۱۵٬۹۶۵
ویرایش
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
<span id='link314'><span> | <span id='link314'><span> | ||
و جمله «إنّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسَاب»، تعليل نفى ظلم است، كه جمله «لا ظُلمَ اليَوم»، از آن خبر مى داد. مى فرمايد: اين كه گفتيم در امروز هيچ ظلمى نيست، بدين علت است كه خداى تعالى، در محاسبه سريع است. چنان نيست كه رسيدگى به حساب يك نفر، او را از حساب افراد ديگر باز بدارد، تا در نتيجه به اشتباه بيفتد و جزاى اين را به آن، و پاداش آن را به اين بدهد، و در نتيجه ظلمى پيش بيايد. | |||
و جمله | |||
و اين | و اين تعليل، ناظر به اين است كه ظلم ناشى از اشتباه را نفى مى كند. و اما ظلم عمدى، احتياج به نفى ندارد. براى اين كه وقتى بنا شد عين عمل انسان را به عنوان جزا به انسان بدهند، ديگر چنين ظلمى تصور ندارد. | ||
«'''وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ | «'''وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ الآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الحَْنَاجِرِ كَاظِمِينَ ...'''»: | ||
كلمه | كلمه «آزفه»، از اوصاف روز قيامت، و به معناى نزديك است. پس معناى اين جمله، آن است كه: مردم را از روز نزديك انذار كن، و اين معنا، يعنى نزديك بودن قيامت، در آيه: «إنّهُم يَرَونَهُ بَعِيداً وَ نَريهُ قَرِيباً» نيز آمده. | ||
«''' | «'''إذِ القُلُوبُ لَدَى الحَنَاجِرِ'''» - «حَنَاجِر»، جمع «حنجره»، به معناى سرِ حلق است. اين جمله، كنايه است از نهايت درجۀ ترس. گويا كار مردم از شدّت وحشت به جايى مى رسد كه گويى دل هايشان از جاى خود كنده مى شود و تا حنجره بالا مى آيد. و كلمۀ «كَاظِمِين»، اسم فاعل از «كَظم» است، و «كَظم»، به معناى شدت اندوه است. | ||
«''' | «'''مَا لِلظّالِمِينَ مِن حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطَاع'''» - كلمۀ «حميم»، به معناى نزديك و خويشاوند است، و معناى جمله، اين است كه: كفار، خويشاوند و نزديكى ندارند كه به يارى آنان بپاخيزد و حميت قرابتش به هيجان آيد. و اين معنا، در جملۀ «فَلا أنسَابَ بَينَهُم يَومَئذٍ» نيز آمده. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۶ </center> | ||
و معناى | و معناى جملۀ «وَ لَا شَفِيعٍ يُطَاع» اين است كه: كفار، شفاعت پذيرفته ندارند. | ||
«'''يَعْلَمُ خَائنَةَ الاَعْينِ وَ مَا تُخْفِى | «'''يَعْلَمُ خَائنَةَ الاَعْينِ وَ مَا تُخْفِى الصّدُورُ'''»: | ||
بعضى گفته اند: كلمه | بعضى گفته اند: كلمه «خائنة»، مصدر است، مانند «خيانت»، نظير كلمۀ «كاذِبة» و «لاغِيَة»، كه اولى، به معناى «كذب» و دومى، به معناى «لغو» است. و مراد از «خَائِنَةَ الأعيُن»، تمامى گناهان نيست، بلكه تنها آن گناهانى منظور است كه براى ديگران هويدا نباشد، و از آنان پوشيده باشد. مانند «سَارِقَةُ النّظَر»، كه به معناى نگاه هاى زير چشمى و پنهانى است. به دليل اين كه جملۀ «خَائِنَةَ الأعيُن»، با جملۀ «وَ مَا تُخفِى الصُّدُور» آمده. | ||
بعضى ديگر گفته اند | بعضى ديگر گفته اند: جملۀ مزبور، از باب اضافۀ صفت به موصوف است و لازمۀ آن، اين است كه علم خدا به «خَائِنَةَ الأعيُن»، به معناى معرفت باشد و معناى آيه چنين باشد كه: خدا، چشم هاى خائن را مى شناسد. ولى معناى صحيح همان معناى اول است. | ||
و جمله | و جمله «وَ مَا تُخفِى الصُّدُور»، به معناى وجوه كفر و نفاق و گناهان است، كه صاحبش آن را در نفس خود پنهان مى داشت. | ||
<span id='link315'><span> | <span id='link315'><span> | ||
ویرایش