۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۸}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۶: | خط ۸: | ||
((و يستغفرون للذين امنوا(( - يعنى از خداى سبحان مى خواهند تا هر كس را ايمان آورده بيامرزد. | ((و يستغفرون للذين امنوا(( - يعنى از خداى سبحان مى خواهند تا هر كس را ايمان آورده بيامرزد. | ||
((ربنا وسعت كل شى ء رحمة و علما...(( - اين جمله حكايت متن استغفار ملائكه است ، ملائكه قبل از درخواست خود نخست خدا را به سعه رحمت و علم ستوده اند، و اگر در بين صفات خداوندى رحمت را نام برده و آن را با علم جفت كردند، بدين جهت است كه خدا با رحمت خود بر هر محتاجى انعام مى كند و با علم خود احتياج هر محتاج و مستعد رحمت را تشخيص مى دهد. | ((ربنا وسعت كل شى ء رحمة و علما...(( - اين جمله حكايت متن استغفار ملائكه است ، ملائكه قبل از درخواست خود نخست خدا را به سعه رحمت و علم ستوده اند، و اگر در بين صفات خداوندى رحمت را نام برده و آن را با علم جفت كردند، بدين جهت است كه خدا با رحمت خود بر هر محتاجى انعام مى كند و با علم خود احتياج هر محتاج و مستعد رحمت را تشخيص مى دهد. | ||
فَاغْفِرْ | فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سبِيلَك وَ قِهِمْ عَذَاب الجَْحِيمِ | ||
حرف ((فا(( كه بر سر اين جمله آمده ، مى فهماند كه جمله فرع و نتيجه ثنايى است كه در جمله قبلى كرده ، و خدا را به سعه علم و رحمت ستودند. و مراد از راهى كه مؤ منين از آن پيروى كردند، همان دينى است كه خدا براى آنان تشريع كرده ، و آن دين اسلام است . و پيروى دين اسلام عبارت است از اينكه عمل خود را با آن تطبيق دهند. پس مراد از ((توبه (( اين است كه با ايمان آوردن به طرف خدا برگردند. | حرف ((فا(( كه بر سر اين جمله آمده ، مى فهماند كه جمله فرع و نتيجه ثنايى است كه در جمله قبلى كرده ، و خدا را به سعه علم و رحمت ستودند. و مراد از راهى كه مؤ منين از آن پيروى كردند، همان دينى است كه خدا براى آنان تشريع كرده ، و آن دين اسلام است . و پيروى دين اسلام عبارت است از اينكه عمل خود را با آن تطبيق دهند. پس مراد از ((توبه (( اين است كه با ايمان آوردن به طرف خدا برگردند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۶۹ </center> | ||
و معناى جمله اين است كه : خدايا حال كه رحمت و علم تو واسع است ، پس كسانى را كه با ايمان آوردن به يگانگى تو و با پيروى دين اسلام ، به سوى تو برگشتند، بيامرز و از عذاب جحيم حفظشان فرما. و اين همان غايت و غرض نهايى از مغفرت است . | و معناى جمله اين است كه : خدايا حال كه رحمت و علم تو واسع است ، پس كسانى را كه با ايمان آوردن به يگانگى تو و با پيروى دين اسلام ، به سوى تو برگشتند، بيامرز و از عذاب جحيم حفظشان فرما. و اين همان غايت و غرض نهايى از مغفرت است . | ||
رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّتِ عَدْنٍ الَّتى وَعَدتَّهُمْ ... | |||
در اين آيه مجددا نداى ((ربنا(( را تكرار كردند تا عطوفت الهى را بيشتر برانگيزند. و مراد از وعدهاى كه خداى تعالى داده ، وعده هايى است كه به زبان انبيايش و در كتب آسمانياش داده است . | در اين آيه مجددا نداى ((ربنا(( را تكرار كردند تا عطوفت الهى را بيشتر برانگيزند. و مراد از وعدهاى كه خداى تعالى داده ، وعده هايى است كه به زبان انبيايش و در كتب آسمانياش داده است . | ||
((و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذرياتهم (( - اين جمله عطف است بر محل ضميرى كه در جمله ((ادخلهم (( است ، و مراد از ((صلاحيت ((، صلاحيت براى داخل بهشت شدن است . و معناى جمله چنين است : پروردگارا و هر كس از ايشان و پدران و همسران و فرزندان ايشان كه صلاحيت داخل شدن بهشت را دارند، داخل بهشت هاى عدن بفرما. | ((و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذرياتهم (( - اين جمله عطف است بر محل ضميرى كه در جمله ((ادخلهم (( است ، و مراد از ((صلاحيت ((، صلاحيت براى داخل بهشت شدن است . و معناى جمله چنين است : پروردگارا و هر كس از ايشان و پدران و همسران و فرزندان ايشان كه صلاحيت داخل شدن بهشت را دارند، داخل بهشت هاى عدن بفرما. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۳: | ||
و لازمه سعه علم او و شمول دامنه علمش به تمامى موجودات اين است كه علم او به تمامى اقطار و نواحى فعل خودش نافذ باشد و در هيچ جهت جهل نداشته باشد و لازمه داشتن چنين علمى اين است كه هر عملى مى كند متقن و از هر جهت درست باشد و اين همان حكمت است . | و لازمه سعه علم او و شمول دامنه علمش به تمامى موجودات اين است كه علم او به تمامى اقطار و نواحى فعل خودش نافذ باشد و در هيچ جهت جهل نداشته باشد و لازمه داشتن چنين علمى اين است كه هر عملى مى كند متقن و از هر جهت درست باشد و اين همان حكمت است . | ||
پس اينكه فرمود: ((انك انت العزيز الحكيم (( در معناى شفيع قرار دادن سعه رحمت و سعه علم خداى تعالى است كه در آغاز درخواست خود، به عنوان زمينه چينى براى بيان حاجت يعنى آمرزش و بهشت ذكر كرده بودند. | پس اينكه فرمود: ((انك انت العزيز الحكيم (( در معناى شفيع قرار دادن سعه رحمت و سعه علم خداى تعالى است كه در آغاز درخواست خود، به عنوان زمينه چينى براى بيان حاجت يعنى آمرزش و بهشت ذكر كرده بودند. | ||
وَ قِهِمُ | وَ قِهِمُ السيِّئَاتِ وَ مَن تَقِ السيِّئَاتِ يَوْمَئذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ ... | ||
از ظاهر سياق چنين برمى آيد كه ضمير در كلمه ((قهم (( به مجموع ((الّذين تابوا(( و ((من صلح (( برمى گردد. | از ظاهر سياق چنين برمى آيد كه ضمير در كلمه ((قهم (( به مجموع ((الّذين تابوا(( و ((من صلح (( برمى گردد. | ||
<span id='link303'><span> | <span id='link303'><span> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۹: | ||
و همچنين صرف اينكه مى دانيم فلان رفتار خدا با بندگانش تفضل است ، دليل نمى شود بر اينكه اين رفتار بر خدا واجب نيست ، چون هر عطيه از عطاياى خدا كه فرض كنى ، تفضل او است ، چه واجب الصدور باشد و چه غير واجب ، چون اگر صدور فعلى از افعال از خداى تعالى واجب باشد، چنان نيست كه ديگرى در ايجاب آن دخالت كرده باشد و خدا را مقهور تاءثير خود ساخته باشد، چون مؤ ثر در هر چيز تنها و تنها خود او است و چيزى در او اثر نمى گذارد. و معناى وجوب صدور آن فعل اين است كه خداى عزيز، صدور آن را بر خود واجب كرده . و برگشت معناى وجوب ، به اين است كه خداى عزيز قضا رانده كه اين كار انجام شود و اين عطيه افاضه گردد و قضايش هم حتمى است . | و همچنين صرف اينكه مى دانيم فلان رفتار خدا با بندگانش تفضل است ، دليل نمى شود بر اينكه اين رفتار بر خدا واجب نيست ، چون هر عطيه از عطاياى خدا كه فرض كنى ، تفضل او است ، چه واجب الصدور باشد و چه غير واجب ، چون اگر صدور فعلى از افعال از خداى تعالى واجب باشد، چنان نيست كه ديگرى در ايجاب آن دخالت كرده باشد و خدا را مقهور تاءثير خود ساخته باشد، چون مؤ ثر در هر چيز تنها و تنها خود او است و چيزى در او اثر نمى گذارد. و معناى وجوب صدور آن فعل اين است كه خداى عزيز، صدور آن را بر خود واجب كرده . و برگشت معناى وجوب ، به اين است كه خداى عزيز قضا رانده كه اين كار انجام شود و اين عطيه افاضه گردد و قضايش هم حتمى است . | ||
پس اگر آن كار را كه فرض كرديم بر خود واجب كرده ، انجام مى دهد به مشيتى از ناحيه خويش انجام مى دهد، او منزه است از اينكه ديگرى او را به كار مجبور و كارى را بر او الزام كند، بلكه اگر آن كار عطيه اى باشد، در عين اينكه بر حسب فرض واجب بوده ، تفضلى است كه كرده . پس فعل او تفضلى است از او هر چند كه واجب الصدور باشد و اما اگر واجب الصدور نباشد، تفضل بودنش واضحتر است . | پس اگر آن كار را كه فرض كرديم بر خود واجب كرده ، انجام مى دهد به مشيتى از ناحيه خويش انجام مى دهد، او منزه است از اينكه ديگرى او را به كار مجبور و كارى را بر او الزام كند، بلكه اگر آن كار عطيه اى باشد، در عين اينكه بر حسب فرض واجب بوده ، تفضلى است كه كرده . پس فعل او تفضلى است از او هر چند كه واجب الصدور باشد و اما اگر واجب الصدور نباشد، تفضل بودنش واضحتر است . | ||
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْت اللَّهِ أَكْبرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسكمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلى الايمَنِ فَتَكْفُرُونَ | |||
كلمه ((مقت (( به معناى شديدترين مرحله خشم است . خداى تعالى بعد از آنكه پارهاى از آثار ايمان مؤ منين را برشمرد، اينك به سراغ كفار برگشته ، پارهاى از آثار سويى كه از جهت كفر دارند، برمى شمارد. | كلمه ((مقت (( به معناى شديدترين مرحله خشم است . خداى تعالى بعد از آنكه پارهاى از آثار ايمان مؤ منين را برشمرد، اينك به سراغ كفار برگشته ، پارهاى از آثار سويى كه از جهت كفر دارند، برمى شمارد. | ||
و ظاهر اين آيه و آيه بعدش اين است كه : ندايى كه در اين آيه حكايت مى كند، ندايى است كه كفار در آخرت و بعد از داخل شدن در آتش به آن نداء مى شوند. آن هنگامى كه عذاب كفر خود را مى چشند و مى فهمند كه كفرشان در دنيا در حقيقت خشم گرفتن بر خودشان بوده است ، آن روزى كه از طرف انبيا دعوت مى شدند به سوى ايمان و آن دعوت را مسخره مى كردند، به دست خود اين آتش را براى خود افروختند و خويشتن را به هلاكت دايمى دچار كردند. | و ظاهر اين آيه و آيه بعدش اين است كه : ندايى كه در اين آيه حكايت مى كند، ندايى است كه كفار در آخرت و بعد از داخل شدن در آتش به آن نداء مى شوند. آن هنگامى كه عذاب كفر خود را مى چشند و مى فهمند كه كفرشان در دنيا در حقيقت خشم گرفتن بر خودشان بوده است ، آن روزى كه از طرف انبيا دعوت مى شدند به سوى ايمان و آن دعوت را مسخره مى كردند، به دست خود اين آتش را براى خود افروختند و خويشتن را به هلاكت دايمى دچار كردند. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۶: | ||
<span id='link306'><span> | <span id='link306'><span> | ||
==حكايت اعتراف بى حاصل كفار دوزخى به يقينشان به معاد و اقرارشان به گناهانشان ،براى نجات يافتن از عذاب == | ==حكايت اعتراف بى حاصل كفار دوزخى به يقينشان به معاد و اقرارشان به گناهانشان ،براى نجات يافتن از عذاب == | ||
قَالُوا | قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينِ فَاعْترَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِّن سبِيلٍ | ||
سياق آيه و ما قبل آن اشعار دارد كه كفار اين سخن را بعد از شنيدن آن پاسخ مى گويند، در حالى كه در آتش قرار دارند، به دليل اينكه در آخرش مى گويند: ((فهل الى خروج من سبيل : آيا راهى هست كه ما از آتش بيرون شويم ؟((. | سياق آيه و ما قبل آن اشعار دارد كه كفار اين سخن را بعد از شنيدن آن پاسخ مى گويند، در حالى كه در آتش قرار دارند، به دليل اينكه در آخرش مى گويند: ((فهل الى خروج من سبيل : آيا راهى هست كه ما از آتش بيرون شويم ؟((. | ||
كفار قبل از اين التماس ، نخست اعتراف به گناه مى كنند و اين خود نوعى سبب خواهى و توسل است ، براى نجات از عذاب ، اما ((ولات حين مناص (( وقتى اين تشبثات را مى كنند كه كار از كار گذشته ، براى اينكه تا چندى كه در دنيا بودند نسبت به مساله معاد در شك بودند و ايمانى به بازگشت به سوى خدا نداشتند و به همين جهت آن را انكار نموده و روز حساب را فراموش كردند. و همين فراموشى روز حساب باعث افسار گسيختگى ايشان در گناهان شد كه بدون هيچ پروايى به سوى گناهان شتافتند. آرى فراموشى روز جزا كليد تمامى گناهان و گمراهيها است ، همچنان كه خداى تعالى فرموده : ((ان الّذين يضلون عن سبيل اللّه لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ((. | كفار قبل از اين التماس ، نخست اعتراف به گناه مى كنند و اين خود نوعى سبب خواهى و توسل است ، براى نجات از عذاب ، اما ((ولات حين مناص (( وقتى اين تشبثات را مى كنند كه كار از كار گذشته ، براى اينكه تا چندى كه در دنيا بودند نسبت به مساله معاد در شك بودند و ايمانى به بازگشت به سوى خدا نداشتند و به همين جهت آن را انكار نموده و روز حساب را فراموش كردند. و همين فراموشى روز حساب باعث افسار گسيختگى ايشان در گناهان شد كه بدون هيچ پروايى به سوى گناهان شتافتند. آرى فراموشى روز جزا كليد تمامى گناهان و گمراهيها است ، همچنان كه خداى تعالى فرموده : ((ان الّذين يضلون عن سبيل اللّه لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ((. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۷۸ </center> | ||
((فهل الى خروج من سبيل (( - اين جمله دعا و درخواست است ، به صورت استفهام و پرسش . و اگر دو كلمه ((خروج (( را بدون الف و لام آورد، براى اشاره به اين معنا است كه مى خواهيم ما از دوزخ خارج بشويم ، به هر طريق و هر قسم خروج كه باشد راضى هستيم ، و اين خود دلالت دارد بر نهايت درجه فشار و ناراحتى ، اما هيچ راهى به سوى خروج ندارند، چون روز قيامت روزى است كه تمامى درها به روى كفار بسته مى شود و تمامى سببها از كار مى افتد، و ديگر سببى نمى ماند، كه اميد آن رود كه اثر كند و ايشان را از عذاب خلاص سازد. | ((فهل الى خروج من سبيل (( - اين جمله دعا و درخواست است ، به صورت استفهام و پرسش . و اگر دو كلمه ((خروج (( را بدون الف و لام آورد، براى اشاره به اين معنا است كه مى خواهيم ما از دوزخ خارج بشويم ، به هر طريق و هر قسم خروج كه باشد راضى هستيم ، و اين خود دلالت دارد بر نهايت درجه فشار و ناراحتى ، اما هيچ راهى به سوى خروج ندارند، چون روز قيامت روزى است كه تمامى درها به روى كفار بسته مى شود و تمامى سببها از كار مى افتد، و ديگر سببى نمى ماند، كه اميد آن رود كه اثر كند و ايشان را از عذاب خلاص سازد. | ||
ذَلِكُم | ذَلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِىَ اللَّهُ وَحْدَهُ كفَرْتُمْ وَ إِن يُشرَك بِهِ تُؤْمِنُوا ... | ||
خطاب در ((ذلكم (( به كفار است و موطن اين خطاب روز قيامت است ، و احتمال هم دارد كه موطنش همين دنيا باشد و منظور اين باشد كه با اين خطاب ايشان را از شرك ورزيدن نهى كند و باز بدارد. | خطاب در ((ذلكم (( به كفار است و موطن اين خطاب روز قيامت است ، و احتمال هم دارد كه موطنش همين دنيا باشد و منظور اين باشد كه با اين خطاب ايشان را از شرك ورزيدن نهى كند و باز بدارد. | ||
و ((ذلكم (( اشاره به حالت شدت و سخت كفار است . و جمله ((و ان يشرك (( به دلالت بر دوام و استمرار دارد. و سياق كلام براى بيان دشمنى كفار با حق و با دين توحيد است ، چون كفار چنين بوده و هستند كه به هر چيزى و هر دعوتى كه بويى از توحيد در آن باشد كفر مى ورزند، و هر عقيده اى را كه نشانه اى از شرك در آن باشد مى پذيرند، در نتيجه وضعشان چنين است كه براى خدا هيچ حقى و حرمتى قايل نبوده ، و جانب حق سبحان را به هيچ وجه رعايت نمى كنند، خداى سبحان هم رحمت خود را بر آنان حرام كرده ، در احكام خود هيچ رعايتى از جانب آنان نمى كند. | و ((ذلكم (( اشاره به حالت شدت و سخت كفار است . و جمله ((و ان يشرك (( به دلالت بر دوام و استمرار دارد. و سياق كلام براى بيان دشمنى كفار با حق و با دين توحيد است ، چون كفار چنين بوده و هستند كه به هر چيزى و هر دعوتى كه بويى از توحيد در آن باشد كفر مى ورزند، و هر عقيده اى را كه نشانه اى از شرك در آن باشد مى پذيرند، در نتيجه وضعشان چنين است كه براى خدا هيچ حقى و حرمتى قايل نبوده ، و جانب حق سبحان را به هيچ وجه رعايت نمى كنند، خداى سبحان هم رحمت خود را بر آنان حرام كرده ، در احكام خود هيچ رعايتى از جانب آنان نمى كند. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۳: | ||
<span id='link308'><span> | <span id='link308'><span> | ||
==آيات ۱۳ - ۲۰ سوره مؤ من == | ==آيات ۱۳ - ۲۰ سوره مؤ من == | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى يُرِيكُمْ ءَايَتِهِ وَ يُنزِّلُ لَكُم مِّنَ السمَاءِ رِزْقاً وَ مَا يَتَذَكرُ إِلا مَن يُنِيب (۱۳) | ||
فَادْعُوا | فَادْعُوا اللَّهَ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَفِرُونَ(۱۴) | ||
رَفِيعُ | رَفِيعُ الدَّرَجَتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِى الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ(۱۵) | ||
يَوْمَ هُم بَرِزُونَ لا يخْفَى عَلى | يَوْمَ هُم بَرِزُونَ لا يخْفَى عَلى اللَّهِ مِنهُمْ شىْءٌ لِّمَنِ الْمُلْك الْيَوْمَ للَّهِ الْوَحِدِ الْقَهَّارِ(۱۶) | ||
الْيَوْمَ تجْزَى | الْيَوْمَ تجْزَى كلُّ نَفْسِ بِمَا كسبَت لا ظلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سرِيعُ الحِْسابِ(۱۷) | ||
وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ الاَزِفَةِ إِذِ الْقُلُوب لَدَى | وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ الاَزِفَةِ إِذِ الْقُلُوب لَدَى الحَْنَاجِرِ كَظِمِينَ مَا لِلظلِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شفِيعٍ يُطاعُ(۱۸) | ||
يَعْلَمُ خَائنَةَ الاَعْينِ وَ مَا تخْفِى الصدُورُ(۱۹) | يَعْلَمُ خَائنَةَ الاَعْينِ وَ مَا تخْفِى الصدُورُ(۱۹) | ||
وَ | وَ اللَّهُ يَقْضى بِالْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لا يَقْضونَ بِشىْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السمِيعُ الْبَصِيرُ(۲۰) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
او همان خدايى است كه آيات خود را همواره به شما نشان مى دهد و براى شما از بالا رزقى مى فرستد اما جز كسانى كه به خدا رجوع پى در پى دارند كسى متذكر نمى شود (۱۳). | او همان خدايى است كه آيات خود را همواره به شما نشان مى دهد و براى شما از بالا رزقى مى فرستد اما جز كسانى كه به خدا رجوع پى در پى دارند كسى متذكر نمى شود (۱۳). | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۵: | ||
<span id='link309'><span> | <span id='link309'><span> | ||
==اقامه دو حجت بر توحيد، با بيان اينكه ارسال وانزال رزق فقط از ناحيه خداى سبحان است == | ==اقامه دو حجت بر توحيد، با بيان اينكه ارسال وانزال رزق فقط از ناحيه خداى سبحان است == | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى يُرِيكُمْ ءَايَتِهِ ... | ||
مراد از ((آيات (( در اينجا علايم و حجتهايى است كه بر وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت و الوهيت دلالت مى كند، به دليل تفريعى كه - به زودى مى آيد - بر آن مى نمايد و مى فرمايد: ((فادعوا اللّه مخلصين له الدين : حال كه چنين است پس خدا را در حالى بخوانيد كه دين را خالص براى او بدانيد((. و كلمه ((آيات (( چون مطلق است ، هم شامل آيات تكوينى و ديدنى عالم مى شود، كه هر انسان صحيح الادراكى آن را مى بيند و هم شامل آيات و معجزاتى كه به دست انبيا جارى مى شود و هم براهينى كه انبيا از طريق وحى اقامه مى كردند. | مراد از ((آيات (( در اينجا علايم و حجتهايى است كه بر وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت و الوهيت دلالت مى كند، به دليل تفريعى كه - به زودى مى آيد - بر آن مى نمايد و مى فرمايد: ((فادعوا اللّه مخلصين له الدين : حال كه چنين است پس خدا را در حالى بخوانيد كه دين را خالص براى او بدانيد((. و كلمه ((آيات (( چون مطلق است ، هم شامل آيات تكوينى و ديدنى عالم مى شود، كه هر انسان صحيح الادراكى آن را مى بيند و هم شامل آيات و معجزاتى كه به دست انبيا جارى مى شود و هم براهينى كه انبيا از طريق وحى اقامه مى كردند. | ||
و اين جمله مشتمل است بر يك برهان ، به اين بيان كه اگر در واقع معبودى بوده باشد كه پرستش او بر انسان واجب باشد و نيز در پرستش او كمال و سعادت آدمى تاءمين شود، تماميت و كمال تدبير او اقتضا مى كند كه انسانها را به سوى خود هدايت كند و آن معبودى كه آيات هستى بر ربوبيت و الوهيت او دلالت مى كند | و اين جمله مشتمل است بر يك برهان ، به اين بيان كه اگر در واقع معبودى بوده باشد كه پرستش او بر انسان واجب باشد و نيز در پرستش او كمال و سعادت آدمى تاءمين شود، تماميت و كمال تدبير او اقتضا مى كند كه انسانها را به سوى خود هدايت كند و آن معبودى كه آيات هستى بر ربوبيت و الوهيت او دلالت مى كند | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۳: | ||
مفسرين ((رزق (( در آيه را به باران و كلمه سماء را به سمت بالا تفسير كرده اند. و بعيد نيست مراد از ((رزق (( خود آن ارزاقى باشد كه مردم با آن ارتزاق مى كنند، و مراد از نازل شدن آن از آسمان اين باشد كه ارزاق از غيب به شهود مى آيند، همچنان كه آيه شريفه ((و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (( آن را افاده مى كند. | مفسرين ((رزق (( در آيه را به باران و كلمه سماء را به سمت بالا تفسير كرده اند. و بعيد نيست مراد از ((رزق (( خود آن ارزاقى باشد كه مردم با آن ارتزاق مى كنند، و مراد از نازل شدن آن از آسمان اين باشد كه ارزاق از غيب به شهود مى آيند، همچنان كه آيه شريفه ((و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (( آن را افاده مى كند. | ||
((و ما يتذكر الا من ينيب (( - اين جمله جمله اى است معترضه كه در بين احتجاجات اين معنا را مى رساند كه : متذكر شدن به اين حجتها تنها شان يكى از دو طايفه اى است كه قبلا نام برده شدند، يعنى انابه كنندگان رجوع كننده به سوى خدا. و اما مجادلين كفر پيشه از اين دو طايفه متذكر نمى شوند، براى اينكه كفر و لجبازى استعداد تذكر به حجيت و پيروى حق را به كلى باطل مى كند. | ((و ما يتذكر الا من ينيب (( - اين جمله جمله اى است معترضه كه در بين احتجاجات اين معنا را مى رساند كه : متذكر شدن به اين حجتها تنها شان يكى از دو طايفه اى است كه قبلا نام برده شدند، يعنى انابه كنندگان رجوع كننده به سوى خدا. و اما مجادلين كفر پيشه از اين دو طايفه متذكر نمى شوند، براى اينكه كفر و لجبازى استعداد تذكر به حجيت و پيروى حق را به كلى باطل مى كند. | ||
فَادْعُوا | فَادْعُوا اللَّهَ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَفِرُونَ | ||
مناسبتر با سياق اين است كه خطاب عمومى و شامل مؤ منين و غير مؤ منين ، و متفرع بر حجت قبلى باشد، ولى شامل كفارى كه در آخر آيه نامبرده شده اند، يعنى تكذيب كنندگان و مجادلين به باطل نمى شود. | مناسبتر با سياق اين است كه خطاب عمومى و شامل مؤ منين و غير مؤ منين ، و متفرع بر حجت قبلى باشد، ولى شامل كفارى كه در آخر آيه نامبرده شده اند، يعنى تكذيب كنندگان و مجادلين به باطل نمى شود. | ||
گويا فرموده : وقتى آيات بر وحدانيت خداى تعالى دلالت كرد و معلوم شد كه تنها رازق او است ، ناگزير بر همه مردم - البته غير آن كفارى كه آيات را تكذيب كرده ، و مجادله نمودند - لازم است كه او را بخوانند، | گويا فرموده : وقتى آيات بر وحدانيت خداى تعالى دلالت كرد و معلوم شد كه تنها رازق او است ، ناگزير بر همه مردم - البته غير آن كفارى كه آيات را تكذيب كرده ، و مجادله نمودند - لازم است كه او را بخوانند، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۸۲ </center> | ||
در حالى كه دين را خالص براى او بدانند و اما كفارى كه از دين توحيد بدشان مى آيد، آنها مورد گفتار نيستند، چون اميدى به آنها نيست و هيچ آيت و حجتى مفيد به حالشان واقع نگشته و قانعشان نمى كند. پس شما خدا را با اخلاص بپرستيد، و كفار را به حال خودشان واگذاريد، چون از اين دين كراهت دارند. | در حالى كه دين را خالص براى او بدانند و اما كفارى كه از دين توحيد بدشان مى آيد، آنها مورد گفتار نيستند، چون اميدى به آنها نيست و هيچ آيت و حجتى مفيد به حالشان واقع نگشته و قانعشان نمى كند. پس شما خدا را با اخلاص بپرستيد، و كفار را به حال خودشان واگذاريد، چون از اين دين كراهت دارند. | ||
رَفِيعُ | رَفِيعُ الدَّرَجَتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِى الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ ... | ||
در اين آيه شريفه سه صفت از صفات خداى تعالى را به عنوان سه خبر براى يك مبتدا ذكر فرموده ، و آن مبتدا ضمير در جمله ((هو الّذى يريكم آياته (( مى باشد، و سياق اين آيه و آيه بعدش براى انذار است . | در اين آيه شريفه سه صفت از صفات خداى تعالى را به عنوان سه خبر براى يك مبتدا ذكر فرموده ، و آن مبتدا ضمير در جمله ((هو الّذى يريكم آياته (( مى باشد، و سياق اين آيه و آيه بعدش براى انذار است . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۸}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش