المؤمنون ١٠٣: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۸#link63 | آيات ۹۹ - ۱۱۸، سوره مومنون]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۸#link63 | آيات ۹۹ - ۱۱۸، سوره مومنون]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۸#link64 | وصف حال مشركين در حال رويارو شدن با مرگ و تمناى بازگشت نمودن و عدم اجابت آن(قال ربّ ارجعون ...)]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۸#link64 | وصف حال مشركين در حال رويارو شدن با مرگ و تمناى بازگشت نمودن و عدم اجابت آن(قال ربّ ارجعون ...)]] | ||
خط ۴۴: | خط ۴۵: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۹#link73 | روايتى ديگرى درباره بهشت و دوزخ و ساكنان آنها]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۹#link73 | روايتى ديگرى درباره بهشت و دوزخ و ساكنان آنها]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۶۳#link192 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۶۳#link192 | آيه و ترجمه]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۶۳#link193 | تفسير:]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۶۳#link193 | تفسير:]] | ||
خط ۵۱: | خط ۵۴: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۶۳#link196 | ۲ - داستان تكان دهنده اصمعى]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۶۳#link196 | ۲ - داستان تكان دهنده اصمعى]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۶۳#link197 | ۳ - تناسب مجازات و گناه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۴_بخش۶۳#link197 | ۳ - تناسب مجازات و گناه]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ «103» | |||
و كسانى كه كفّهى اعمالشان سبك باشد، پس آنان كسانى هستند كه سرمايهى وجود خود را از دست دادهاند و هميشه در جهنّم مىمانند. | |||
===نکته ها=== | |||
سؤال: در بعضى آيات آمده است كه در قيامت مردم از يكديگر سؤال مىكنند، «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ» «1»* و يا اهل بهشت از دوزخيان مىپرسند: چه چيز باعث شد كه شما به دوزخ در آييد؟ «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ» «2» پس چرا در آيهى مورد بحث مىفرمايد: | |||
مردم از يكديگر سؤال نمىكنند «وَ لا يَتَساءَلُونَ» دليل اين تفاوت چيست؟ | |||
پاسخ: اين دو مطلب با هم منافاتى ندارند؛ در مورد اوّل كه مىفرمايد: «مردم از همديگر سؤال مىكنند» اين مربوط به پس از رسيدگى به حساب و كتاب است و دربارهى اهل بهشت و دوزخ است كه مطالبى از يكديگر مىپرسند، ولى آيهى مورد بحث دربارهى آغاز قيامت و زمان حساب و مرحلهى پيش از ورود مردم به بهشت يا دوزخ است كه مىفرمايد: از يكديگر سؤال نمىكنند. «3» | |||
---- | |||
«1». صافات، 27؛ طور، 25. | |||
«2». مدثّر، 42. | |||
«3». الميزان، ج 15، ص 69. | |||
جلد 6 - صفحه 130 | |||
===پیام ها=== | |||
1- آغاز رستاخيز با نفخ صور است. فَإِذا نُفِخَ ... فَلا أَنْسابَ | |||
2- در قيامت، اسناد افتخار دنيوى محو مىشود. «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» | |||
3- همهى عملهاى دنيوى حساب و كتاب دارند. «فَمَنْ ثَقُلَتْ- وَ مَنْ خَفَّتْ» | |||
4- براى هر كارى ميزانى است. «مَوازِينُهُ» | |||
5- بزرگترين خسارت انسان، هدر دادن عمر و استعدادهاى خويش است. | |||
«خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» | |||
6- رستگاران، كسانى هستند كه براى قيامت ذخايرى داشته باشند. «هُمُ الْمُفْلِحُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ (103) | |||
---- | |||
«1». تفسير ابو الفتوح رازى، ج 8، ص 158، چاپ كتابفروشى اسلاميّه. | |||
جلد 9 - صفحه 179 | |||
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ: و هر كه سبك باشد ميزانهاى او به جهت نداشتن اعمال حسنه مانند مشركان و منافقان كه ميزان الاعمال آنها خالى است از كارهاى شايسته ايمان و طاعات. فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ: پس آن گروه آنانند كه زيان كردند در نفسهاى خود، يعنى سرمايه عمر گرانبها را به باد غفلت در دادند و استعدادات حصول كمال را به طلب آرزوهاى نفسانى و پيروى شهوات ضايع ساختند و تلف كردند، و از ايمان و طاعت كه موجب نجات است سرپيچى نمودند، بدين سبب، فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ: در جهنم جاويد و دائم باشند و خلاصى براى آنها نخواهد بود. | |||
تبصره: خلافى نيست در حقيقت ميزان به جهت آيات صريحه قرآن، لكن اختلاف كردهاند متكلمين از خاصه و عامه در معناى آن. | |||
شيخ مفيد و اساطين محققين اماميه فرمودهاند: مراد موازين، تعديل بين اعمال و جزاى آنها است، و قرار دادن هر جزائى در محل خود، و رساندن هر صاحب حقى را به حقش. | |||
و در كيفيت وزن نيز خلاف است: علامه مجلسى در جلد سوم بحار مفصلا اقوال را نقل نموده و در آخر فرموده: ما ايمان داريم به ميزان و واگذاريم علم آن را به حاملين علم قرآن، و مكلف نباشيم به دانستن آنچه وارد نشده صريح البيان. «1» تنبيه: پس از ثبوت ميزان و بيان تقسيم بندگان به رستگاران و زيانكاران، شايسته و سزاوار آنكه مؤمن را آگاهى بايد كه سعى نمايد در جمله كسانى باشد كه ميزان اعمالش سنگين باشد به زيادتى طاعات و عبادات، نه از جمله آنان كه ميزان اعمالشان نقصان يابد به كثرت معاصى و گناهان، و عاقبت الامر زيانكار گردد و سرمايه عمرش به باد رود. | |||
در امالى- صدوق رحمه اللّه از حضرت صادق از آباء كرام خود عليهم السّلام، فرمود حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: طوبى لمن طال عمره | |||
---- | |||
«1». بحار الانوار، ج 7، ص 253. | |||
جلد 9 - صفحه 180 | |||
و حسن عمله فحسن منقلبه اذ رضى عنه ربّه عزّ و جلّ و ويل لمن طال عمره و ساء عمله فساء منقلبه اذ سخط عليه ربّه عزّ و جلّ. | |||
خوشا حال كسى كه دراز شود عمر او، و نيكو باشد عملش، پس نيكو گردد بازگشت او. و واى بر كسى كه دراز شود عمر او، و بد باشد عملش، پس بد باشد بازگشت او. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ (101) فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (102) وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ (103) تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ (104) أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ (105) | |||
قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ (106) رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (107) قالَ اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ (108) | |||
ترجمه | |||
- پس چون دميده شود در صور پس نباشد خويشاوندىء ميانشان چنين روزى و نپرسند از يكديگر | |||
پس آنكه سنگين است موزونهاى او پس آنگروه ايشانند رستگاران | |||
و آنكه سبك است موزونهاى او پس آنگروه آنانند كه زيان رساندند | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 656 | |||
به نفسهاشان در دوزخند جاودانيان | |||
ميسوزاند رويهاشان را آتش و آنها باشند در آن ترش رويان | |||
آيا نبود آيتهاى من كه خوانده ميشد بر شما پس بوديد كه آنها را تكذيب ميكرديد | |||
گويند پروردگارا غالب شد بر ما بدبختى ما و بوديم گروهى گمراهان | |||
پروردگارا بيرون آور ما را از آن پس اگر عود كنيم پس همانا ما باشيم ستمكاران | |||
گويد دور شويد در آن و سخن مگوئيد با من. | |||
تفسير | |||
- بمناسبت ذيل آيه سابقه ذكرى از احوال قيامت شده كه چون اسرافيل بدمد در صور و مردگان مبعوث و محشور شوند بقدرى متوحّش و متحيّرند كه كسى بفكر ديگرى نيست و آنروز حسب و نسب و قرابت و خويشى فائده ندارد كه كسى بآن توسل و تقرّب جويد يا فخر و مباهات كند مگر حسب و نسب حضرت ختمى مرتبت كه باقى و برقرار است و ميتوانند اقارب آنحضرت از اهل ايمان باو توسل جويند چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه هر حسب و نسبى منقطع است در روز قيامت مگر حسب و نسب من و كسى از كسى احوالپرسى و گله گذارى نميكند مگر بعد از محاسبه چنانچه در سوره و الصّافّات بيايد انشاء اللّه تعالى كه بعضى رو بديگرى نموده پرسش نمايند و در آنروز ميزانهاى عدل الهى كه ذوات مقدّسه انبيا و ائمه عليهم السلامند بر پا شوند و عقائد و اعمال هر امّتى را با عقيده و عمل پيغمبر و امامشان بسنجند اگر موافق شد معلوم ميشود سنگين و متين و و زين و رزين و با معنى و حقيقت بوده و آنها رستگار و اهل بهشتند و اگر مخالف باشد معلوم ميشود سبك و پوچ و بىمعنى و حقيقت و بىقدر و قيمت بوده و آنها كسانى هستند كه استعداد خودشان را براى كمال علمى و عملى در دنيا باطل نمودند و منازلشان را در بهشت از دست دادهاند و جهنّم را براى خود خريدهاند و بايد هميشه آنجا باشند پس باختيار خودشان ضرر و زيان بزرگى بر خود وارد نمودهاند كه قابل تدارك نيست و بنابراين موازين جمع موزون مانند مكاتيب جمع مكتوب است و مراد از آن عقائد و اعمال خوب و بد بندگان است و بعضى موازين را جمع ميزان گرفتهاند و سنگينى ترازوها را كه براى انواع مختلفه اعمال وضع شده بزيادتى حسنات از سيّئات و سبكى ترازوها را بعكس آن دانستهاند و گفتهاند اعمال براى سنجيدن كه فائده آن ظهور عدل | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 657 | |||
الهى است مجسّم و مصوّر ميگردد يا صحائف آن كشيده ميشود ولى اقرب باعتبار و اوفق بمضامين اخبار مأثوره از ائمه اطهار همانستكه قبلا ذكر شد و در اوائل سوره اعراف نيز مبيّن گرديد و بعضى صور را جمع صورت دانسته و نفخ در آنرا عبارت از افاضه روح باجسام مصوّره پنداشتهاند و معناى اوّل اظهر است و اهل جهنّم وقتى حرارت شعله آتش بصورتهاشان ميرسد پوستشان را جمع ميكند بطوريكه دندانهاشان از زير لبها بيرون ميآيد و خيلى بد شكل ميشوند چون لفح بمعناى نفخ حرارت است و كالح آكنده دندان در ترش روئى است و در زشتى و ترش روئى استعمال ميشود و براى ملامت و ندامت آنها خداوند ميفرمايد آيا آيات قرآن بر شما تلاوت نميشد در دنيا و شما تكذيب ميكرديد آنها را جواب عرضه ميدارند پروردگارا شقاوت و بدبختى ذاتى ما بر ما غلبه نمود و ما گمراه شديم پروردگارا ما را از آتش بيرون بياور اگر ديگر ما تكذيب نموديم ستمكار بخود باشيم و خداوند آنها را بلفظى كه در وقت راندن سگ استعمال ميشود ميراند و منع از سخن گفتن ميفرمايد چون آنجا جاى اين قبيل حرفها نيست و بايد باين قبيل خطابات و اهانات بر عذاب آنها افزوده شود و در توحيد از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه آنها باعمال خودشان شقى شدند و بعضى بجاى شقوتنا شقاوتنا بفتح شين و با الف قرائت نمودهاند و گفتهاند بعد از اين راندن اخير الهى ديگر آوازى از آنها شنيده نشود جز صوتى مانند عرعر خر و زوزه سگ و بيكديگر فشار ميآورند هفتاد سال تا ميرسند بقعر جهنّم و در آنجا جاى گزين و مخلّد خواهند بود .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَمَن ثَقُلَت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ (102) وَ مَن خَفَّت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ (103) | |||
پس كسي که ميزانهاي او سنگين باشد پس آنها رستگارانند و كسي که ميزانهاي او سبك باشد پس آنها كساني هستند که زيانكار نفوس خود بودند در جهنم هميشه هستند دائما، كلام در اينکه دو آيه شريفه در چند مقام واقع ميشود. | |||
اول- از ضروريات دين اسلام و جزو عقايد دين است ميزان يوم القيامة که انكارش كفر است. | |||
دوم- هر كس موازيني دارد که ميفرمايد: | |||
(فَمَن ثَقُلَت مَوازِينُهُ) هر حسنه يك ميزان دارد مثل نماز زكاة صوم و غير اينها. | |||
اگر صحيحا واقع شده ثقيل است، و اگر تارك يا ضايع شده خفيف است و ثقالت و خفت هر شيئي مناسب با همان شيئي است. | |||
سوم- ثقالت منوط بايمان است چون بدون ايمان هيچ عملي صحيح نيست شرط صحت کل اعمال ايمان است، و خفت منوط به كفر است زيرا غير كافر و ضال مخلد در جهنم نيست. | |||
چهارم- ايمان (حسنة لا يضر معها سيّئة و الكفر سيئة لا ينفع معها حسنة) پنجم- ثقالت درجاتي دارد هر چه ايمانش قويتر باشد و مقرون باعمال صالحه و آلوده به معاصي نباشد، ثقالتش بيشتر ميشود، و همچنين خفت هر چه كفرش شديدتر باشد و مقرون به ظلم و معاصي باشد، دركاتش بيشتر و موازينش خفيفتر ميشود، امّا مؤمن مشمول. | |||
(فَمَن ثَقُلَت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ) است و لو بشفاعت و مغفرت و | |||
جلد 13 - صفحه 472 | |||
عفو الهي، و اما غير مؤمن هر که هست و هر چه هست مشمول: | |||
(وَ مَن خَفَّت مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ) است و شاهد بر اينکه دعوي آيه بعد است که ميفرمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 103)- «و اما آنها که (بر اثر نداشتن ایمان و عمل صالح) وزنه اعمالشان سبک (یا بیوزن) باشد کسانی هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده (و زیاد کردند) در جهنم جاودانه خواهند ماند» (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ). | |||
آنها بزرگترین سرمایه یعنی هستی خویش را در این بازار تجارت دنیا از دست دادند بیآنکه در برابر آن چیز ارزشمندی به دست آورند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||