گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶: خط ۶:
بحث روايتى
بحث روايتى
<span id='link274'><span>
<span id='link274'><span>
==رواياتى درباره زنان مهاجر، امتحان ايمان آنها، بيعتشان با پيامبر(ص )، حكم ازدواج باآنها و... ==
==بحث روايتى==
در مجمع البيان از ابن عباس روايت آورده گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در حديبيه با مشركين مكّه صلح كرد به اينكه هر كس از اهل مكه نزد مسلمانان آيد، به اهل مكّه برگردانند، و هر كس از اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به مكّه آيد، اهل مكّه او را به آن جناب برنگردانند، و اين صلح نامه را نوشتند و مهر كردند.
در مجمع البيان، از ابن عباس روايت آورده که گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، در حديبيّه با مشركان مكّه صلح كرد به اين كه: هر كس از اهل مكه نزد مسلمانان آيد، به اهل مكّه برگردانند، و هر كس از اصحاب رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به مكّه آيد، اهل مكّه او را به آن جناب برنگردانند، و اين صلح نامه را نوشتند و مُهر كردند.
بعد از اين جريان ، زنى به نام سبيعه دختر حارث اسلميه در همان حديبيه مسلمان شد، و نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) آمد. به دنبالش شوهر كافرش - كه بنا به روايتى نامش مسافر و از قبيله بنى مخزوم بوده ، و به قول مقاتل ، صيفى بن راهب بوده - به طلب همسرش آمد، و عرضه داشت : اى محمد! زن مرا به من برگردان ، چون تو شرط كردى هر كس از ما نزد تو آيد به ما برگردانى ، و مهر عهدنامه تو هنوز خشك نشده ، در همين بين بود كه آيه شريفه «'''يا ايها الذين امنوا اذا جاءكم المومنات مهاجرات - من دار الكفر الى دار الاسلام - فامتحنوهن '''» نازل گرديد.
 
ابن عباس مى گويد : امتحان زنان نامبرده اين بود كه سوگند بخورند كه بيرون آمدنشان از دار الكفر فقط به خاطر محبتى بوده كه به خدا و رسولش داشته اند، نه اينكه از شوهرشان قهر كرده باشند، و يا مثلا از زندگى در فلان محل بدشان مى آمده ، و از فلان سرزمين خوششان مى آمده ، و يا در مكّه در مضيقه مالى قرار داشته اند، و خواسته اند در مدينه زندگى بهترى به دست آورند، و يا در مدينه عشق مردى از مسلمانان را در دل داشته اند، بلكه تنها و تنها انگيره شان در بيرون آمدن عشق به اسلام بوده . و سوگند را به عبارت ياد كنند به خدايى كه به جز او هيچ معبودى نيست ، من جز به خاطر علاقه به اسلام از شهر خود بيرون نيامده ام سبيعه دختر حارث اسلميه اين سوگند را خورد، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مهريه اى رااو از شوهر كافر خود گرفته بود به شوهرش داد. مخارجى هم كه براى او كرده بود داد، و خود او را به وى رد نكرد، و عمر بن خطاب با وى ازدواج نمود.
بعد از اين جريان، زنى به نام «سبيعه»، دختر حارث اسلميه در همان حديبيّه مسلمان شد، و نزد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» آمد. به دنبالش، شوهر كافرش - كه بنا به روايتى نامش «مسافر» و از قبيله بنى مخزوم بوده، و به قول مقاتل، «صيفى بن راهب» بوده - به طلب همسرش آمد، و عرضه داشت: اى محمد! زن مرا به من برگردان، چون تو شرط كردى هر كس از ما نزد تو آيد، به ما برگردانى، و مُهر عهدنامه تو هنوز خشك نشده. در همين بين بود كه آيه شريفه «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إذَا جَاءَكُمُ المُؤمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ - مِن دَارِ الكُفرِ إلَى دَارِ الإسلَام - فَامتَحِنُوهُنَّ» نازل گرديد.
رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) هر مردى كه از طرف كفار به مدينه مى آمد به كفار پس مى داد،
 
ابن عباس مى گويد: امتحان زنان نامبرده اين بود كه سوگند بخورند كه بيرون آمدنشان از دارالكفر، فقط به خاطر محبتى بوده كه به خدا و رسولش داشته اند. نه اين كه از شوهرشان قهر كرده باشند، و يا مثلا از زندگى در فلان محل بدشان مى آمده، و از فلان سرزمين خوششان مى آمده، و يا در مكّه، در مضيقۀ مالى قرار داشته اند، و خواسته اند در مدينه زندگى بهترى به دست آورند، و يا در مدينه، عشق مردى از مسلمانان را در دل داشته اند، بلكه تنها و تنها انگيزه شان در بيرون آمدن، عشق به اسلام بوده. و سوگند را به این عبارت ياد كنند: «به خدايى كه به جز او هيچ معبودى نيست، من جز به خاطر علاقه به اسلام، از شهر خود بيرون نيامده ام». سبيعه، دختر حارث اسلميه، اين سوگند را خورد و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، مهريه اى را که او از شوهر كافر خود گرفته بود، به شوهرش داد. مخارجى هم كه براى او كرده بود، داد، و خود او را به وى رد نكرد، و عُمَر بن خطاب، با وى ازدواج نمود.
 
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، هر مردى كه از طرف كفار به مدينه مى آمد، به كفار پس مى داد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۱۴ </center>
ولى زنان را نگه مى داشت تا امتحان كند، بعد از امتحان مهريه شان را به همسران كافرشان مى رسانيد.
ولى زنان را نگه مى داشت تا امتحان كند. بعد از امتحان، مهريه شان را به همسران كافرشان مى رسانيد.
سپس مى گويد: زهرى گفته است : وقتى اين آيه نازل شد، كه در آن مى فرمايد: «'''و لا تمسكوا بعصم الكوافر'''» عمر بن خطاب دو تا از زنان خود را كه در مكّه و مشرك بودند، طلاق گفت ، يكى از آن دو قرينه (و يا قريبه ) دختر ابى اميه بن مغيره بود كه بعد از طلاق عمر، معاويه بن ابى سفيان با او ازدواج كرد، و هر دو در مكّه بودند، و مشرك مى زيستند. و ديگرى ام كلثوم دختر عمرو بن جرول خزاعى ، مادر عبداللّه بن عمر بود كه بعد از طلاق عمر ابو جهم بن حذاقه بن غانم كه يكى از مردان قبيله خزاعه بود با وى ازدواج نموده ، و مشرك در مكّه زندگى كردند.
 
از آن جمله «'''اروى '''» دختر ربيعه بن حارث بن عبد المطلب ، همسر طلحه بن عبيد اللّه بود كه اسلام بين آن دو جدايى انداخت ، چون فرموده بود: «'''و لا تمسكوا بعصم الكوافر'''» طلحه مسلمان شد، و مهاجرت كرد، واروى همچنان در مكّه نزد فاميل خود بماند، ولى چيزى نگذشت كه مسلمان شد، و بعد از طلحه شوهر اولش خالد بن سعيد بن عاص بن اميه با او ازدواج نمود. البته وى نيز از آن زنانى بود كه از مكّه فرار كرد و به سوى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به مدينه آمد، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) او را نگه داشت ، و پس از چندى او را به عقد خالد در آورد.
سپس مى گويد: زهرى گفته است: وقتى اين آيه نازل شد، كه در آن مى فرمايد: «وَ لَا تُمسِكُوا بِعِصَمِ الكَوَافِرِ»، عُمَر بن خطّاب، دو تا از زنان خود را كه در مكّه و مشرك بودند، طلاق گفت. يكى از آن دو، «قرينه» - و يا «قريبه» - دختر ابى اُميّة بن مغيره بود كه بعد از طلاق عُمَر، معاوية بن ابى سفيان با او ازدواج كرد، و هر دو در مكّه بودند و مشرك مى زيستند. و ديگری، اُمّ كلثوم، دختر عَمرو بن جرول خزاعى، مادر عبداللّه بن عمر بود، كه بعد از طلاق عُمَر، ابوجهم بن حذاقة بن غانم - كه يكى از مردان قبيله خزاعه بود - با وى ازدواج نموده، و مشرك در مكّه زندگى كردند.
يكى ديگر اميه دختر بشر بود كه در مكّه همسر ثابت بن دحداحه بود، و مسلمان شد و از مكّه به سوى مدينه فرار كرد، چون شوهرش در آن ايام كافر بود. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) او را نگه داشت و به عقد سهل بن حنيف در آورد، و از سهل داراى فرزندى به نام عبداللّه بن سهل شد.
 
باز مى گويد: شعبى گفته : (يكى ديگر) زينب دختر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) همسر ابو العاص بن ربيع بود، كه مسلمان شد، و خود را در مدينه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) رسانيد، و شوهرش ابو العاص مشرك و كافر در مكّه بماند، و پس از چندى به مدينه آمد، و زينب به او امان داد، و سرانجام مسلمان شد، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) همسرش را به او برگردانيد.
از آن جمله، «اروى»، دختر ربيعة بن حارث بن عبدالمطلب، همسر طلحة بن عبيداللّه بود، كه اسلام بين آن دو جدايى انداخت. چون فرموده بود: «وَ لَا تُمسِكُوا بِعِصَمِ الكَوَافِرِ»، طلحه مسلمان شد و مهاجرت كرد، و «اروى»، همچنان در مكّه نزد فاميل خود بماند، ولى چيزى نگذشت كه مسلمان شد. و بعد از طلحه، شوهر اولش، خالد بن سعيد بن عاص بن اميه با او ازدواج نمود. البته وى نيز از آن زنانى بود كه از مكّه فرار كرد و به سوى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به مدينه آمد، و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» او را نگه داشت، و پس از چندى او را به عقد خالد در آورد.
و از جبائى نقل مى كند گفته : در مواد صلح نامه حديبيه بيش از اين نيامده بود كه اگر مردى از كفار مكّه به مدينه آمد بايد مسلمانان او را به اهل برگردانند، و نامى از زنان برده نشده بود، و به همين جهت وقتى ام كلثوم دختر عقبه بن ابى معيط مسلمان شد، و به مدينه مهاجرت كرد،
 
يكى ديگر، اُميّه، دختر بشر بود كه در مكّه، همسر ثابت بن دحداحه بود و مسلمان شد و از مكّه به سوى مدينه فرار كرد. چون شوهرش در آن ايام كافر بود. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» او را نگه داشت و به عقد سهل بن حنيف در آورد، و از سهل، داراى فرزندى به نام عبداللّه بن سهل شد.
 
باز مى گويد: شعبى گفته: (يكى ديگر) زينب، دختر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، همسر ابوالعاص بن ربيع بود كه مسلمان شد، و خود را در مدينه، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» رسانيد، و شوهرش ابوالعاص مشرك و كافر در مكّه بماند، و پس از چندى به مدينه آمد، و زينب به او امان داد، و سرانجام مسلمان شد، و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، همسرش را به او برگردانيد.
 
و از جبائى نقل مى كند که گفته: در مواد صلح نامه حديبيه، بيش از اين نيامده بود كه اگر مردى از كفار مكّه به مدينه آمد، بايد مسلمانان او را به اهل مکه برگردانند، و نامى از زنان برده نشده بود. و به همين جهت، وقتى اُمّ كلثوم، دختر عقبة بن ابى معيط مسلمان شد، و به مدينه مهاجرت كرد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۱۵ </center>
دو برادرش به مدينه آمدند، و از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) خواستند خواهرشان را به ايشان رد كند، حضرت فرمود شرط ميان ما و شما در خصوص مردان بود، و به همين دليل ام كلثوم را به ايشان نداد.
دو برادرش به مدينه آمدند و از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» خواستند خواهرشان را به ايشان رد كند. حضرت فرمود: شرط ميان ما و شما در خصوص مردان بود، و به همين دليل، اُمّ كلثوم را به ايشان نداد.
مؤ لف : اين معانى در روايت ديگر از طرق اهل سنت وارد شده ، و بسيارى از آن روايات را سيوطى در تفسير الدر المنثور خود آورده و نيز داستان امتحان اين گونه زنان ، و بر نگرداندن آنان به كفار، و دادن مهريه هايشان را به شوهرانشان در تفسير قمى آمده .
 
مؤلف: اين معانى در روايت ديگر از طرق اهل سنت وارد شده، و بسيارى از آن روايات را، سيوطى در تفسير الدرّ المنثور خود آورده، و نيز داستان امتحان اين گونه زنان و بر نگرداندن آنان به كفار، و دادن مهريه هايشان را به شوهرانشان در تفسير قمى آمده.
<span id='link275'><span>
<span id='link275'><span>
==چند روايت درباره ازدواج با زنان كافر ==
==چند روايت درباره ازدواج با زنان كافر ==
در آن تفسير مى گويد: زهرى گفته : و اما زنانى كه از حوزه اسلام گريختند و به كفار پيوستند، مجموعا شش نفر بودند : ۱ - ام الحكم دختر ابى سفيان كه همسر عياض بن شداد فهرى بود ۲ - فاطمه دختر ابى اميه بن مغيره ، خواهر ام سلمه كه همسر عمر بن خطاب بود، و داستانش چنين بود كه وقتى عمر بن خطاب خواست مهاجرت كند فاطمه حاضر نمى شد، و در آخر از دين اسلام برگشت و در مكّه باقى ماند ۳ - بروع دختر عقبه همسر شماس بن عثمان ۴ - عبده دختر عبد العزى بن فضله بود كه همسر عمرو بن عبدود بود ۵ - هند دختر ابى جهل بن هشام ، همسر هشام بن عاص بن وائل ۶ - كلثوم دختر جرول ، همسر عمر كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مهريه هاى اين زنان را از غنيمت به شوهرانشان داد، و شوهرانشان ، آن مهريه را به همسران سابق خود رساندند.
در آن تفسير مى گويد: زهرى گفته : و اما زنانى كه از حوزه اسلام گريختند و به كفار پيوستند، مجموعا شش نفر بودند : ۱ - ام الحكم دختر ابى سفيان كه همسر عياض بن شداد فهرى بود ۲ - فاطمه دختر ابى اميه بن مغيره ، خواهر ام سلمه كه همسر عمر بن خطاب بود، و داستانش چنين بود كه وقتى عمر بن خطاب خواست مهاجرت كند فاطمه حاضر نمى شد، و در آخر از دين اسلام برگشت و در مكّه باقى ماند ۳ - بروع دختر عقبه همسر شماس بن عثمان ۴ - عبده دختر عبد العزى بن فضله بود كه همسر عمرو بن عبدود بود ۵ - هند دختر ابى جهل بن هشام ، همسر هشام بن عاص بن وائل ۶ - كلثوم دختر جرول ، همسر عمر كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مهريه هاى اين زنان را از غنيمت به شوهرانشان داد، و شوهرانشان ، آن مهريه را به همسران سابق خود رساندند.
۲۰٬۴۶۷

ویرایش