وصفى است كه قرآن در نظر مشركان داشته، كه در آيات سابق خاطرنشان شد و آن، اين بود كه مشركان از آن اعراض داشتند و به آن ايمان نمى آوردند. هر چند كه تنزيلى از ربُّ العالَمين باشد و عربىّ مُبين و آشكار باشد و غير اعجمى، و نامش در كتب آسمانى گذشته آمده باشد و علماى بنى اسرائيل آن را بشناسند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۵۷ </center>
كلمه «'''سلوك '''» به معناى داخل كردن و عبور دادن از راه است ، و مراد از «'''مجرمين '''»، كفار و مشركيناند، كه اگر به اين نامشان ناميد، براى اين بود كه به علت حكم اشاره كرده و فهمانده باشد كه ما قرآن را در دل مشركين بدين جهت داخل مى كنيم كه مجرم هستند و اين از باب مجازات است ، نتيجه اين تعبير اين است كه هر مجرمى همين مجازات را دارد.
كلمۀ «سُلُوك» به معناى داخل كردن و عبور دادن از راه است، و مراد از «مُجرِمِين»، كفار و مشركان اند، كه اگر به اين نامشان ناميد، براى اين بود كه به علت حكم اشاره كرده و فهمانده باشد كه ما قرآن را در دل مشركان، بدين جهت داخل مى كنيم كه مجرم هستند و اين، از باب مجازات است. نتيجه اين تعبير، اين است كه هر مجرمى، همين مجازات را دارد.


و معناى آيه اين است كه ما قرآن را با اين حال ، يعنى با اين وضع كه مورد نفرت و اعراض مشركين باشد و به او ايمان نياورند، داخل در قلوب اين مشركين نموده ، از آن عبورش مى دهيم ، تا كيفر جرم آنان باشد و با هر مجرم ديگرى اين معامله را مى كنيم .
و معناى آيه اين است كه: ما قرآن را با اين حال، يعنى با اين وضع كه مورد نفرت و اعراض مشركان باشد و به او ايمان نياورند، داخل در قلوب اين مشركان نموده، از آن عبورش مى دهيم، تا كيفر جرم آنان باشد و با هر مجرم ديگرى اين معامله را مى كنيم.


بعضى از مفسرين گفته اند: «'''اشاره ((كذلك '''» به اوصاف قرآن كريم است و معنايش اين است كه ما قرآن را داخل در دلهاى مجرمين مى كنيم ، يعنى آن اوصافى كه برايش بيان كرديم ، در نتيجه مى بينند و مى فهمند كه قرآن كتابى آسمانى و داراى نظم معجز آسا و خارج از طاقت بشرى است ، و نيز مى فهمند كه اين همان كتابى است كه كتب آسمانى گذشته از آمدنش خبر داده و علماى بنى اسرائيل آن را مى شناسند، تا با تماميت حجت به آن ايمان نياورند)) ولى اين توجيه از سياق آيات بعيد است .
بعضى از مفسران گفته اند: «اشاره «کَذَلِكَ» به اوصاف قرآن كريم است و معنايش اين است كه ما قرآن را در دل هاى مجرمان داخل مى كنيم. يعنى آن اوصافى كه برايش بيان كرديم. در نتيجه مى بينند و مى فهمند كه قرآن كتابى آسمانى و داراى نظم معجزآسا و خارج از طاقت بشرى است، و نيز مى فهمند كه اين، همان كتابى است كه كتب آسمانى گذشته، از آمدنش خبر داده و علماى بنى اسرائيل آن را مى شناسند، تا با تماميت حجت به آن ايمان نياورند»، ولى اين توجيه از سياق آيات بعيد است.


بعضى ديگر گفته اند: ضمير در «'''سلكناه '''» به تكذيب قرآن و كفر به آن بر مى گردد، تكذيب و كفرى كه از جمله «'''ما كانوا به مؤ منين '''» استفاده مى شود. اين وجه هم نزديك به همان وجه اول است ولى وجه اول لطيفتر و دقيقتر است كه زمخشرى آن را در كشاف آورده .
بعضى ديگر گفته اند: ضمير در «سَلَكنَاهُ» به تكذيب قرآن و كفر به آن بر مى گردد. تكذيب و كفرى كه از جملۀ «مَا كَانُوا بِهِ مُؤمِنِين» استفاده مى شود. اين وجه هم نزديك به همان وجه اول است، ولى وجه اول لطيف تر و دقيق تر است، كه زمخشرى آن را در «كشّاف» آورده.


از آنچه گفتيم روشن شد كه مراد از مجرمين ، مشركين مكه است ، چه معاصرين رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) و چه آنها كه بعدا مى آيند و معناى آيه اين است كه : «'''ما همانطور كه قرآن را در قلوب مشركين مكه سلوك داديم ، در دل مجرمين ديگر نيز سلوك مى دهيم '''»
از آنچه گفتيم، روشن شد كه مراد از مجرمان، مشركان مكه است. چه معاصران رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»، و چه آن ها كه بعدا مى آيند و معناى آيه، اين است كه: «ما همان طور كه قرآن را در قلوب مشركان مكه سلوك داديم، در دل مجرمان ديگر نيز، سلوك مى دهيم».


و شايد باعث اينكه مفسر نامبرده اين وجه را اختيار كرده ، اين اشكال بوده كه بنا بر وجه اول مشبه و مشبه به يك چيز مى شود ( و حال آنكه بايد چيزى را شبيه به چيز ديگر كنند، نه به خودش )، لذا مشار اليه به اشاره «'''كذلك '''» را، سلوك در قلوب مشركين مكه گرفته ، كه مشبه به در كلام است و سلوك در قلوب ساير مجرمين را مشبه گرفته است .
و شايد باعث اين كه مفسّر نامبرده، اين وجه را اختيار كرده، اين اشكال بوده كه بنابر وجه اول، «مُشَبَّه» و «مُشَبّه بِه»، يك چيز مى شود (و حال آن كه بايد چيزى را شبيه به چيز ديگر كنند، نه به خودش). لذا مشارٌ إليه به اشاره «كَذَلِكَ» را، سلوك در قلوب مشركان مكه گرفته، كه «مُشَبَّه بِه» در كلام است و سلوك در قلوب ساير مجرمان را «مُشَبَّه» گرفته است.


ولى غفلت كرده از اينكه تشبيه كلى به بعضى از افراد كلى ، لغو و از باب تشبيه چيزى به خود آن نيست بلكه براى افاده نكته اى است و آن اين است كه شنونده بفهمد حكم كلى در همه افرادش جارى است و احدى از افراد آن كلى مستثنا نيست و اين خود طريقه معمولى است در سخن گفتن .
ولى غفلت كرده از اين كه تشبيه كلى به بعضى از افراد كلى، لغو و از باب تشبيه چيزى به خود آن نيست، بلكه براى افاده نكته اى است و آن، اين است كه شنونده بفهمد حكم كلى در همه افرادش جارى است، و احدى از افراد آن كلى مستثنا نيست و اين خود طريقه معمولى است در سخن گفتن.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۵۸ </center>
از اينجا روشن مى شود كه در اين آيه وجه ديگرى نيز تصور مى شود و آن اين است كه مراد از مجرمين ، عموم مشركين از مكى و غير مكى باشد، يعنى حرف «'''لام '''» در «'''المجرمين لام '''» عهد نباشد، بلكه لام جنس باشد، ولى وجه اول به سياق آيات نزديك تر است .
از اين جا روشن مى شود كه در اين آيه وجه ديگرى نيز تصور مى شود و آن، اين است كه: مراد از مجرمان، عموم مشركان، از مكّى و غير مكّى باشد. يعنى حرف «لام» در «المُجرِمِين»، «لام» عهد نباشد، بلكه «لام» جنس باشد، ولى وجه اول به سياق آيات، نزديك تر است .


«'''لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتى يَرَوُا الْعَذَاب ...مُنظرُونَ'''»:
«'''لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتى يَرَوُا الْعَذَاب ...مُنظرُونَ'''»:


اين آيه تفسير و بيان جمله «'''كذلك سلكناه ...'''» است ، البته اين در صورتى است كه وجه اول و سوم را در تفسير آيه قبل قبول كرده باشيم و اما بنا بر وجه دوم ، جمله مورد بحث جمله اى است استينافى و غير مربوط به سياق .
اين آيه تفسير و بيان جمله «كَذَلِكَ سَلَكنَاهُ...» است. البته اين در صورتى است كه وجه اول و سوم را در تفسير آيه قبل، قبول كرده باشيم و اما بنابر وجه دوم، جملۀ مورد بحث، جمله اى است استينافى و غيرمربوط به سياق.


و معناى اينكه فرمود: «'''حتى يروا العذاب الاليم : تا آنكه عذاب دردناك را ببينند'''» اين است كه عذاب اليم را مشاهده كنند، و مجبور شوند ايمان بياورند، اما ايمان اضطرارى كه سودى به حالشان نداشته باشد، و ظاهرا مراد از آن عذاب دردناك ، مشاهدات هنگام مرگ است .
و معناى اين كه فرمود: «حَتَّى يَرَوُا العَذَابَ الألِيم: تا آن كه عذاب دردناك را ببينند»، اين است كه عذاب اليم را مشاهده كنند، و مجبور شوند ايمان بياورند. اما ايمان اضطرارى كه سودى به حالشان نداشته باشد، و ظاهرا مراد از آن عذاب دردناك، مشاهدات هنگام مرگ است.


البته بعضى از مفسرين اين احتمال را هم داده اند كه مراد از آن ، عذابى است كه مشركين مكه در جنگ بدر ديدند و جمعى از ايشان كشته شدند. و ليكن عموميت آيه قبل كه هم مشركين مكه را مى گرفت و هم غير آنان را، با اين احتمال نمى سازد.
البته بعضى از مفسران، اين احتمال را هم داده اند كه مراد از آن، عذابى است كه مشركان مكه در جنگ «بَدر» ديدند و جمعى از ايشان كشته شدند. وليكن عموميت آيه قبل كه هم مشركان مكه را مى گرفت و هم غير آنان را، با اين احتمال نمى سازد.


«'''فياتيهم بغتة و هم لا يشعرون '''» - اين جمله به منزله تفسيرى است براى جمله «'''حتى يروا العذاب الاليم '''» چون اگر عذاب مذكور بغتتا و بيخبر نيايد، بلكه هنگام رسيدن آن را بدانند، ايمان اختيارى مى آورند، نه ايمان اضطرارى .
«'''فَيَأتِيَهُم بَغتَةً وَ هُم لَا يَشعُرُون '''» - اين جمله، به منزله تفسيرى است براى جملۀ «حَتَّى يَرَوُا العَذَابَ الألِيم». چون اگر عذاب مذكور، ناگهانی و بی خبر نيايد، بلكه هنگام رسيدن آن را بدانند، ايمان اختيارى مى آورند، نه ايمان اضطرارى.


جمله «'''فيقولوا هل نحن منظرون '''» كلمه اى است كه مشركين از باب حسرت آن را مى گويند.
جملۀ «فَيَقُولُوا هَل نَحنُ مُنظَرُون»، كلمه اى است كه مشركان از باب حسرت، آن را مى گويند.


«'''أَ فَبِعَذَابِنَا يَستَعْجِلُونَ'''»:
«'''أَ فَبِعَذَابِنَا يَستَعْجِلُونَ'''»:


اين آيه توبيخ و تهديد ايشان است .
اين آيه، توبيخ و تهديد ايشان است.


«'''أَ فَرَءَيْت إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ...يُمَتَّعُونَ'''»:
«'''أَفَرَأيْت إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ...يُمَتَّعُونَ'''»:


اين جمله متصل است به جمله «'''فيقولوا هل نحن منظرون '''» و حاصل معناى آن اين است كه آرزوى اينكه مهلت و رخصتى يابند، آرزويى است كه سودى به حالشان ندارد،
اين جمله، متصل است به جملۀ «فَيَقُولُوا هَل نَحنُ مُنظَرُون»، و حاصل معناى آن، اين است كه: آرزوى اين كه مهلت و رخصتى يابند، آرزويى است كه سودى به حالشان ندارد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۵۹ </center>
هر چند كه خدا آرزويشان را برآورد و مهلتشان هم بدهد دردى از ايشان دوا نمى شود، براى اينكه اگر هم مدتى كوتاه يا بلند از زندگى راحتى برخوردار شوند، عذاب ابدى را چه مى كنند، اين كه از بين رفتنى نيست ، چون در حق آنان حكم آن داده شده است .
هرچند كه خدا آرزويشان را برآورد و مهلتشان هم بدهد، دردى از ايشان دوا نمى شود. براى اين كه اگر هم مدتى كوتاه يا بلند از زندگى راحتى برخوردار شوند، عذاب ابدى را چه مى كنند. اين كه از بين رفتنى نيست، چون در حق آنان، حكم آن داده شده است.


و آن حكم را بيان نموده و فرموده : «'''افريت ان متعناهم سنين '''»، اگر چند سالى معدود عمر و مهلتشان دهيم ، عاقبت آنهم سپرى مى شود، «'''ثم جاءهم ما كانوا يوعدون '''» و بالاخره آن عذابى كه از آن بيم داده شدند فرا مى رسد «'''ما اغنى عنهم ما كانوا يمتعون '''» و آن چند روزه مهلت و بهره مندى از زندگى ، دردى از ايشان را دوا نمى كند.
و آن حكم را بيان نموده و فرموده: «أفَرَأيتَ إن مَتَّعنَاهُم سِنِين»، اگر چند سالى معدود عمر و مهلتشان دهيم، عاقبت آن هم سپرى مى شود، «ثُمَّ جَاءَهُم مَا كَانُوا يُوعَدُون»، و بالاخره آن عذابى كه از آن بيم داده شدند، فرا مى رسد. «مَا أغنَى عَنهُم مَا كَانُوا يُمَتَّعُون»، و آن چند روزه مهلت و بهره مندى از زندگى، دردى از ايشان را دوا نمى كند.
<span id='link310'><span>
<span id='link310'><span>


۱۵٬۹۷۷

ویرایش