گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵: خط ۵:


<span id='link215'><span>
<span id='link215'><span>
==پاره اى از مواعظ و حكم آن جناب ==
==پاره اى از موعظه ها و حكمت های لقمان ==
آن گاه امام صادق (عليه السلام ) درذيل آيه ((و اذ قال لقمن لابنه و هو يعظه : يا بنى لا تشرك بالله ، ان الشرك لظلمعظيم (( فرمود: لقمان پسرش ((باثار(( را وقتى اندرز مى داد آن قدر كلماتش نافذبود كه فرزندش در نهايت درجه تاثر قرار مى گرفت
آنگاه امام صادق «عليه السلام»، در ذيل آيه: «وَ إذ قَالَ لُقمَانُ لإبنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَىَّ لَا تُشرِك بِاللهِ إنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظِيمٌ» فرمود: لقمان، پسرش «باثار» را وقتى اندرز مى داد، آن قدر كلماتش نافذ بود كه فرزندش در نهايت درجه تأثّر قرار مى گرفت.
اى حماد از جمله مواعظى كه به فرزندش كرد يكى اين بود كه : اى پسرم ! تو از آن روزى كه به دنى ا افتادى ، پشت به دنيا و رو به آخرت كردى ، و خانه اى كه دارى به طرف آن مى روى نزديك تر به تو است ، از خانه اى كه از آن دور مى شوى ، پسرم همواره با علما بنشين ، و با دو زانوى خود مزاحمشان شو، ولى با آنان مجادله مكن ، كه اگر چنين كنى از تعليم تو دريغ مى ورزند، و از دنيا بقدر بلاغ و رفع حاجت بگير، و يك باره ترك آن مگوى ، و گر نه سربار جامعه خواهى شد، و در دنيا آن چنان داخل مشو كه به آخرتت ضرر رساند، آن قدر روزه بگير كه از شهوتت جلوگيرى كند، و آن قدر روزه مگير كه از نماز بازت دارد، زيرا نماز نزد خدا م حبوبتر از روزه است
 
اى حمّاد! از جمله مواعظى كه به فرزندش كرد، يكى اين بود كه: اى پسرم! تو از آن روزى كه به دنیا افتادى، پشت به دنيا و رو به آخرت كردى، و خانه اى كه دارى به طرف آن مى روى، نزديكتر به تو است، از خانه اى كه از آن دور مى شوى.
 
پسرم! همواره با علما بنشين، و با دو زانوى خود مزاحمشان شو، ولى با آنان مجادله مكن، كه اگر چنين كنى، از تعليم تو دريغ مى ورزند، و از دنيا به قدر بلاغ و رفع حاجت بگير، و يكباره ترك آن مگوى، و گرنه سربار جامعه خواهى شد. و در دنيا آن چنان داخل مشو كه به آخرتت ضرر رساند. آن قدر روزه بگير كه از شهوتت جلوگيرى كند، و آن قدر روزه مگير كه از نماز بازت دارد. زيرا نماز نزد خدا محبوبتر از روزه است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۴ </center>
پسرم دنيا دريايى است عميق ، كه دانشمندانى بسيار در آن هلاك شدند، و چون چنين است تو كشتى خود را در اين دريا از ايمان بساز، و بادبان آن را از توكل قرار ده ، و آذوقه اى از تقواى خدا در آن ذخيره كن ، اگر نجات يافتى ، به رحمت خدا يافته اى و اگر هلاك شدى به گناهانت شده اى
پسرم! دنيا دريايى است عميق، كه دانشمندانى بسيار در آن هلاك شدند. و چون چنين است، تو كشتى خود را در اين دريا از «ايمان» بساز، و بادبان آن را از «توكل» قرار ده، و آذوقه اى از «تقواى» خدا در آن ذخيره كن. اگر نجات يافتى، به رحمت خدا يافته اى و اگر هلاك شدى، به گناهانت شده اى.
پسرم اگر طفل صغيرى را در كودكى ادب كنى ، تو را در بزرگى سود مى رساند و تو از آن بهرمند شوى ، و معلوم است كسى كه براى ادب ارزشى قائل است ، نسبت به آن اهتمام مى ورزد، و كسى كه بدان اهتمام بورزد نخست راه بكار بستنش را مى آموزد و كسى كه مى خواهد راه تاديب را بياموزد، سعى و كوشش بسيار مى شود، و كسى كه سعى و كوشش را در طلب آن بسيار كرد قدم قدم به نفع آن بر مى خورد، و آن را عادت خود قرار مى دهد
 
آرى خواهى ديد كه تو خود جانشين گذشتگان خود شده اى ، و از جانشين خودت سود مى برى ، و هر صاحب رغبتى به تو اميد مى بندد، كه از ادبت چيزى بياموزد، و هر ترسنده اى از صولتت هراسناك مى شود
پسرم! اگر طفل صغيرى را در كودكى ادب كنى، تو را در بزرگى سود مى رساند و تو از آن بهرمند شوى، و معلوم است كسى كه براى ادب ارزشى قائل است، نسبت به آن اهتمام مى ورزد، و كسى كه بدان اهتمام بورزد، نخست راه به كار بستنش را مى آموزد و كسى كه مى خواهد راه تأديب را بياموزد، سعى و كوشش بسيار مى شود. و كسى كه سعى و كوشش را در طلب آن بسيار كرد، قدم قدم، به نفع آن بر مى خورد، و آن را عادت خود قرار مى دهد.
زنهار، كه به خاطر بدست آوردن و طلب غير علم و ادب ، در طلب ادب دچار كسالت نشوى ، و اگر در امر دنيا شكست خوردى ، زنهار كه در امر آخرت مغلوب نشوى ، و بدان كه اگر طلب علم از تو فوت شود، در امر آخرتت شكست خورده اى ، و در روزها و شبها و ساعتهايت بهره اى بگذار براى طلب علم ، براى اينكه عمر گرانمايه را هيچ چيز چون ترك علم ضايع نمى كند
 
و مبادا كه هرگز با اشخاص لجوج در افتى ، و هرگز با مردى فقيه جدال مكن ، و هرگز با صاحب سلطنتى دشمنى مورز، و با هيچ ستمگرى سازگارى و دوستى مكن ، و با هيچ فاسقى برادرى مورز، وبا هيچ متهمى رفاقت مكن ، و علم خود را مانند پولت گنجينه كن ، و بهر كس و ناكس عرضه مدار
آرى، خواهى ديد كه تو خود جانشين گذشتگان خود شده اى، و از جانشين خودت سود مى برى، و هر صاحب رغبتى به تو اميد مى بندد، كه از ادبت چيزى بياموزد، و هر ترسنده اى از صولتت، هراسناك مى شود.
پسرم از خداى عزوجل آنچنان بترس كه اگر در قيامت نيكيهاى همه نيكان جن و انس را داشته باشى باز ترس آن داشته باشى كه عذابت كند، و از خدااميد رحمت داشته باش آنچنان كه اگر در روز قيامت تمامى گناهان جن و انس را داشته باشى ،
 
زنهار، كه به خاطر به دست آوردن و طلب غير علم و ادب، در طلب ادب دچار كسالت نشوى. و اگر در امر دنيا شكست خوردى، زنهار كه در امر آخرت مغلوب نشوى، و بدان كه اگر طلب علم از تو فوت شود، در امر آخرتت شكست خورده اى، و در روزها و شب ها و ساعت هايت بهره اى بگذار براى طلب علم. براى اين كه عمر گرانمايه را هيچ چيز چون ترك علم ضايع نمى كند.
 
و مبادا كه هرگز با اشخاص لجوج در افتى، و هرگز با مردى فقيه جدال مكن، و هرگز با صاحب سلطنتى دشمنى مورز، و با هيچ ستمگرى سازگارى و دوستى مكن، و با هيچ فاسقى برادرى مورز، و با هيچ متهمى رفاقت مكن، و علم خود را مانند پولت گنجينه كن، و به هر كس و ناكس عرضه مدار.
 
پسرم! از خداى عزوجل، آن چنان بترس كه اگر در قيامت، نيكی هاى همه نيكان جن و انس را داشته باشى، باز ترس آن داشته باشى كه عذابت كند، و از خدا اميد رحمت داشته باش، آن چنان كه اگر در روز قيامت، تمامى گناهان جن و انس را داشته باشى،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۵ </center>
باز احتمال و اميد اينكه خدا تو رابيامرزد داشته باشى . پسرش به او گفت : پدر جان چطور چنين چيزى ممكن است ، كه در عين داشتن چنان خوفى ، اين چنين اميدى هم داشته باشم ، و اين دو حالت متضاد در يك دل چگونه جمع مى شود؟ لقمان گفت : پسرم اگر قلب مومن را بيرون آرند، درآن دو نور يافت مى شود، نورى براى خوف ، و نورى براى رجاء و اگر آن دو را با م قياسى بسنجند، برابر همند، هيچ يك از ديگرى حتى به سنگينى يك ذره بيشتر نيست ، و كسى كه به خدا ايمان دارد، به گفته او نيز ايمان دارد، و كسى كه به گفته ا و ايمان داشته باشد، به فرمان او عمل مى كند، و كسى كه به فرمان او عمل نكند، گفتار او را تصديق نكرده ، پس اين حالات دل هر يك گواه ديگرى است
باز احتمال و اميد اين كه خدا تو را بيامرزد، داشته باشى.  
پس كسى كه به راستى ايمان به خدا داشته باشد، براى خدا عمل را خالص و خيرخواهانه انجام مى دهد، و كسى كه براى خدا عمل را خالص و خيرخواهانه انجام دهد، براستى ايمان به خدا دارد، و كسى كه خدا را اطاعت مى كند، از او هراسناك نيز هست ، و كسى كه از خدا هراسناك باشد او را دوست هم دارد، و كسى كه او را دوست بدارد، اوامرش را پيروى مى كند، و كسى كه پيرو اوامر خدا باشد، مستوجب بهشت و رضوان او مى شود، و كسى كه پيروى خشنودى خدا نكند، از غضب او هيچ باكى ندارد، و پناه مى بريم به خدا از غضب او
 
پسرم به دنيا ركون و اعتماد مكن ، و دلت را مشغول بدان مدار، چون خداى تعالى هيچ خلقى را خوارتر از دنيا نيافريده ، آيا نمى بينى كه نعيم دنيا را مزد و پاداش مطيعان نكرده ، و آيا نمى بينى كه بلاى دنيا را عقوبت گنه كاران قرار نداده ؟
پسرش به او گفت: پدر جان! چطور چنين چيزى ممكن است، كه در عين داشتن چنان خوفى، اين چنين اميدى هم داشته باشم، و اين دو حالت متضاد، در يك دل چگونه جمع مى شود؟  
و در كتاب قرب الاسناد، هارون ، از ابن صدقه ، از جعفر بن محمد از پدرش (عليهماالسلام ) روايت كرده كه فرمود: شخصى از لقمان پرسيد: آن چه دستورى است كه جامع همه حكمتهاى تو باشد؟ گفت : اينكه خود را درباره چيزى كه برايم ضمانت كرده اند به زحمت نيندازم ، و آنچه را كه به خود من واگذار نموده اند ضايع نكنم ، (يعنى عمر خود را صرف رزقى كه ضامن آن شده اند نسازم ، و درباره سعادت آخرتم كه به خود من واگذار نموده اند اهمال نكنم )
 
لقمان گفت: پسرم! اگر قلب مؤمن را بيرون آرند، در آن دو نور يافت مى شود. نورى براى خوف، و نورى براى رجاء. و اگر آن دو را با مقياسى بسنجند، برابر هم اند. هيچ يك از ديگرى، حتى به سنگينى يك ذره بيشتر نيست، و كسى كه به خدا ايمان دارد، به گفته او نيز ايمان دارد، و كسى كه به گفته او ايمان داشته باشد، به فرمان او عمل مى كند، و كسى كه به فرمان او عمل نكند، گفتار او را تصديق نكرده. پس اين حالات دل، هر يك گواه ديگرى است.
 
پس كسى كه به راستى، به خدا ایمان داشته باشد، براى خدا عمل را خالص و خيرخواهانه انجام مى دهد، و كسى كه براى خدا عمل را خالص و خيرخواهانه انجام دهد، به راستى ايمان به خدا دارد، و كسى كه خدا را اطاعت مى كند، از او هراسناك نيز هست. و كسى كه از خدا هراسناك باشد، او را دوست هم دارد، و كسى كه او را دوست بدارد، اوامرش را پيروى مى كند، و كسى كه پيرو اوامر خدا باشد، مستوجب بهشت و رضوان او مى شود، و كسى كه پيروى خشنودى خدا نكند، از غضب او هيچ باكى ندارد، و پناه مى بريم به خدا از غضب او.
 
پسرم! به دنيا ركون و اعتماد مكن، و دلت را بدان مشغول مدار. چون خداى تعالى، هيچ خلقى را خوارتر از دنيا نيافريده. آيا نمى بينى كه نعيم دنيا را مزد و پاداش مطيعان نكرده، و آيا نمى بينى كه بلاى دنيا را عقوبت گنهكاران قرار نداده؟
 
و در كتاب قرب الاسناد، هارون، از ابن صدقه، از جعفر بن محمد، از پدرش «عليهم السلام» روايت كرده كه فرمود:  
 
شخصى از لقمان پرسيد: آن، چه دستورى است كه جامع همه حكمت هاى تو باشد؟  
 
گفت: اين كه خود را درباره چيزى كه برايم ضمانت كرده اند، به زحمت نيندازم، و آنچه را كه به خود من واگذار نموده اند، ضايع نكنم. (يعنى عمر خود را صرف رزقى كه ضامن آن شده اند، نسازم، و درباره سعادت آخرتم، كه به خود من واگذار نموده اند، اهمال نكنم).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۶ </center>
و در بحار از قصص الانبياء به سند خود از جابر از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: از جمله نصايحى كه لقمان به فرزندش كرد، يكى اين است كه : پسرم اگر درباره مردن شك دارى ، خواب را از خودت بردار، و هرگز نمى توانى چنين كنى ، و اگر درباره قيامت شك دارى ، بيدارى را از خودت بردار، و هرگزنمى توانى
و در بحار، از قصص الانبياء، به سند خود، از جابر، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: از جمله نصايحى كه لقمان به فرزندش كرد، يكى اين است كه: پسرم! اگر درباره مُردن شك دارى، خواب را از خودت بردار، و هرگز نمى توانى چنين كنى. و اگر درباره قيامت شك دارى، بيدارى را از خودت بردار، و هرگز نمى توانى.
براى اينكه اگر در اين اندرز من دقت كنى خواهى ديد كه نفس تو به دست ديگرى اداره مى شود، و نيز خواهى دانست كه خواب به منزله مرگ ، و بيدارى بعد از خواب به منزله بعث بعد از مردن است
 
و نيز فرمود: لقمان به فرزندش گفت : پسرم زياد نزديكش مشو، كه از آن دور خواهى ماند، و زياد هم دور مشو كه خوار خواهى گشت ، (يعنى در طلب دنيا ميانه رو باش )
براى اين كه اگر در اين اندرز من دقت كنى، خواهى ديد كه نفس تو به دست ديگرى اداره مى شود. و نيز خواهى دانست كه خواب به منزله مرگ، و بيدارى بعد از خواب، به منزلۀ بعث بعد از مردن است.
و نيز فرموده : پسرم هر جنبنده اى مثل خود را دوست مى دارد، مگر فرزند آدم كه هم افق خود را - در مزيتى از مزايا - دوست نمى دارد، و متاعى كه دارى نزد خواهان آن عرضه بدار، (و گر نه بازارش كساد خواهد شد) همانطور كه بين گرگ و گوسفند هرگز دوستى برقرار نمى گردد، همچنين بين نيكوكار و فاجر دوستى برقرار نمى شود، (پسرم ) هر كه با قير سر و كار پيدا كند، سرانجام به قير آلوده مى شود، آميزش با فاجران نيز چنين است ، عاقب ت از او ياد مى گيرد، (چون نفس انسان خود پذير است )، (پسرم ) هر كس سر و كله زدن و مجادله را دوست بدارد، عاقبت زبانش به فحاشى باز خواهد شد، و هر كس به جايى ناباب قدم نهد، عاقبت متهم مى شود، و كسى كه همنشينى با بدان كند، سالم نمى ماند، و كسى كه اختيار زبان خود را در كف ندارد، سرانجام پشيمان مى شود
 
و نيز در اندرز فرزندش فرمود: پسرم صد دوست بگير، ولى يك دشمن مگير، پسرم وظيفه اى نسبت به خلاق خود دارى ، و وظيفه اى نسبت به خلقت ، اما خلاق تو همان دين تو است ، و خلق تو عبارت است از طرز رفتارت در بين مردم ، پس مراقب باش خلقت را مبغوض و منفور مردم مسازى و به همين منظور محاسن اخلاق را ياد بگير
و نيز فرمود: لقمان به فرزندش گفت: پسرم! زياد نزديكش مشو، كه از آن دور خواهى ماند، و زياد هم دور مشو، كه خوار خواهى گشت. (يعنى در طلب دنيا، ميانه رو باش).
پسرم بنده اخيار باش ، ولى فرزند اشرار مباش ، فرزندم امانت را بپرداز، تا دنيا و آخرتت سالم بماند، و امين باش كه خدا خائنين را دوست ندارد، پسرم اين طور مباش كه به مردم نشاندهى كه از خدا مى ترسى ، و در قلب بى پرواى از او باشى
 
و در كافى به سند خود از يحيى بن عقبه ازدرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از جمله مواعظى كه لقمان به فرزندش كرد اين بود كه : پسرم مردم قبل از زمان تو براى فرزندان خود جمع كردند، و الان تو مى بينى كه نه آنچه جمع كرده بودند مانده است ، و نه آن فرزندان كه برايشان جمع كردند، آخر مگر نه اين است كه تو بنده اى اجير هستى كه ماءمور شده اى كارى را انجام دهى ، و وعده ات دادند كه در مقابل مزدت بدهند؟ پس عملت را مستوفى و كامل انجام بده ، تا اجرت را كامل دهند
و نيز فرموده: پسرم! هر جنبنده اى مثل خود را دوست مى دارد، مگر فرزند آدم، كه هم افق خود را - در مزيتى از مزايا - دوست نمى دارد. و متاعى كه دارى، نزد خواهان آن عرضه بدار، (و گرنه بازارش كساد خواهد شد). همان طور كه بين گرگ و گوسفند هرگز دوستى برقرار نمى گردد، همچنين بين نيكوكار و فاجر دوستى برقرار نمى شود.
 
(پسرم)! هر كه با قير سر و كار پيدا كند، سرانجام به قير آلوده مى شود. آميزش با فاجران نيز، چنين است، عاقبت از او ياد مى گيرد. (چون نفس انسان، خوپذير است).
 
(پسرم)! هر كس سر و كله زدن و مجادله را دوست بدارد، عاقبت زبانش به فحاشى باز خواهد شد، و هر كس به جايى ناباب قدم نهد، عاقبت متهم مى شود. و كسى كه همنشينى با بدان كند، سالم نمى ماند. و كسى كه اختيار زبان خود را در كف ندارد، سرانجام پشيمان مى شود.
 
و نيز در اندرز فرزندش فرمود: پسرم! صد دوست بگير، ولى يك دشمن مگير. پسرم! وظيفه اى نسبت به خلاق خود دارى، و وظيفه اى نسبت به خلقت. اما خلّاق تو، همان دين تو است، و خلق تو عبارت است از طرز رفتارت در بين مردم. پس مراقب باش خلقت را مبغوض و منفور مردم مسازى و به همين منظور محاسن اخلاق را ياد بگير.
 
پسرم! بنده اخيار باش، ولى فرزند اشرار مباش. فرزندم! امانت را بپرداز، تا دنيا و آخرتت سالم بماند. و امين باش، كه خدا خائنان را دوست ندارد. پسرم! اين طور مباش كه به مردم نشان دهى كه از خدا مى ترسى، و در قلب بى پرواى از او باشى.
 
و در كافى، به سند خود، از يحيى بن عقبة ازدرى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: از جمله مواعظى كه لقمان به فرزندش كرد، اين بود كه:  
 
پسرم! مردم قبل از زمان تو، براى فرزندان خود جمع كردند، و الآن تو مى بينى كه نه آنچه جمع كرده بودند، مانده است، و نه آن فرزندان كه برايشان جمع كردند. آخر، مگر نه اين است كه تو بنده اى اجير هستى، كه مأمور شده اى كارى را انجام دهى، و وعده ات دادند كه در مقابل مزدت بدهند؟ پس عملت را مستوفى و كامل انجام بده، تا اجرت را كامل دهند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۷ </center>
و در اين دنيا چون گوسفندى مباش كه در زراعتى سبز و خرم بيفتد و بچرد تا چاق شود. چون آن حيوان هر چه زودتر چاق شود، ب ه كارد قصاب نزديك تر شده است ، و ليكن دنيا را به منزله پلى بگير، كه بر روى نهرى زده باشند، كه تو از آن بگذرى و رهايش كنى ، و ديگر تا ابد به سوى آن برنگردى ، پس بايد آن را خراب كنى ، نه اينكه تعمير نمايى ، چون تو ماءمور به تعمير آن نيستى
و در اين دنيا، چون گوسفندى مباش كه در زراعتى سبز و خرم بيفتد و بچرد، تا چاق شود. چون آن حيوان، هرچه زودتر چاق شود، به كارد قصاب نزديكتر شده است، وليكن دنيا را به منزله پلى بگير، كه بر روى نهرى زده باشند، كه تو از آن بگذرى و رهايش كنى، و ديگر تا ابد به سوى آن برنگردى. پس بايد آن را خراب كنى، نه اين كه تعمير نمايى. چون تو مأمور به تعمير آن نيستى.
و نيز بدان كه تو به زودى و در فردايى نزديك وقتى پيش خداى عزوجل بايستى ، از چهار چيز بازخواست خواهى شد، از جوانى ات كه در چه راهى تباه كردى ، و از عمرت كه در چه فانى اش ساختى ، و از مالت كه از كجا آوردى و در كجا مصرف نمودى ، پس خود را آماده كن و جوابى مهيا بساز، و از آنچه از دنيا از كفت رفته غم مخور، چون اندك دنيا دوام و بقاء ندارد، و بسيارش از گزند بلاء ايمن نيست ، پس حواست را جمع كن ، و سخت در كار خويش بكوش ، و پرده از روى خود كنار زن ، و متعرض رحمت پروردگارت شو، و در دلت همواره توبه را تجديد كن ، و در زمان فراغتت در عمل شتاب كن قبل از آن كه مرضها و بلاها به سوى تو روى آورند، وقبل از آنكه ايامت به سر آيد و مرگ بين تو و خواسته هايت حائل شود
 
و در بحاراز قصص نقل كرده كه به سند خود از حماد از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : لقمان به پسرش گفت : پسر جان ! زنهار از كسالت و بد خلقى و كم صبرى ، كه با داشتن اين چند عيب هيچ دوستى با تو دوام نمى آورد، و همواره در امور خود ملازم وقار و سكينت باش ، و نفس خود را بر تحمل زحمات برادران صابر كن ، و با همه مردم خوش خلق باش
و نيز بدان كه تو به زودى و در فردايى نزديك، وقتى پيش خداى عزوجل بايستى، از چهار چيز بازخواست خواهى شد: از «جوانى» ات، كه در چه راهى تباه كردى، و از «عمرت»، كه در چه فانى اش ساختى. و از «مالت»، كه از كجا آوردى و در كجا مصرف نمودى. پس خود را آماده كن و جوابى مهيا بساز.
پسرم اگر مال دنيايى نداشتى كه با آن صله رحم كنى ، و بر برادران تفضل نمايى ، حسن خلق و روى خوش داشته باش ، چون كسى كه حسن خلق دارد اخيار او را دوست مى دارند، و فجار از او دورى مى نمايند، پسر جان ! به آنچه خدا قسمت تو كرده قانع باش تا زندگى تو با صفا شود، پس ‍ اگر خواستى عزت دنيا برايت جمع شود، طمعت را از آنچه در دست مردم است ببر، چون انبياء و صديقين اگر رسيدند به آنچه كه رسيدند به سبب قطع طمعشان بود
 
و از آنچه از دنيا از كفت رفته، غم مخور. چون اندك دنيا، دوام و بقاء ندارد، و بسيارش از گزند بلاء ايمن نيست. پس حواست را جمع كن، و سخت در كار خويش بكوش، و پرده از روى خود كنار زن، و متعرض رحمت پروردگارت شو. و در دلت همواره توبه را تجديد كن، و در زمان فراغتت در عمل شتاب كن، قبل از آن كه مرض ها و بلاها، به سوى تو روى آورند، و قبل از آن كه ايامت به سر آيد و مرگ بين تو و خواسته هايت حائل شود.
 
و در بحار، از قصص نقل كرده كه به سند خود، از حمّاد، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت:  
 
لقمان به پسرش گفت: پسر جان! زنهار از كسالت و بدخُلقى و كم صبرى، كه با داشتن اين چند عيب، هيچ دوستى با تو دوام نمى آورد. و همواره در امور خود ملازم وقار و سكينت باش، و نفس خود را بر تحمل زحمات برادران صابر كن، و با همه مردم خوش خلق باش.
 
پسرم! اگر مال دنيايى نداشتى كه با آن صله رحم كنى، و بر برادران تفضل نمايى، حُسن خلق و روى خوش داشته باش. چون كسى كه حُسن خلق دارد، اخيار او را دوست مى دارند، و فجار از او دورى مى نمايند.
 
پسر جان! به آنچه خدا قسمت تو كرده، قانع باش تا زندگى تو با صفا شود. پس ‍ اگر خواستى عزت دنيا برايت جمع شود، طمعت را از آنچه در دست مردم است، ببر. چون انبياء و صديقين، اگر رسيدند به آنچه كه رسيدند، به سبب قطع طمعشان بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۸ </center>
مؤ لف : اخبار در مواعظ لقمان بسيار زياد است ، ما به منظور اختصار به همين مقدار اكتفاء كرديم
مؤلف: اخبار در مواعظ لقمان، بسيار زياد است، ما به منظور اختصار، به همين مقدار اكتفاء كرديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۳۹ </center>
<span id='link216'><span>
<span id='link216'><span>
==آيات ۲۰ - ۳۴، سوره لقمان ==
==آيات ۲۰ - ۳۴، سوره لقمان ==
أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سخَّرَ لَكُم مَّا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ أَسبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَن يجَدِلُ فى اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًى وَ لا كِتَبٍ مُّنِيرٍ(۲۰)
أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سخَّرَ لَكُم مَّا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ أَسبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَن يجَدِلُ فى اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًى وَ لا كِتَبٍ مُّنِيرٍ(۲۰)
۲۰٬۳۷۶

ویرایش