گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۲: خط ۶۲:
<span id='link314'><span>
<span id='link314'><span>


==توضيحى در مورد لا ظلم اليوم و تعليل آن به ان الله سريع الحساب ==
و جمله «إنّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسَاب»، تعليل نفى ظلم است، كه جمله «لا ظُلمَ اليَوم»، از آن خبر مى داد. مى فرمايد: اين كه گفتيم در امروز هيچ ظلمى نيست، بدين علت است كه خداى تعالى، در محاسبه سريع است. چنان نيست كه رسيدگى به حساب يك نفر، او را از حساب افراد ديگر باز بدارد، تا در نتيجه به اشتباه بيفتد و جزاى اين را به آن، و پاداش آن را به اين بدهد، و در نتيجه ظلمى پيش بيايد.
و جمله ((ان اللّه سريع الحساب (( تعليل نفى ظلم است كه جمله ((لا ظلم اليوم (( از آن خبر مى داد، مى فرمايد: اينكه گفتيم در امروز هيچ ظلمى نيست ، بدين علت است كه خداى تعالى در محاسبه سريع است ، چنان نيست كه رسيدگى به حساب يك نفر او را از حساب افراد ديگر باز بدارد، تا در نتيجه به اشتباه بيفتد و جزاى اين را به آن و پاداش آن را به اين بدهد، و در نتيجه ظلمى پيش بيايد.


و اين تعليل ناظر به اين است كه ظلم ناشى از اشتباه را نفى مى كند، و اما ظلم عمدى احتياج به نفى ندارد، براى اينكه وقتى بنا شد عين عمل انسان را به عنوان جزا به انسان بدهند، ديگر چنين ظلمى تصور ندارد.
و اين تعليل، ناظر به اين است كه ظلم ناشى از اشتباه را نفى مى كند. و اما ظلم عمدى، احتياج به نفى ندارد. براى اين كه وقتى بنا شد عين عمل انسان را به عنوان جزا به انسان بدهند، ديگر چنين ظلمى تصور ندارد.


«'''وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ الاَزِفَةِ إِذِ الْقُلُوب لَدَى الحَْنَاجِرِ كَاظِمِينَ ...'''»:
«'''وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ الآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الحَْنَاجِرِ كَاظِمِينَ ...'''»:


كلمه ((آزفه (( از اوصاف روز قيامت ، و به معناى نزديك است . پس معناى اين جمله آن است كه مردم را از روز نزديك انذار كن ، و اين معنا يعنى نزديك بودن قيامت در آيه ((انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا(( نيز آمده .
كلمه «آزفه»، از اوصاف روز قيامت، و به معناى نزديك است. پس معناى اين جمله، آن است كه: مردم را از روز نزديك انذار كن، و اين معنا، يعنى نزديك بودن قيامت، در آيه: «إنّهُم يَرَونَهُ بَعِيداً وَ نَريهُ قَرِيباً» نيز آمده.


«'''اذ القلوب لدى الحناجر'''» - ((حناجر(( جمع ((حنجره (( به معناى سر حلق است . اين جمله كنايه است از نهايت درجه ترس ، گويا كار مردم از شدت وحشت به جايى مى رسد كه گويى دلهايشان از جاى خود كنده مى شود و تا حنجره بالا مى آيد. و كلمه ((كاظمين (( اسم فاعل از ((كظم (( است و ((كظم (( به معناى شدت اندوه است .
«'''إذِ القُلُوبُ لَدَى الحَنَاجِرِ'''» - «حَنَاجِر»، جمع «حنجره»، به معناى سرِ حلق است. اين جمله، كنايه است از نهايت درجۀ ترس. گويا كار مردم از شدّت وحشت به جايى مى رسد كه گويى دل هايشان از جاى خود كنده مى شود و تا حنجره بالا مى آيد. و كلمۀ «كَاظِمِين»، اسم فاعل از «كَظم» است، و «كَظم»، به معناى شدت اندوه است.


«'''ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع'''» - كلمه ((حميم (( به معناى نزديك و خويشاوند است ، و معناى جمله اين است كه كفار خويشاوند و نزديكى ندارند كه به يارى آنان بپا خيزد و حميت قرابتش به هيجان آيد. و اين معنا در جمله ((افلا انساب بينهم يومئذ(( نيز آمده .
«'''مَا لِلظّالِمِينَ مِن حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطَاع'''» - كلمۀ «حميم»، به معناى نزديك و خويشاوند است، و معناى جمله، اين است كه: كفار، خويشاوند و نزديكى ندارند كه به يارى آنان بپاخيزد و حميت قرابتش به هيجان آيد. و اين معنا، در جملۀ «فَلا أنسَابَ بَينَهُم يَومَئذٍ» نيز آمده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۶ </center>
و معناى جمله ((و لا شفيع يطاع (( اين است كه : كفار شفاعت پذيرفته ندارند.
و معناى جملۀ «وَ لَا شَفِيعٍ يُطَاع» اين است كه: كفار، شفاعت پذيرفته ندارند.


«'''يَعْلَمُ خَائنَةَ الاَعْينِ وَ مَا تُخْفِى الصدُورُ'''»:
«'''يَعْلَمُ خَائنَةَ الاَعْينِ وَ مَا تُخْفِى الصّدُورُ'''»:


بعضى گفته اند: كلمه ((خائنة (( مصدر است ، مانند ((خيانت (( نظير كلمه ((كاذبة (( و ((لاغية (( كه اولى به معناى ((كذب (( و دومى به معناى ((لغو(( است ، و مراد از ((خائنة الاعين (( تمامى گناهان نيست ، بلكه تنها آن گناهانى منظور است كه براى ديگران هويدا نباشد، و از آنان پوشيده باشد، مانند ((سارقة النظر(( كه به معناى نگاههاى زير چشمى و پنهانى است ، به دليل اينكه جمله ((خائنة الاعين (( با جمله ((و ما تخفى الصدور(( آمده .
بعضى گفته اند: كلمه «خائنة»، مصدر است، مانند «خيانت»، نظير كلمۀ «كاذِبة» و «لاغِيَة»، كه اولى، به معناى «كذب» و دومى، به معناى «لغو» است. و مراد از «خَائِنَةَ الأعيُن»، تمامى گناهان نيست، بلكه تنها آن گناهانى منظور است كه براى ديگران هويدا نباشد، و از آنان پوشيده باشد. مانند «سَارِقَةُ النّظَر»، كه به معناى نگاه هاى زير چشمى و پنهانى است. به دليل اين كه جملۀ «خَائِنَةَ الأعيُن»، با جملۀ «وَ مَا تُخفِى الصُّدُور» آمده.


بعضى ديگر گفته اند جمله مزبور از باب اضافه صفت به موصوف است و لازمه آن اين است كه علم خدا به ((خائنة الاعين (( به معناى معرفت باشد و معناى آيه چنين باشد كه : خدا چشمهاى خائن را مى شناسد. ولى معناى صحيح همان معناى اول است .
بعضى ديگر گفته اند: جملۀ مزبور، از باب اضافۀ صفت به موصوف است و لازمۀ آن، اين است كه علم خدا به «خَائِنَةَ الأعيُن»، به معناى معرفت باشد و معناى آيه چنين باشد كه: خدا، چشم هاى خائن را مى شناسد. ولى معناى صحيح همان معناى اول است.


و جمله ((و ما تخفى الصدور(( به معناى وجوه كفر و نفاق و گناهان است كه صاحبش آن را در نفس خود پنهان مى داشت .
و جمله «وَ مَا تُخفِى الصُّدُور»، به معناى وجوه كفر و نفاق و گناهان است، كه صاحبش آن را در نفس خود پنهان مى داشت.
<span id='link315'><span>
<span id='link315'><span>


۱۵٬۹۶۵

ویرایش