ریشه لقى: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
=== قاموس قرآن === | |||
روبرو شدن با شىءِ و مصادف شدن. عبارت راغب چنين است «اَلِلّقاءُ مُقبَلَةُ الشَّىْء وَ مُصادَفَتُهُ مَعاً». [بقره:14]. چون با اهل ايمان روبرو شدند گويند ايمان آورديم. تَلْقِيَة: به معنى روبرو كردن و تفهيم و اعطا است در اقربالموارد گفته «لَقاهُ الشَّىْءَ: طَرَحَهُ اَلْيهِ» در جوامع الجامع «لَتُلَّقَ الْقُرْآنَ» را داده شدن و تفهيم گفته است. [نمل:6]. تو قرآن را از جانب خداى حكيم و دانا تفهيم مىشوى كه آنهم يك نوع روبرو شدن است. [انسان:11]. و عطا كرد بآنها بهجت و سرور را. [قصص:80]. تفهيم نمىشوند آنرا مگر صابران يا داده نمىشوند آن را مگر خويشتن داران. [فرقان:75]. روبرو مىشوند در آن با تحيّت و سلام. *** اِلْقاء: انداختن هر چيز است به محلى كه مىبينى آنگاه در عرف به هر انداختن اسم شده است (راغب). [اعراف:107]. [يوسف:96]. كه در هر دو مطلق انداختن است و در [مائده:64]. اِلْقاء معنوى مراد است. *** تَلَّقى: به معنى تفهم و اخذ است «تَلَقَّيْتُ مَنْهُ» يعنى از او اخذ و قبول كردم (مجمع) در اقربالموارد آمده «تَلَقَّى الشَّىْءَ: تَلَقَّنَهُ» يعنى آن را فهميد [بقره:37]. آدم از پروردگارش كلماتى اخذ كرد و خدا به آدم توبه نمود. [نور:15]. آنگاه كه افك را به زبان اخذ مىكرديد و زبان به زبان مىگردانديد. [ق:17]. آنگاه كه دو اخذكننده و فهمنده اخذ مىكنند اعمال را كه در راست و چپ انسان نشستهاند ظاهراً مراد از قعيد پيوسته بودن آنهاست به موجب روايات يكى نويسنده اعمال نيك و ديگرى نويسنده اعمال بد است. [انبیاء:103]. مىپذيرند آنها را ملائكه و گويند: اين روز شماست كه وعده داده مىشديد. اِلْتِقاء: ملاقات دو شىء است همديگر را [رحمن:19]. [آل عمران:13]. *** لِقاءُالله: گفتهاند لِقاءُالله به معنى مرگ است و آن ملاقات خدا است. ولى آيات نشان مىدهد كه آن قيامت و ملاقات نعمت و عذاب خداوند است. [انعام:31]. آنانكه روز قيامت را تكذيب كردند زيانكارشدند [انعام:130]. [كهف:110]. پس لقاءالله مرگ نيست بلكه ثواب و عقاب خدا است. تِلْقاء: جهت و طرفی كه در مقابل است و ظرف مكان بكار مىرود «جَلَسَ تِلْقاء فُلانٍ» يعنى مقابل او نشست [اعراف:47]. و چون چشمشان به طرف اهل آتش برگشت گويند خدايا ما را با ستمگران قرين مگردان. [قصص:22]. چون به طرف مدين رو كرد گفت... [يونس:15]. بگو نيست بر من كه قرآن را از جهت داعى نفس خويش عوض كنم گويند «ذلِكَ مِنْ تِلْقاء نَفْسِهِ» يعنى اين از طرف داعى نفس خويش است. * [غافر:15]. روز قيامت را از آن يَوْمُالتَّلاق گفتهاند كه در آن اهل آسمان و زمين، خدا و خلق، اولين وآخرين، ظالم و مظلوم، انسان و عملش، يكديگر را ملاقات كنند. براى هر يك از اين وجوه قائلى است. الميزان وجه دوم را تأكيد مىكند به قرينه [هود:29]. و آيات ديگر .طبرسى بعيد نمىداند كه تمام وجوه مراد باشند، اختيارالميزان مقبولتر است كه از اينگونه آيات [بقره:223]. در قرآن زياد است. * [مرسلات:6و5]. ظاهراً مراد بادهاست كه به نوعى نسبت به قيامت تذكّر مى دهند رجوع شود به «رسل». | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" | ||
| خط ۱۱: | خط ۱۵: | ||
|لَقُوا || ۲ | |لَقُوا || ۲ | ||
|- | |- | ||
| | |فَتَلَقَّى || ۱ | ||
|- | |- | ||
|مُلاَقُو || ۳ | |مُلاَقُو || ۳ | ||
| خط ۱۰۹: | خط ۱۱۳: | ||
|فَأُلْقِيَ || ۲ | |فَأُلْقِيَ || ۲ | ||
|- | |- | ||
| | |تَتَلَقَّاهُمُ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|يُلْقِي || ۳ | |يُلْقِي || ۳ | ||
|- | |- | ||
| | |تَلَقَّوْنَهُ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|يُلْقَى || ۳ | |يُلْقَى || ۳ | ||
| خط ۱۲۱: | خط ۱۲۵: | ||
|يَلْقَ || ۱ | |يَلْقَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |يُلَقَّوْنَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |لَتُلَقَّى || ۱ | ||
|- | |- | ||
|فَأَلْقِهْ || ۱ | |فَأَلْقِهْ || ۱ | ||
| خط ۱۳۱: | خط ۱۳۵: | ||
|لاَقِيهِ || ۱ | |لاَقِيهِ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |يُلَقَّاهَا || ۳ | ||
|- | |- | ||
| | |التَّلاَقِ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|يُلاَقُوا || ۳ | |يُلاَقُوا || ۳ | ||
|- | |- | ||
| | |يَتَلَقَّى || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |الْمُتَلَقِّيَانِ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|أَلْقِيَا || ۱ | |أَلْقِيَا || ۱ | ||
| خط ۱۵۵: | خط ۱۵۹: | ||
|مُلاَقٍ || ۱ | |مُلاَقٍ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |لَقَّاهُمْ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|فَالْمُلْقِيَاتِ || ۱ | |فَالْمُلْقِيَاتِ || ۱ | ||
نسخهٔ ۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۰۰
تکرار در قرآن: ۱۴۶(بار)
قاموس قرآن
روبرو شدن با شىءِ و مصادف شدن. عبارت راغب چنين است «اَلِلّقاءُ مُقبَلَةُ الشَّىْء وَ مُصادَفَتُهُ مَعاً». [بقره:14]. چون با اهل ايمان روبرو شدند گويند ايمان آورديم. تَلْقِيَة: به معنى روبرو كردن و تفهيم و اعطا است در اقربالموارد گفته «لَقاهُ الشَّىْءَ: طَرَحَهُ اَلْيهِ» در جوامع الجامع «لَتُلَّقَ الْقُرْآنَ» را داده شدن و تفهيم گفته است. [نمل:6]. تو قرآن را از جانب خداى حكيم و دانا تفهيم مىشوى كه آنهم يك نوع روبرو شدن است. [انسان:11]. و عطا كرد بآنها بهجت و سرور را. [قصص:80]. تفهيم نمىشوند آنرا مگر صابران يا داده نمىشوند آن را مگر خويشتن داران. [فرقان:75]. روبرو مىشوند در آن با تحيّت و سلام. *** اِلْقاء: انداختن هر چيز است به محلى كه مىبينى آنگاه در عرف به هر انداختن اسم شده است (راغب). [اعراف:107]. [يوسف:96]. كه در هر دو مطلق انداختن است و در [مائده:64]. اِلْقاء معنوى مراد است. *** تَلَّقى: به معنى تفهم و اخذ است «تَلَقَّيْتُ مَنْهُ» يعنى از او اخذ و قبول كردم (مجمع) در اقربالموارد آمده «تَلَقَّى الشَّىْءَ: تَلَقَّنَهُ» يعنى آن را فهميد [بقره:37]. آدم از پروردگارش كلماتى اخذ كرد و خدا به آدم توبه نمود. [نور:15]. آنگاه كه افك را به زبان اخذ مىكرديد و زبان به زبان مىگردانديد. [ق:17]. آنگاه كه دو اخذكننده و فهمنده اخذ مىكنند اعمال را كه در راست و چپ انسان نشستهاند ظاهراً مراد از قعيد پيوسته بودن آنهاست به موجب روايات يكى نويسنده اعمال نيك و ديگرى نويسنده اعمال بد است. [انبیاء:103]. مىپذيرند آنها را ملائكه و گويند: اين روز شماست كه وعده داده مىشديد. اِلْتِقاء: ملاقات دو شىء است همديگر را [رحمن:19]. [آل عمران:13]. *** لِقاءُالله: گفتهاند لِقاءُالله به معنى مرگ است و آن ملاقات خدا است. ولى آيات نشان مىدهد كه آن قيامت و ملاقات نعمت و عذاب خداوند است. [انعام:31]. آنانكه روز قيامت را تكذيب كردند زيانكارشدند [انعام:130]. [كهف:110]. پس لقاءالله مرگ نيست بلكه ثواب و عقاب خدا است. تِلْقاء: جهت و طرفی كه در مقابل است و ظرف مكان بكار مىرود «جَلَسَ تِلْقاء فُلانٍ» يعنى مقابل او نشست [اعراف:47]. و چون چشمشان به طرف اهل آتش برگشت گويند خدايا ما را با ستمگران قرين مگردان. [قصص:22]. چون به طرف مدين رو كرد گفت... [يونس:15]. بگو نيست بر من كه قرآن را از جهت داعى نفس خويش عوض كنم گويند «ذلِكَ مِنْ تِلْقاء نَفْسِهِ» يعنى اين از طرف داعى نفس خويش است. * [غافر:15]. روز قيامت را از آن يَوْمُالتَّلاق گفتهاند كه در آن اهل آسمان و زمين، خدا و خلق، اولين وآخرين، ظالم و مظلوم، انسان و عملش، يكديگر را ملاقات كنند. براى هر يك از اين وجوه قائلى است. الميزان وجه دوم را تأكيد مىكند به قرينه [هود:29]. و آيات ديگر .طبرسى بعيد نمىداند كه تمام وجوه مراد باشند، اختيارالميزان مقبولتر است كه از اينگونه آيات [بقره:223]. در قرآن زياد است. * [مرسلات:6و5]. ظاهراً مراد بادهاست كه به نوعى نسبت به قيامت تذكّر مى دهند رجوع شود به «رسل».
کلمات مشتق شده در قرآن
| کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
|---|---|
| لَقُوا | ۲ |
| فَتَلَقَّى | ۱ |
| مُلاَقُو | ۳ |
| تُلْقُوا | ۱ |
| مُلاَقُوهُ | ۱ |
| الْتَقَتَا | ۱ |
| يُلْقُونَ | ۲ |
| لَقُوکُمْ | ۱ |
| تَلْقَوْهُ | ۱ |
| سَنُلْقِي | ۲ |
| الْتَقَى | ۳ |
| أَلْقَوْا | ۴ |
| يُلْقُوا | ۱ |
| أَلْقَى | ۹ |
| أَلْقَاهَا | ۱ |
| أَلْقَيْنَا | ۴ |
| بِلِقَاءِ | ۷ |
| لِقَاءَ | ۷ |
| تِلْقَاءَ | ۲ |
| فَأَلْقَى | ۳ |
| تُلْقِيَ | ۲ |
| الْمُلْقِينَ | ۱ |
| أَلْقُوا | ۴ |
| أَلْقِ | ۴ |
| أُلْقِيَ | ۵ |
| لِقَاءِ | ۳ |
| سَأُلْقِي | ۱ |
| لَقِيتُمُ | ۲ |
| الْتَقَيْتُمْ | ۱ |
| لَقِيتُمْ | ۱ |
| يَلْقَوْنَهُ | ۲ |
| لِقَاءَنَا | ۴ |
| تِلْقَاءِ | ۱ |
| مُلْقُونَ | ۲ |
| أَلْقُوهُ | ۱ |
| فَأَلْقُوهُ | ۲ |
| أَلْقَاهُ | ۱ |
| فَأَلْقَوُا | ۱ |
| فَأَلْقَوْا | ۲ |
| يَلْقَاهُ | ۱ |
| فَتُلْقَى | ۱ |
| لَقِينَا | ۱ |
| لَقِيَا | ۱ |
| لِقَائِهِ | ۳ |
| يَلْقَوْنَ | ۱ |
| أَلْقِهَا | ۱ |
| فَأَلْقَاهَا | ۱ |
| فَلْيُلْقِهِ | ۱ |
| أَلْقَيْتُ | ۱ |
| فَأُلْقِيَ | ۲ |
| تَتَلَقَّاهُمُ | ۱ |
| يُلْقِي | ۳ |
| تَلَقَّوْنَهُ | ۱ |
| يُلْقَى | ۳ |
| أُلْقُوا | ۲ |
| يَلْقَ | ۱ |
| يُلَقَّوْنَ | ۱ |
| لَتُلَقَّى | ۱ |
| فَأَلْقِهْ | ۱ |
| فَأَلْقِيهِ | ۱ |
| لاَقِيهِ | ۱ |
| يُلَقَّاهَا | ۳ |
| التَّلاَقِ | ۱ |
| يُلاَقُوا | ۳ |
| يَتَلَقَّى | ۱ |
| الْمُتَلَقِّيَانِ | ۱ |
| أَلْقِيَا | ۱ |
| فَأَلْقِيَاهُ | ۱ |
| فَالْتَقَى | ۱ |
| يَلْتَقِيَانِ | ۱ |
| تُلْقُونَ | ۱ |
| مُلاَقِيکُمْ | ۱ |
| مُلاَقٍ | ۱ |
| لَقَّاهُمْ | ۱ |
| فَالْمُلْقِيَاتِ | ۱ |
| أَلْقَتْ | ۱ |
| فَمُلاَقِيهِ | ۱ |