گمنام

ریشه شکر: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۳٬۰۸۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ دی ۱۳۹۵
Added root proximity by QBot
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
ثنا گوئى در مقابل نعمت. در مجمع فرموده: شكر اعتراف به نعمت است توأم با نوعى تعظيم. رمّانى گفته: شكر اظهار نعمت است راغب گويد: شكر يادآورى نعمت و اظهار آن است... ضد آن كفر به معنى نسيان و پوشاندن نعمت است... شكر بر سه نوع است: شكر قلب و آن يادآورى نعمت است. شكر زبان و آن ثناگوئى در مقابل نعمت است. شكر جارح وآن مكافات نعمت به قدر قدرت است. بقيه مطلب در «حمد» گذشت. شكر فقز در مقابل نعمت و بذل است. چنانكه فرموده [نحل:121]، [ابراهيم:37]، [نحل:114]. شكور: صيغه مبالغه است و آن وصف خدا و بنده هر دو آمده است مثل [فاطر:34]، [تغابن:17]، [ابراهيم:5]. در وصف حضرت نوح آمده [اسراء:3]. شكور به ضمّ (ش) مصدر است به معنى شكر [انسان :9]. در اينجا لازم است به چند مطلب اشاره شود: 1- شكر خدا ياد آورى نعمتهاى او ثناگوئى در مقابل آنها است چنانكه فرموده [نحل:114]. اعمال مذهبى و اطاعت پروردگار بهترين شكر در مقابل نعمتها است [سباء:12]. وآن قسم سوم از اقسام شكر است كه از راغب نقل گرديد. سجده شكر، نماز شكر، احسان و وليمه شكر از قبيل است روايت شده: چون سر ابن زياد را به مدينه آوردند حضرت سجّاد عليه السلام به شكرانه آن قدرى ميوه بر اهل مدينه تقسيم فرمود. 2- شكر از بنده همان است كه گفته شد. شكر از خدا مجازات عمل صالح بنده است و خداوند از اين عمل شاكر و شكور است [بقره:158]. ايضاً [فاطر:30]. چنين عمل را عمل مشكور نعمت گوئيم [انسان:22]. 3- شكر سبب مزيد نعمت است چنانكه فرموده [ابراهيم:7]. در تفسير عياشى از حضرت امام صادق عليه السلام نقل است هر بنده‏اى كه خدا به او نعمت بدهد در قلبش آن را بداند - و در روايتى با قلبش به‏آن اقرار كند - و با زبان خدا را حمد نمايد شخن او به آخر نمى‏رسد تا خدا به زيادت فرمان دهد. از اين قبيل روايت بسيار مى‏توان يافت. آيه [نمل:40]. نيز مطلب آيه فوق را مى‏رساند. نا گفته نماند ذيل آيه اول «وَ لَئِن كَفَرْتُمْ اِنَّ عَذابى لَشَديدٌ» عكس مطلب را روشن مى‏كند يعنى كفران نعمت سبب از بين رفتن آن است و اگر ظاهراً هم از بين نرود به نقمت مبدل مى‏شود و روسياهى به بار مى‏آورد. 4- شكر گزار بنده حكيم و داراى درك است [لقمان:12]. 5- در قرآن مجيد راجع به شكر بسيار تشويق شده است. آنچه از دست بندگان آيد همان است كه نعمتهاى خدا را ياد اورند و ثنا گوئى پردازند دراينجا چند حديث از كافى باب شكر نقل مى‏شود: عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: شُكْرُ النِّعِمِ اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ تَمامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ: اَلْحَمْدُلَلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ. عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلّادِ قالَ سَمِعَتُ اَبَاالْحَسَنِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ يَقُولُ: مَنْ حَمِدَاللّهِ عَلَى النِّعْمَةِ فَقَدْ شَكَرَهُ وَ كانَ الْحَمْدُ اَفْضَلُ «مِنْ» تِلْكَ النِّعْمَةِ. عَنْ صَفْوانِ الْجَمّالِ عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ قالَ: قالَ لى ما اَنْعَمَ اللّهُ عَلى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ صَغُرَتْ اَوْ كَبُرَتْ، فَقالَ الْحَمْدُلِلّهِ فَقَدْ اَدّى شُكْرَها.
ثنا گوئى در مقابل نعمت. در مجمع فرموده: شكر اعتراف به نعمت است توأم با نوعى تعظيم. رمّانى گفته: شكر اظهار نعمت است راغب گويد: شكر يادآورى نعمت و اظهار آن است... ضد آن كفر به معنى نسيان و پوشاندن نعمت است... شكر بر سه نوع است: شكر قلب و آن يادآورى نعمت است. شكر زبان و آن ثناگوئى در مقابل نعمت است. شكر جارح وآن مكافات نعمت به قدر قدرت است. بقيه مطلب در «حمد» گذشت. شكر فقز در مقابل نعمت و بذل است. چنانكه فرموده [نحل:121]، [ابراهيم:37]، [نحل:114]. شكور: صيغه مبالغه است و آن وصف خدا و بنده هر دو آمده است مثل [فاطر:34]، [تغابن:17]، [ابراهيم:5]. در وصف حضرت نوح آمده [اسراء:3]. شكور به ضمّ (ش) مصدر است به معنى شكر [انسان :9]. در اينجا لازم است به چند مطلب اشاره شود: 1- شكر خدا ياد آورى نعمتهاى او ثناگوئى در مقابل آنها است چنانكه فرموده [نحل:114]. اعمال مذهبى و اطاعت پروردگار بهترين شكر در مقابل نعمتها است [سباء:12]. وآن قسم سوم از اقسام شكر است كه از راغب نقل گرديد. سجده شكر، نماز شكر، احسان و وليمه شكر از قبيل است روايت شده: چون سر ابن زياد را به مدينه آوردند حضرت سجّاد عليه السلام به شكرانه آن قدرى ميوه بر اهل مدينه تقسيم فرمود. 2- شكر از بنده همان است كه گفته شد. شكر از خدا مجازات عمل صالح بنده است و خداوند از اين عمل شاكر و شكور است [بقره:158]. ايضاً [فاطر:30]. چنين عمل را عمل مشكور نعمت گوئيم [انسان:22]. 3- شكر سبب مزيد نعمت است چنانكه فرموده [ابراهيم:7]. در تفسير عياشى از حضرت امام صادق عليه السلام نقل است هر بنده‏اى كه خدا به او نعمت بدهد در قلبش آن را بداند - و در روايتى با قلبش به‏آن اقرار كند - و با زبان خدا را حمد نمايد شخن او به آخر نمى‏رسد تا خدا به زيادت فرمان دهد. از اين قبيل روايت بسيار مى‏توان يافت. آيه [نمل:40]. نيز مطلب آيه فوق را مى‏رساند. نا گفته نماند ذيل آيه اول «وَ لَئِن كَفَرْتُمْ اِنَّ عَذابى لَشَديدٌ» عكس مطلب را روشن مى‏كند يعنى كفران نعمت سبب از بين رفتن آن است و اگر ظاهراً هم از بين نرود به نقمت مبدل مى‏شود و روسياهى به بار مى‏آورد. 4- شكر گزار بنده حكيم و داراى درك است [لقمان:12]. 5- در قرآن مجيد راجع به شكر بسيار تشويق شده است. آنچه از دست بندگان آيد همان است كه نعمتهاى خدا را ياد اورند و ثنا گوئى پردازند دراينجا چند حديث از كافى باب شكر نقل مى‏شود: عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: شُكْرُ النِّعِمِ اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ تَمامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ: اَلْحَمْدُلَلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ. عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلّادِ قالَ سَمِعَتُ اَبَاالْحَسَنِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ يَقُولُ: مَنْ حَمِدَاللّهِ عَلَى النِّعْمَةِ فَقَدْ شَكَرَهُ وَ كانَ الْحَمْدُ اَفْضَلُ «مِنْ» تِلْكَ النِّعْمَةِ. عَنْ صَفْوانِ الْجَمّالِ عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ قالَ: قالَ لى ما اَنْعَمَ اللّهُ عَلى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ صَغُرَتْ اَوْ كَبُرَتْ، فَقالَ الْحَمْدُلِلّهِ فَقَدْ اَدّى شُكْرَها.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ل:100, کم:78, من:72, ه:59, ما:49, وله:47, اله:46, ف:45, الله:45, ان:42, لعل:38, لا:33, انن:33, کون:32, ک:32, هم:31, فى:31, على:31, ى:30, نا:27, قول:26, ا:26, ها:26, ربب:25, ايى:24, شکر:23, نعم:23, کفر:22, عبد:22, علم:22, الى:21, قد:21, فضل:20, کلل:20, انس:20, اذا:19, قلل:19, الذى:19, امن:19, کثر:18, ب:18, الذين:18, اتى:17, صبر:17, جزى:17, يا:17, غفر:17, اذ:17, رزق:16, ذکر:16, ام:16, ن:16, ائى:16, لما:16, نفس:16, نن:16, لکن:16, فئد:15, ارض:15, طيب:15, بصر:15, کتب:15, قوم:15, هو:15, اوى:15, ذلک:15, قضى:14, رود:14, سمع:14, رسل:14, بغى:14, التى:14, خلق:14, هدى:14, نجو:14, سخر:14, عن:14, نزل:13, او:13, حلل:13, موت:13, سعى:13, قدر:13, رئى:13, اول:13, موسى:13, ولج:13, جعل:13, لم:13, ذرء:13, حکم:13, ظلل:13, قتل:13, س:13, سبل:13, لن:13, وزع:13, يوم:13, نهر:12, اولاء:12, داود:12, اخذ:12, رضو:12, شرک:12, ليل:12, رسو:12, نوح:12, صلح:12, زيد:12, بعد:12, ثم:12, فرق:12, سليمان:12, ذلکم:12, لقى:12, عمل:12, ضلل:12, هذه:12, انتم:12, سبح:12, اهل:12, ندو:12, وزر:12, هؤلاء:12, مدد:12, نيل:12, رحم:12, وحى:12, ولد:12, غشو:12, خرج:12, لولا:12, جىء:12, عذب:12, هما:12, حلم:12, اکل:12, سئل:12, هن:12, صحب:12, حقق:11, صدق:11, لو:11, بنو:11, خوف:11, لقمان:11, حبب:11, هل:11, عوم:11, اذن:11, غيب:11, کاين:11, سجن:11, دون:11, روح:11, مع:11, فرى:11, خير:11, وبق:11, غشى:11, شمل:11, نذر:11, ندى:11, نحن:11, جبى:11, نور:11, غمم:11, بلد:11, شىء:11, مشى:11, دور:11, عند:11, بين:11, شهد:11, کتم:11, وجد:11, عيش:11, اسرائيل:11, ثمر:11, کذب:11, عصف:11, زوج:11, شئن:11, اياه:11, قبل:11, بلو:11, عزز:11, وهن:11, طير:11, ذئم:11, موج:11, عفو:11, حنف:11, بطش:11, جرى:11, نبو:11, يدى:11, شرب:11, إبليس:11, فصل:11, امر:11, سمو:11, دحر:11, رجع:11, ميد:11, کسب:11, تلو:11, لوح:11, صور:11, يمن:11, نفع:11, ورى:11, لحم:11, بئس:11, اجج:11, عتد:11, عرض:11, حسن:11, قرآن:11, ظنن:11, حزن:11, عظم:11, خفى:11, کفى:11, فسد:11, الا:11, خون:11, جهر:11, صرف:11, اخر:11, ذو:11, وقى:11, کنن:11, هون:11, اين:11, قرء:10, دعو:10, سنو:10, دلل:10, خمر:10, ليس:10, طوع:10, منن:10, عبس:10, مرى:10, حمل:10, جوو:10, نشء:10, صدر:10, تمم:10, فعل:10, بعث:10, ثوب:10, هذا:10, ذلل:10, نصر:10, بل:10, خلف:10, مخر:10, صير:10, ربع:10, عرر:10, جفن:10, ذهب:10, حصن:10, صرط:10, کلم:10, نکد:10, جنن:10, هوى:10, بلغ:10, يى:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
کاربر ناشناس