گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۹: خط ۴۱:
و آن عبادتى كه قابل تبديل است ، و يا مى شود تركش كرد، عبادت تشريعى مانند نماز و امثال آن است ، كه در مقابل ملك تشريعى خدا قرار مى گيرد، چون عقل همان طور كه من و تو را مالك اعتبار مى كند، خدا را نيز مالك قانونى مى داند - دقت بفرماييد -
و آن عبادتى كه قابل تبديل است ، و يا مى شود تركش كرد، عبادت تشريعى مانند نماز و امثال آن است ، كه در مقابل ملك تشريعى خدا قرار مى گيرد، چون عقل همان طور كه من و تو را مالك اعتبار مى كند، خدا را نيز مالك قانونى مى داند - دقت بفرماييد -
و اگر جمله ((لا تبديل لخلق الله (( دلالت كند بر اينكه ملك و عبادت و عبوديت تبديل پذير نيست ، تكوينى آن را مى گويد، نه تشريعى ، و آن عبادتى هم كه مشركين و متصوفه و مسيحيان تبديل كرده اند به اينكه يكى قائل به ارتفاع تكليف از انسان كامل شده ، و ديگرى به جاى خدا، بت و كواكب و يا مسيح را مى پرستد، عبادت تشريعى است ، نه تكوينى
و اگر جمله ((لا تبديل لخلق الله (( دلالت كند بر اينكه ملك و عبادت و عبوديت تبديل پذير نيست ، تكوينى آن را مى گويد، نه تشريعى ، و آن عبادتى هم كه مشركين و متصوفه و مسيحيان تبديل كرده اند به اينكه يكى قائل به ارتفاع تكليف از انسان كامل شده ، و ديگرى به جاى خدا، بت و كواكب و يا مسيح را مى پرستد، عبادت تشريعى است ، نه تكوينى
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشرِكينَ
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشرِكينَ
در اين جمله بعد از آنكه در جملات قبل ، خطاب متوجه شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، خطاب را متوجه عموم كرده نظير آيه ((يا ايها النبى اذا طلقتم النساء((، و آيه ((فاستقم كما امرت و من تاب معك ، و لا تطغوا((، كه اول خطاب را به رسول خود كرده ، سپس ‍ متوجه عموم نموده است ، و در نتيجه معناى آيه مورد بحث به مثل اين بر مى گردد كه بگوييم ((فاقم وجهك للدين حنيفا انت و من معك منيبين الى الله (( - رو به سوى دين كن در حالى كه حنيف است ، تو و هر كه با تو است در حالى كه به سوى خدا انابه داشته باشيد((، و ((انابه (( به معناى بازگشت و توبه است
در اين جمله بعد از آنكه در جملات قبل ، خطاب متوجه شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، خطاب را متوجه عموم كرده نظير آيه ((يا ايها النبى اذا طلقتم النساء((، و آيه ((فاستقم كما امرت و من تاب معك ، و لا تطغوا((، كه اول خطاب را به رسول خود كرده ، سپس ‍ متوجه عموم نموده است ، و در نتيجه معناى آيه مورد بحث به مثل اين بر مى گردد كه بگوييم ((فاقم وجهك للدين حنيفا انت و من معك منيبين الى الله (( - رو به سوى دين كن در حالى كه حنيف است ، تو و هر كه با تو است در حالى كه به سوى خدا انابه داشته باشيد((، و ((انابه (( به معناى بازگشت و توبه است
((و اتقوه و اقيموا الصلوه (( - كلمه ((تقوى (( در اينجا بر حسب دلالتى كه مقام دارد شامل امتثال اوامر خدا، و پرهيز از نواهى او مى شود، و از بين همه اوامر خدا فقط نماز را ذكر كرد براى اينكه اهميت آن را برساند، چون نماز عمود دين است
((و اتقوه و اقيموا الصلوه (( - كلمه ((تقوى (( در اينجا بر حسب دلالتى كه مقام دارد شامل امتثال اوامر خدا، و پرهيز از نواهى او مى شود، و از بين همه اوامر خدا فقط نماز را ذكر كرد براى اينكه اهميت آن را برساند، چون نماز عمود دين است
خط ۴۶: خط ۴۸:
<span id='link169'><span>
<span id='link169'><span>
==نهى از تخرب و تفرق در دين كه از صفات مشركين و ناشى از پيروى آنان از اهواء خوداست ==
==نهى از تخرب و تفرق در دين كه از صفات مشركين و ناشى از پيروى آنان از اهواء خوداست ==
مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كلُّ حِزْبِ بِمَا لَدَيهِمْ فَرِحُونَ
مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كلُّ حِزْبِ بِمَا لَدَيهِمْ فَرِحُونَ
كلمه ((من (( براى بيان است ، و منظور از كسانى كه دين خود را متفرق كردند، مشركين است ، در اين جمله مشركين را به خصوصى ترين صفاتى كه در دين دارند معرفى نموده ، و آن اين است كه : در دين متفرقند، و دسته دسته و حزب حزب هستند، و هر حزب به دين خود خوشحال است ، و علت آن همان است كه كمى قبل از اين فرمود: ((بل اتبع الذين ظلموا اهواءهم فمن يهدى من اضل الله ، و ما لهم من ناصرين (( و بيان داشت كه مشركين اساس دين خود را بر هوى و هوس نهاده اند، و خدا ايشان را هدايت نمى كند، و هادى ديگرى هم جز او نيست
كلمه ((من (( براى بيان است ، و منظور از كسانى كه دين خود را متفرق كردند، مشركين است ، در اين جمله مشركين را به خصوصى ترين صفاتى كه در دين دارند معرفى نموده ، و آن اين است كه : در دين متفرقند، و دسته دسته و حزب حزب هستند، و هر حزب به دين خود خوشحال است ، و علت آن همان است كه كمى قبل از اين فرمود: ((بل اتبع الذين ظلموا اهواءهم فمن يهدى من اضل الله ، و ما لهم من ناصرين (( و بيان داشت كه مشركين اساس دين خود را بر هوى و هوس نهاده اند، و خدا ايشان را هدايت نمى كند، و هادى ديگرى هم جز او نيست
و معلوم است كه هواى نفس همه مردم يك جور نيست ، بلكه به يك حالت هم ثابت نمى ماند، بلكه به اختلاف احوال مختلف مى شود، و اگر چنين چيزى اساس دين باشد، معلوم است كه دين با سير هواها و پابپاى آن سير مى كند، و با سقوط هواها و پستى آنها پست مى گردد، و در اين اشكال هيچ فرقى بين دين حق و دين باطل نيست ، چون دين حق هم وقتى اساسش هوى باشد باطل است
و معلوم است كه هواى نفس همه مردم يك جور نيست ، بلكه به يك حالت هم ثابت نمى ماند، بلكه به اختلاف احوال مختلف مى شود، و اگر چنين چيزى اساس دين باشد، معلوم است كه دين با سير هواها و پابپاى آن سير مى كند، و با سقوط هواها و پستى آنها پست مى گردد، و در اين اشكال هيچ فرقى بين دين حق و دين باطل نيست ، چون دين حق هم وقتى اساسش هوى باشد باطل است
از اينجا معلوم مى شود كه نهى از تفرقه كلمه در دين ، در حقيقت نهى از اين است كه هواى را به جاى عقل ، اساس دين قرار دهند، و چه بسا احتمال داده شود كه : ((آيه شريفه كلامى است از سر گرفته شده (( باشد ولى اين احتمال با سياق سازگار نيست
از اينجا معلوم مى شود كه نهى از تفرقه كلمه در دين ، در حقيقت نهى از اين است كه هواى را به جاى عقل ، اساس دين قرار دهند، و چه بسا احتمال داده شود كه : ((آيه شريفه كلامى است از سر گرفته شده (( باشد ولى اين احتمال با سياق سازگار نيست
در آيه شريفه از مشركين به خاطر تفرقى كه در كلمه و تشتتى كه در دين دارند مذمت شده
در آيه شريفه از مشركين به خاطر تفرقى كه در كلمه و تشتتى كه در دين دارند مذمت شده
وَ إِذَا مَس النَّاس ضرُّ دَعَوْا رَبهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنهُم بِرَبِّهِمْ يُشرِكُونَ
وَ إِذَا مَس النَّاس ضرُّ دَعَوْا رَبهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنهُم بِرَبِّهِمْ يُشرِكُونَ
تعبير به ((مس (( براى اين است كه : بر ناچيزى و مختصر بودن گرفتارى دلالت كند، و نكره آوردن ((ضر(( و ((رحمه (( نيز براى افاده اختصار و ناچيزى است ، و معناى آيه اين است كه : چون مختصر ضررى از قبيل مرض ، فقر و شدت ، به انسان ها برسد، پروردگارشان را مى خوانند، در حالى كه به سوى او كه همان خداى سبحان است بازگشت مى كنند، و چون خداى تعالى مختصر رحمتى به ايشان بچشاند، ناگهان جمعى از اين مردم به پروردگارشان كه ديروز او را مى خواندند، و به ربوبيتش اعتراف مى كردند، شرك ورزيده و شريكها برايش مى تراشند
تعبير به ((مس (( براى اين است كه : بر ناچيزى و مختصر بودن گرفتارى دلالت كند، و نكره آوردن ((ضر(( و ((رحمه (( نيز براى افاده اختصار و ناچيزى است ، و معناى آيه اين است كه : چون مختصر ضررى از قبيل مرض ، فقر و شدت ، به انسان ها برسد، پروردگارشان را مى خوانند، در حالى كه به سوى او كه همان خداى سبحان است بازگشت مى كنند، و چون خداى تعالى مختصر رحمتى به ايشان بچشاند، ناگهان جمعى از اين مردم به پروردگارشان كه ديروز او را مى خواندند، و به ربوبيتش اعتراف مى كردند، شرك ورزيده و شريكها برايش مى تراشند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۷۴ </center>
خلاصه مى خواهد بفرمايد: انسان طبيعتا كفرانگر نعمت هاست ، هر چند كه در هنگام گرفتارى به نعمت و ولى نعمت اقرار داشته باشد. و اگر فرموده : ((ناگهان جمعى از مردم (( براى اين است كه همه مردم چنين نيستند
خلاصه مى خواهد بفرمايد: انسان طبيعتا كفرانگر نعمت هاست ، هر چند كه در هنگام گرفتارى به نعمت و ولى نعمت اقرار داشته باشد. و اگر فرموده : ((ناگهان جمعى از مردم (( براى اين است كه همه مردم چنين نيستند
لِيَكْفُرُوا بِمَا ءَاتَيْنَهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسوْف تَعْلَمُونَ
لِيَكْفُرُوا بِمَا ءَاتَيْنَهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسوْف تَعْلَمُونَ
در اين جمله مشركين مورد نظر را تهديد مى كند و لام در ((ليكفروا(( لام امر غايب است ، و جمله ((فتمتعوا(( متفرع بر ما قبل خودش ‍ است ، و امر ديگرى است كه با امر سابق روى هم تهديد را مى رساند و التفات از امر غايب به امر حاضر براى افاده فوران خشم است ، از اينكه چقدر درباره خداى تعالى كوتاهى نموده ، و امر او را ناچيز مى انگارند؟! و اين بى اعتنايشان به جايى رسيده كه در هنگام بدبختى و گرفتارى دست به دامنش مى شوند، ولى در هنگام خوشى كفران نعمتش ‍ مى كنند
در اين جمله مشركين مورد نظر را تهديد مى كند و لام در ((ليكفروا(( لام امر غايب است ، و جمله ((فتمتعوا(( متفرع بر ما قبل خودش ‍ است ، و امر ديگرى است كه با امر سابق روى هم تهديد را مى رساند و التفات از امر غايب به امر حاضر براى افاده فوران خشم است ، از اينكه چقدر درباره خداى تعالى كوتاهى نموده ، و امر او را ناچيز مى انگارند؟! و اين بى اعتنايشان به جايى رسيده كه در هنگام بدبختى و گرفتارى دست به دامنش مى شوند، ولى در هنگام خوشى كفران نعمتش ‍ مى كنند
أَمْ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمْ سلْطناً فَهُوَ يَتَكلَّمُ بِمَا كانُوا بِهِ يُشرِكُونَ
أَمْ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمْ سلْطناً فَهُوَ يَتَكلَّمُ بِمَا كانُوا بِهِ يُشرِكُونَ
كلمه ((ام (( به اصطلاح ادبى منقطعه است ، و مراد از ((نازل كردن سلطان (( اعلام و يا تعليم است ، كه مجازا انزال خوانده شده ، و مراد از ((سلطان (( برهان است ، و منظور از ((تكلم (( دلالت است ، كه مجازا تكلمش خوانده ، و بنابراين معناى آيه اين است كه : بلكه ما به ايشان برهانى را اعلام كرديم كه دلالت مى كند بر شرك ايشان
كلمه ((ام (( به اصطلاح ادبى منقطعه است ، و مراد از ((نازل كردن سلطان (( اعلام و يا تعليم است ، كه مجازا انزال خوانده شده ، و مراد از ((سلطان (( برهان است ، و منظور از ((تكلم (( دلالت است ، كه مجازا تكلمش خوانده ، و بنابراين معناى آيه اين است كه : بلكه ما به ايشان برهانى را اعلام كرديم كه دلالت مى كند بر شرك ايشان
و ممكن هم هست مراد از ((سلطان (( صاحب سلطان يعنى فرشته باشد، كه در اين صورت ديگر مجازى در كلمه ((انزال (( و ((تكلم (( به كار نرفته ، آن وقت معنا چنين مى شود: بلكه مگر ما فرشته اى بر ايشان نازل كرديم ، پس او درباره شركشان تكلم كرد
و ممكن هم هست مراد از ((سلطان (( صاحب سلطان يعنى فرشته باشد، كه در اين صورت ديگر مجازى در كلمه ((انزال (( و ((تكلم (( به كار نرفته ، آن وقت معنا چنين مى شود: بلكه مگر ما فرشته اى بر ايشان نازل كرديم ، پس او درباره شركشان تكلم كرد
وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاس رَحْمَةً فَرِحُوا بهَا وَ إِن تُصِبْهُمْ سيِّئَةُ بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطونَ
وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاس رَحْمَةً فَرِحُوا بهَا وَ إِن تُصِبْهُمْ سيِّئَةُ بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطونَ
كلمه ((اذاقه (( مانند كلمه ((مس ((، كه گذشت ، كمى و ناچيزى را مى رساند، و كلمه ((قنوط(( به معناى نوميدى است
كلمه ((اذاقه (( مانند كلمه ((مس ((، كه گذشت ، كمى و ناچيزى را مى رساند، و كلمه ((قنوط(( به معناى نوميدى است
كلمه ((اذا(( ى اولى ، شرطيه ، و دومى فجائيه (ناگهانى ) است ، و مقابله بين ((اذا(( در چشاندن رحمت ، و ((ان (( در رسانيدن سيئه ، اين معنا را مى رساند كه رحمت قطعى و بسيار است ، و مصيبت اندك و احتمالى است
كلمه ((اذا(( ى اولى ، شرطيه ، و دومى فجائيه (ناگهانى ) است ، و مقابله بين ((اذا(( در چشاندن رحمت ، و ((ان (( در رسانيدن سيئه ، اين معنا را مى رساند كه رحمت قطعى و بسيار است ، و مصيبت اندك و احتمالى است
خط ۷۷: خط ۷۹:
<span id='link171'><span>
<span id='link171'><span>
==وسعت و تنگى معيشت تابع مشيت خدا است (يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر) ==
==وسعت و تنگى معيشت تابع مشيت خدا است (يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر) ==
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
اين آيه خطاى مردم را در مبادرت به خشنودى ، و نوميدى بيان مى كند، و مى فرمايد كه : نبايد در هنگام رسيدن به نعمت بى درنگ خوشحالى كرد، و در مورد از دست رفتن نعمت بى درنگ نوميد شد، براى اينكه رزق در كمى و زيادى تابع مشيت خداست ، بر انسان لازم است كه بداند آن رحمتى كه به وى رسيده و همچنين آن ناملايمى كه به او رسيده هر دو با مشيت خدا قابل زوالند، پس نبايد به چيزى كه ايمن از فقدانش نيست خوشحال شود، و از چيزى كه اميد زوالش هست ناراحت و نوميد گردد
اين آيه خطاى مردم را در مبادرت به خشنودى ، و نوميدى بيان مى كند، و مى فرمايد كه : نبايد در هنگام رسيدن به نعمت بى درنگ خوشحالى كرد، و در مورد از دست رفتن نعمت بى درنگ نوميد شد، براى اينكه رزق در كمى و زيادى تابع مشيت خداست ، بر انسان لازم است كه بداند آن رحمتى كه به وى رسيده و همچنين آن ناملايمى كه به او رسيده هر دو با مشيت خدا قابل زوالند، پس نبايد به چيزى كه ايمن از فقدانش نيست خوشحال شود، و از چيزى كه اميد زوالش هست ناراحت و نوميد گردد
و اما اينكه فرمود: مگر نمى بينند كه خدا روزى را براى هر كس بخواهد گسترش مى دهد، و مساله روزى دادن را امرى ديدنى معرفى كرد، براى اين است كه بفهماند اين رزقى كه به انسان مى رسد، و يا خود آدمى كسب مى كند، مولود دست بدست دادن هزاران هزار اسباب و شرايطى است كه آدمى - كه آن را از هنرمندى خود مى داند - يكى از آن هزاران هزار است ، و همچنين آن سببى كه انسانها دل خود را به آن خوش ‍ مى كنند، كه من فلان مغازه يا فلان كارخانه و يا فلان پست را دارم ، نيز يكى از آن اسباب است ، و تمامى اسباب هم سبب بودنشان از خودشان نيست ، همه مستند به خداى سبحان است
و اما اينكه فرمود: مگر نمى بينند كه خدا روزى را براى هر كس بخواهد گسترش مى دهد، و مساله روزى دادن را امرى ديدنى معرفى كرد، براى اين است كه بفهماند اين رزقى كه به انسان مى رسد، و يا خود آدمى كسب مى كند، مولود دست بدست دادن هزاران هزار اسباب و شرايطى است كه آدمى - كه آن را از هنرمندى خود مى داند - يكى از آن هزاران هزار است ، و همچنين آن سببى كه انسانها دل خود را به آن خوش ‍ مى كنند، كه من فلان مغازه يا فلان كارخانه و يا فلان پست را دارم ، نيز يكى از آن اسباب است ، و تمامى اسباب هم سبب بودنشان از خودشان نيست ، همه مستند به خداى سبحان است
خط ۸۵: خط ۸۷:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۷۷ </center>
و به خاطر اينكه آيه از نظر معنا عموميت دارد، و مخصوص به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيست ، لذا در بيان آثار نيك خمس ، ويا صدقه به طور عموم فرمود: ((ذلك خير - اين بهتر است براى كسانى كه رضاى خدا را مى جويند، و آنان رستگارانند((
و به خاطر اينكه آيه از نظر معنا عموميت دارد، و مخصوص به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيست ، لذا در بيان آثار نيك خمس ، ويا صدقه به طور عموم فرمود: ((ذلك خير - اين بهتر است براى كسانى كه رضاى خدا را مى جويند، و آنان رستگارانند((
وَ مَا ءَاتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيرْبُوَا فى أَمْوَلِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِندَ اللَّهِ وَ مَا ءَاتَيْتُم مِّن زَكَوةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَئك هُمُ الْمُضعِفُونَ
وَ مَا ءَاتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيرْبُوَا فى أَمْوَلِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِندَ اللَّهِ وَ مَا ءَاتَيْتُم مِّن زَكَوةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَئك هُمُ الْمُضعِفُونَ
مراد از ((ربا(( و ((زكات (( در آيه : ((و ما آتيتم من ربا ليربوا...((
مراد از ((ربا(( و ((زكات (( در آيه : ((و ما آتيتم من ربا ليربوا...((
كلمه ((ربا((، به معناى نمو مال ، و زياد شدن آن است ، و جمله ((ليربوا...(( اشاره به علت اين نامگذارى مى كند، كه چرا ربا را ربا خواندند بنابراين مراد اين است كه : مالى كه شما به مردم داده ايد تا اموالشان زياد شود، نه براى اينكه خدا راضى شود - اين قيد را از ذكر اراده وجه خدا در عبارت مقابل آن مى فهميم - آن مال نزد خدا زياد نمى شود، و نمو نمى كند، و ثوابى از آن عايدتان نمى شود، براى اينكه قصد قربت نداشته ايد
كلمه ((ربا((، به معناى نمو مال ، و زياد شدن آن است ، و جمله ((ليربوا...(( اشاره به علت اين نامگذارى مى كند، كه چرا ربا را ربا خواندند بنابراين مراد اين است كه : مالى كه شما به مردم داده ايد تا اموالشان زياد شود، نه براى اينكه خدا راضى شود - اين قيد را از ذكر اراده وجه خدا در عبارت مقابل آن مى فهميم - آن مال نزد خدا زياد نمى شود، و نمو نمى كند، و ثوابى از آن عايدتان نمى شود، براى اينكه قصد قربت نداشته ايد
خط ۱۱۷: خط ۱۱۹:
و درالدر المنثور است كه : ابن مردويه ، از حماد بن عمرو الصفار، روايت كرده كه گفت : از قتاده پرسيدم معناى ((فطره الله التى فطر الناس ‍ عليها(( چيست ؟ گفت : انس بن مالك برايم حديث كرد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: منظور از فطرتى كه خدا مردم را بر آن فطرت آفريده دين خدا است
و درالدر المنثور است كه : ابن مردويه ، از حماد بن عمرو الصفار، روايت كرده كه گفت : از قتاده پرسيدم معناى ((فطره الله التى فطر الناس ‍ عليها(( چيست ؟ گفت : انس بن مالك برايم حديث كرد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: منظور از فطرتى كه خدا مردم را بر آن فطرت آفريده دين خدا است


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش