گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
<span id='link309'><span>
<span id='link309'><span>


==اقامه دو حجت بر توحيد، با بيان اينكه ارسال وانزال رزق فقط از ناحيه خداى سبحان است ==
==اقامه دو حجت بر توحيد، با بيان اين كه انزال رزق، فقط از ناحيه خداست ==
«'''هُوَ الَّذِى يُرِيكُمْ آيَاتِهِ ...'''»:
«'''هُوَ الَّذِى يُرِيكُمْ آيَاتِهِ ...'''»:


مراد از ((آيات (( در اينجا علايم و حجتهايى است كه بر وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت و الوهيت دلالت مى كند، به دليل تفريعى كه - به زودى مى آيد - بر آن مى نمايد و مى فرمايد: ((فادعوا اللّه مخلصين له الدين : حال كه چنين است پس خدا را در حالى بخوانيد كه دين را خالص براى او بدانيد((. و كلمه ((آيات (( چون مطلق است ، هم شامل آيات تكوينى و ديدنى عالم مى شود، كه هر انسان صحيح الادراكى آن را مى بيند و هم شامل آيات و معجزاتى كه به دست انبيا جارى مى شود و هم براهينى كه انبيا از طريق وحى اقامه مى كردند.
مراد از «آيات» در اين جا، علايم و حجت هايى است كه بر وحدانيّت خداى تعالى، در ربوبيت و الوهيت دلالت مى كند. به دليل تفريعى كه - به زودى مى آيد - بر آن مى نمايد و مى فرمايد: «فَادعُوا اللّهَ مُخلِصِينَ لَهُ الدّين: حال كه چنين است، پس خدا را در حالى بخوانيد كه دين را خالص براى او بدانيد».  


و اين جمله مشتمل است بر يك برهان ، به اين بيان كه اگر در واقع معبودى بوده باشد كه پرستش او بر انسان واجب باشد و نيز در پرستش ‍ او كمال و سعادت آدمى تاءمين شود، تماميت و كمال تدبير او اقتضا مى كند كه انسانها را به سوى خود هدايت كند و آن معبودى كه آيات هستى بر ربوبيت و الوهيت او دلالت مى كند
و كلمۀ «آيات» چون مطلق است، هم شامل آيات تكوينى و ديدنى عالَم مى شود، كه هر انسان صحيح الادراكى، آن را مى بيند و هم، شامل آيات و معجزاتى كه به دست انبيا جارى مى شود و هم، براهينى كه انبيا از طريق وحى اقامه مى كردند.
 
و اين جمله، مشتمل است بر يك برهان، به اين بيان كه اگر در واقع معبودى بوده باشد كه پرستش او بر انسان واجب باشد و نيز در پرستش او، كمال و سعادت آدمى تأمين شود، تماميت و كمال تدبير او اقتضا مى كند كه انسان ها را به سوى خود هدايت كند و آن معبودى كه آيات هستى بر ربوبيت و الوهيت او دلالت مى  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۱ </center>
و انبياء و رسولان هم با دعوت خود و معجزاتشان آن آيات را تاءييد مى كنند، ((خداى (( سبحان است و اما آلهه مشركين كه مشركين آنها را به جاى خدا مى پرستند و مى خوانند، هيچ آيات و دليلى از ناحيه آنها نيست كه بر الوهيت آنها دلالت كند. پس همان ((خداى (( سبحان معبودى است يگانه و بى شريك - و امير المؤ منين (عليه السلام ) هم در اين كلام خود كه فرموده : ((لو كان لربك شريك لاتتك رسله : اگر پروردگار تو شريكى مى داشت ، رسولان آن شريك هم به سويت مى آمدند((، به اين برهان اشاره فرموده .
کند و انبياء و رسولان هم با دعوت خود و معجزاتشان آن آيات را تأييد مى كنند، «خداى سبحان» است. و اما آلهۀ مشركان، كه مشركان آن ها را به جاى خدا مى پرستند و مى خوانند، هيچ آيات و دليلى از ناحيه آن ها نيست كه بر الوهيت آن ها دلالت كند.  
 
پس همان «خداى سبحان»، معبودى است يگانه و بى شريك - و اميرالمؤمنين «عليه السلام» هم، در اين كلام خود كه فرموده: «لَو كَانَ لِرَبّكَ شَرِيكٌ لَأتَتكَ رُسُلَهُ: اگر پروردگار تو شريكى مى داشت، رسولان آن شريك هم به سويت مى آمدند»، به اين برهان اشاره فرموده.


جمله ((و ينزل لكم من السماء رزقا(( هم ، حجتى ديگر بر يگانگى خداى تعالى است ، و اين حجت از جهت رزق اقامه شده ، مى فرمايد: رزق دادن به بندگان يكى از شؤ ون ربوبيت و الوهيت است و چون همه مى دانند كه رزق از ناحيه خداست ، نه از ناحيه شركاى ايشان ، پس تنها او رب و اله است .
جمله «وَ يُنَزّلُ لَكُم مِنَ السّمَاءِ رِزقاً» هم، حجتى ديگر بر يگانگى خداى تعالى است، و اين حجت، از جهت رزق اقامه شده. مى فرمايد: رزق دادن به بندگان، يكى از شؤون ربوبيت و الوهيت است، و چون همه مى دانند كه رزق از ناحيه خداست، نه از ناحيه شركاى ايشان، پس تنها او، ربّ و إله است.


مفسرين ((رزق (( در آيه را به باران و كلمه سماء را به سمت بالا تفسير كرده اند. و بعيد نيست مراد از ((رزق (( خود آن ارزاقى باشد كه مردم با آن ارتزاق مى كنند، و مراد از نازل شدن آن از آسمان اين باشد كه ارزاق از غيب به شهود مى آيند، همچنان كه آيه شريفه ((و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (( آن را افاده مى كند.
مفسران، «رزق» در آيه را، به باران و كلمۀ «سَمَاء» را به سمت بالا تفسير كرده اند. و بعيد نيست مراد از «رزق»، خود آن ارزاقى باشد كه مردم با آن ارتزاق مى كنند. و مراد از نازل شدن آن از آسمان، اين باشد كه: ارزاق از غيب به شهود مى آيند، همچنان كه آيه شريفه: «وَ إن مِن شَئٍ إلّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزّلُهُ إلّا بِقَدَرٍ مَعلُوم»، آن را افاده مى كند.


«'''و ما يتذكر الا من ينيب'''» - اين جمله جمله اى است معترضه كه در بين احتجاجات اين معنا را مى رساند كه : متذكر شدن به اين حجتها تنها شان يكى از دو طايفه اى است كه قبلا نام برده شدند، يعنى انابه كنندگان رجوع كننده به سوى خدا. و اما مجادلين كفر پيشه از اين دو طايفه متذكر نمى شوند، براى اينكه كفر و لجبازى استعداد تذكر به حجيت و پيروى حق را به كلى باطل مى كند.
«'''وَ مَا يَتَذَكّرُ إلّا مَن يُنِيبُ'''» - اين جمله، جمله اى است معترضه كه در بين احتجاجات، اين معنا را مى رساند كه: متذكر شدن به اين حجت ها، تنها شأن يكى از دو طايفه اى است كه قبلا نام برده شدند. يعنى انابه كنندگان رجوع كننده به سوى خدا. و اما مجادلين كفرپيشه، از اين دو طايفه متذكر نمى شوند. براى اين كه كفر و لجبازى، استعداد تذكر به حجيت و پيروى حق را به كلّى باطل مى كند.


«'''فَادْعُوا اللَّهَ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ'''»:
«'''فَادْعُوا اللَّهَ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ'''»:


مناسبتر با سياق اين است كه خطاب عمومى و شامل مؤ منين و غير مؤ منين ، و متفرع بر حجت قبلى باشد، ولى شامل كفارى كه در آخر آيه نامبرده شده اند، يعنى تكذيب كنندگان و مجادلين به باطل نمى شود.
مناسب تر با سياق، اين است كه خطاب عمومى و شامل مؤمنان و غيرمؤمنان، و متفرع بر حجت قبلى باشد، ولى شامل كفارى كه در آخر آيه نامبرده شده اند، يعنى تكذيب كنندگان و مجادلين به باطل نمى شود.
گويا فرموده : وقتى آيات بر وحدانيت خداى تعالى دلالت كرد و معلوم شد كه تنها رازق او است ، ناگزير بر همه مردم - البته غير آن كفارى كه آيات را تكذيب كرده ، و مجادله نمودند - لازم است كه او را بخوانند،
 
گويا فرموده: وقتى آيات بر وحدانيت خداى تعالى دلالت كرد و معلوم شد كه تنها رازق اوست، ناگزير بر همه مردم - البته غير آن كفارى كه آيات را تكذيب كرده، و مجادله نمودند - لازم است كه او را بخوانند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۲ </center>
در حالى كه دين را خالص براى او بدانند و اما كفارى كه از دين توحيد بدشان مى آيد، آنها مورد گفتار نيستند، چون اميدى به آنها نيست و هيچ آيت و حجتى مفيد به حالشان واقع نگشته و قانعشان نمى كند. پس شما خدا را با اخلاص بپرستيد، و كفار را به حال خودشان واگذاريد، چون از اين دين كراهت دارند.
در حالى كه «دين» را خالص براى او بدانند. و اما كفارى كه از دين توحيد بدشان مى آيد، آن ها مورد گفتار نيستند، چون اميدى به آن ها نيست و هيچ آيت و حجتى مفيد به حالشان واقع نگشته و قانعشان نمى كند. پس شما خدا را با اخلاص بپرستيد، و كفار را به حال خودشان واگذاريد، چون از اين دين كراهت دارند.
رَفِيعُ الدَّرَجَتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِى الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ ...
 
«'''رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِى الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ ...'''»:


در اين آيه شريفه سه صفت از صفات خداى تعالى را به عنوان سه خبر براى يك مبتدا ذكر فرموده ، و آن مبتدا ضمير در جمله ((هو الّذى يريكم آياته (( مى باشد، و سياق اين آيه و آيه بعدش براى انذار است .
در اين آيه شريفه، سه صفت از صفات خداى تعالى را به عنوان سه خبر براى يك مبتدا ذكر فرموده، و آن مبتدا، ضمير در جملۀ «هُوَ الّذِى يُرِيكُم آيَاتِهِ» مى باشد، و سياق اين آيه و آيه بعدش، براى انذار است.




۲۰٬۳۹۶

ویرایش