گمنام

تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۳۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۳۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۲۱: خط ۲۳:
گفتيم : يهود و نصارا معناى دين اصيل را نمى دانستند و به اين حقيقت جاهل بودند كه دين داراى مراتب مختلفه اى است و از ابتدائى ترين مراحلش تا كاملترين مراتبش درجاتى دارد، اينكه مى گوئيم : بعيد نيست كه مراد از جمله : «'''و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون ، ما كان ابراهيم يهوديا...'''»، همين معنا باشد و مويد آن آيه زير است كه مى فرمايد: «'''ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه '''» و آيه اى كه در ذيل آيات مورد بحث مى فرمايد: «'''قل آمنا باللّه و ما انزل علينا و ما انزل على ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و الاسباط و ما اوتى موسى و عيسى و النبيون من ربهم ، لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه '''». كه ترجمه و بيانش به زودى خواهد آمد.
گفتيم : يهود و نصارا معناى دين اصيل را نمى دانستند و به اين حقيقت جاهل بودند كه دين داراى مراتب مختلفه اى است و از ابتدائى ترين مراحلش تا كاملترين مراتبش درجاتى دارد، اينكه مى گوئيم : بعيد نيست كه مراد از جمله : «'''و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون ، ما كان ابراهيم يهوديا...'''»، همين معنا باشد و مويد آن آيه زير است كه مى فرمايد: «'''ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه '''» و آيه اى كه در ذيل آيات مورد بحث مى فرمايد: «'''قل آمنا باللّه و ما انزل علينا و ما انزل على ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و الاسباط و ما اوتى موسى و عيسى و النبيون من ربهم ، لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه '''». كه ترجمه و بيانش به زودى خواهد آمد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۴۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۴۰۰ </center>
مَا كانَ إِبْرَهِيمُ يهُودِيًّا وَ لا نَصرَانِيًّا ...
مَا كانَ إِبْرَهِيمُ يهُودِيًّا وَ لا نَصرَانِيًّا ...
تفسير اين آيه در چند سطر قبل گذشت ، در اينجا بعضى گفته اند نه تنها يهود و نصارا ادعا مى كردند كه ابراهيم بر دين ما است بلكه عرب جاهليت بت پرست هم ادعا مى كردند كه بر دين حنيف دين ابراهيم عليه السلامند، حتى اهل كتاب به مشركين لقب حنفاء داده بودند و هر گاه كلمه حنفيت بكار مى رفت از آن وثنيت مى فهميدند.
تفسير اين آيه در چند سطر قبل گذشت ، در اينجا بعضى گفته اند نه تنها يهود و نصارا ادعا مى كردند كه ابراهيم بر دين ما است بلكه عرب جاهليت بت پرست هم ادعا مى كردند كه بر دين حنيف دين ابراهيم عليه السلامند، حتى اهل كتاب به مشركين لقب حنفاء داده بودند و هر گاه كلمه حنفيت بكار مى رفت از آن وثنيت مى فهميدند.
بنابراين بعد از آنكه خداى تعالى در آيه مورد بحث ابراهيم را حنيف ناميد و فرمود: «'''و لكن كان حنيفا'''»، لازم بود اين توصيف را بيان كند، تا به اصطلاح غلط دوران جاهليت مخلوط نشود و كسى توهم نكند كه ابراهيم هم مانند بت پرستان بت پرست بود و به همين منظور دنبالش كلمات «'''... مسلما و ما كان من المشركين '''» را به ياد آورد تا بفهماند منظور از حنيف بودن آن جناب آن معناى غلط نيست ، و او همچون عرب جاهليت مشرك نبود بلكه پيرو دينى بود كه مرضى نزد خدا است و آن اسلام است يعنى تسليم خدا بودن .
بنابراين بعد از آنكه خداى تعالى در آيه مورد بحث ابراهيم را حنيف ناميد و فرمود: «'''و لكن كان حنيفا'''»، لازم بود اين توصيف را بيان كند، تا به اصطلاح غلط دوران جاهليت مخلوط نشود و كسى توهم نكند كه ابراهيم هم مانند بت پرستان بت پرست بود و به همين منظور دنبالش كلمات «'''... مسلما و ما كان من المشركين '''» را به ياد آورد تا بفهماند منظور از حنيف بودن آن جناب آن معناى غلط نيست ، و او همچون عرب جاهليت مشرك نبود بلكه پيرو دينى بود كه مرضى نزد خدا است و آن اسلام است يعنى تسليم خدا بودن .
إِنَّ أَوْلى النَّاسِ بِإِبْرَهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبىُّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا
إِنَّ أَوْلى النَّاسِ بِإِبْرَهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبىُّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا
اين آيه در موضع تعليل براى كلام سابق و بيان حقيقت مطلب در اين مقام است و معنايش اين است كه - و خدا داناتر است - اين پيامبر معظم يعنى ابراهيم اگر با ساير افراد بشر كه بعد از او آمدند، چه دينداران و چه غير ايشان مقايسه شود، حق اين است كه نبايد او را تابع پيروان حق بعد از او پنداشت ، و معنا ندارد او را كه تابع حق است ، پيرو كسانى كه هنوز به دنيا نيامده اند و پيروى از حق مى كنند دانست ، بلكه خود او بايد در پيروى حق ، معيار آيندگان قرار گيرد و معلوم است كه از ميان همه آيندگان كسانى نزديك تر به آن جناب يعنى به پيامبرى صاحب كتاب و شريعتند كه در پيروى حق از او پيروى كنند و متصف به پابندى دينى باشند كه آن جناب آورده ،
اين آيه در موضع تعليل براى كلام سابق و بيان حقيقت مطلب در اين مقام است و معنايش اين است كه - و خدا داناتر است - اين پيامبر معظم يعنى ابراهيم اگر با ساير افراد بشر كه بعد از او آمدند، چه دينداران و چه غير ايشان مقايسه شود، حق اين است كه نبايد او را تابع پيروان حق بعد از او پنداشت ، و معنا ندارد او را كه تابع حق است ، پيرو كسانى كه هنوز به دنيا نيامده اند و پيروى از حق مى كنند دانست ، بلكه خود او بايد در پيروى حق ، معيار آيندگان قرار گيرد و معلوم است كه از ميان همه آيندگان كسانى نزديك تر به آن جناب يعنى به پيامبرى صاحب كتاب و شريعتند كه در پيروى حق از او پيروى كنند و متصف به پابندى دينى باشند كه آن جناب آورده ،
<span id='link274'><span>
<span id='link274'><span>
خط ۳۳: خط ۳۵:
و اينكه فرمود: «'''و هذا النبى و الذين آمنوا معه '''» و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را در ذكر پيروان ابراهيم بشخصه و جدا ذكر كرد، براى تجليل از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بود، تا مقام شامخ آن جناب را از دنبال روى و اطلاق كلمه پيرو بر آن جناب حفظ فرمايد تا شنونده آن جناب را فرع و دنباله رو و در رديف يكى از پيروان ابراهيم نپندارد، همچنانكه همين نكته از آياتى چون آيه زير به چشم مى خورد: «'''اولئك الذين هدى اللّه ، فبهديهم اقتده '''»، چون مى بينيم با اينكه مى توانست بفرمايد: «'''به ايشان اقتدا كن '''»، فرموده : «'''به هدايتشان اقتدا كن '''».
و اينكه فرمود: «'''و هذا النبى و الذين آمنوا معه '''» و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را در ذكر پيروان ابراهيم بشخصه و جدا ذكر كرد، براى تجليل از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بود، تا مقام شامخ آن جناب را از دنبال روى و اطلاق كلمه پيرو بر آن جناب حفظ فرمايد تا شنونده آن جناب را فرع و دنباله رو و در رديف يكى از پيروان ابراهيم نپندارد، همچنانكه همين نكته از آياتى چون آيه زير به چشم مى خورد: «'''اولئك الذين هدى اللّه ، فبهديهم اقتده '''»، چون مى بينيم با اينكه مى توانست بفرمايد: «'''به ايشان اقتدا كن '''»، فرموده : «'''به هدايتشان اقتدا كن '''».
در اين آيه تعليل و بيان كلام سابق را با جمله : «'''و اللّه ولى المؤ منين '''» تمام نموده ، فرمود: ولايت و نزديكى و ارتباط با ابراهيم كه شما كفار ادعاى آن را مى كنيد، ولايت اللّه است و اللّه تعالى ولى مؤ منين است ، نه كسانى كه به آيات او كفر ورزيده ، حق را با باطل مشتبه مى سازند.
در اين آيه تعليل و بيان كلام سابق را با جمله : «'''و اللّه ولى المؤ منين '''» تمام نموده ، فرمود: ولايت و نزديكى و ارتباط با ابراهيم كه شما كفار ادعاى آن را مى كنيد، ولايت اللّه است و اللّه تعالى ولى مؤ منين است ، نه كسانى كه به آيات او كفر ورزيده ، حق را با باطل مشتبه مى سازند.
وَدَّت طائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ لَوْ يُضِلُّونَكمْ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلا أَنفُسهُمْ وَ مَا يَشعُرُونَ
وَدَّت طائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ لَوْ يُضِلُّونَكمْ وَ مَا يُضِلُّونَ إِلا أَنفُسهُمْ وَ مَا يَشعُرُونَ
كلمه «'''طائفه '''» به معناى جماعتى از انسانها است و گويا بدين مناسبت جماعتى از انسانها را طائفه ناميده اند، كه عرب قبل از آنكه به زندگى شهرنشينى برسند، شعبه شعبه و قبيله قبيله بودند و هر قبيله اى در گوشه اى از بيابان زندگى مى كردند، تابستان را در نقطه اى و زمستان را در نقطه اى ديگر، و حيوانات خود را برداشته ، به طلب آب و گياه از اين نقطه به آن نقطه طوف مى كردند و همچنين از ترس غارت و حمله دشمن طوفى ديگر داشتند، و لذا به هر جمعيتى طائفه گفتند و به تدريج خصوصيت و مناسبت اين نامگذارى (يعنى طواف و دوره گردى ) را رها نموده ، تنها به دلالتش بر جماعت اكتفا كردند، و فعلا مى بينيم هر جا اين كلمه به ميان آيد، از آن تنها معناى جماعت فهميده مى شود.
كلمه «'''طائفه '''» به معناى جماعتى از انسانها است و گويا بدين مناسبت جماعتى از انسانها را طائفه ناميده اند، كه عرب قبل از آنكه به زندگى شهرنشينى برسند، شعبه شعبه و قبيله قبيله بودند و هر قبيله اى در گوشه اى از بيابان زندگى مى كردند، تابستان را در نقطه اى و زمستان را در نقطه اى ديگر، و حيوانات خود را برداشته ، به طلب آب و گياه از اين نقطه به آن نقطه طوف مى كردند و همچنين از ترس غارت و حمله دشمن طوفى ديگر داشتند، و لذا به هر جمعيتى طائفه گفتند و به تدريج خصوصيت و مناسبت اين نامگذارى (يعنى طواف و دوره گردى ) را رها نموده ، تنها به دلالتش بر جماعت اكتفا كردند، و فعلا مى بينيم هر جا اين كلمه به ميان آيد، از آن تنها معناى جماعت فهميده مى شود.
<span id='link275'><span>
<span id='link275'><span>
خط ۴۵: خط ۴۷:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۴۰ </center>
و اما توجيهى كه مفسرين براى معناى آيه كرده اند، دردى را دوا نمى كند و نمى تواند حصر مستفاد از آن را توجيه نمايد و به همين جهت از نقل آن صرفنظر كرديم .
و اما توجيهى كه مفسرين براى معناى آيه كرده اند، دردى را دوا نمى كند و نمى تواند حصر مستفاد از آن را توجيه نمايد و به همين جهت از نقل آن صرفنظر كرديم .
يَأَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِئَايَتِ اللَّهِ وَ أَنتُمْ تَشهَدُونَ
يَأَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِئَايَتِ اللَّهِ وَ أَنتُمْ تَشهَدُونَ
در سابق بيان كرديم كه كفر به آيات خدا غير از كفر به خدا است و كفر به خدا عبارت است از التزام به اينكه خداى يگانه اى وجود ندارد، همچنانكه وثنى ها و دهريه چنين التزامى را دارند ولى كفر به آيات خدا عبارت است از انكار يكى از معارف الهيه ، بعد از ورود بيان و روشن شدن حق ، كه اهل كتاب اينطورند، يعنى اهل كتاب منكر اين معنا نيستند كه عالم هستى اله و معبودى واحد دارد، بلكه منكر حقايقى از معارفند كه كتب آسمانى نازل بر آنان و بر غير ايشان بيان نموده ، مانند نبوت پيامبر اسلام ، و اينكه عيسى بنده خدا و رسولى از او است و اينكه ابراهيم يهودى و نصرانى نبود و اينكه دست خدا همواره باز است و هيچ قانونى و ناموسى دست او را نمى بندد و اينكه خداى تعالى غنى است و از اين قبيل معارف .
در سابق بيان كرديم كه كفر به آيات خدا غير از كفر به خدا است و كفر به خدا عبارت است از التزام به اينكه خداى يگانه اى وجود ندارد، همچنانكه وثنى ها و دهريه چنين التزامى را دارند ولى كفر به آيات خدا عبارت است از انكار يكى از معارف الهيه ، بعد از ورود بيان و روشن شدن حق ، كه اهل كتاب اينطورند، يعنى اهل كتاب منكر اين معنا نيستند كه عالم هستى اله و معبودى واحد دارد، بلكه منكر حقايقى از معارفند كه كتب آسمانى نازل بر آنان و بر غير ايشان بيان نموده ، مانند نبوت پيامبر اسلام ، و اينكه عيسى بنده خدا و رسولى از او است و اينكه ابراهيم يهودى و نصرانى نبود و اينكه دست خدا همواره باز است و هيچ قانونى و ناموسى دست او را نمى بندد و اينكه خداى تعالى غنى است و از اين قبيل معارف .
<span id='link276'><span>
<span id='link276'><span>
خط ۵۴: خط ۵۶:
و در اينكه فرمود: «'''و انتم تشهدون '''» كلمه «'''تشهدون '''» از مصدر شهادت به معناى حضور و علم ناشى از حس است و اين خود دلالت دارد بر اينكه مراد از كفر آنان به آيات خدا انكار نبوت خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله ) است ، مى خواهد بفرمايد: با اينكه مى بينيد آيات و علائم كه در تورات و انجيل درباره پيامبر موعود آمده با اين پيامبر منطبق است چرا نبوت او را انكار مى كنيد.
و در اينكه فرمود: «'''و انتم تشهدون '''» كلمه «'''تشهدون '''» از مصدر شهادت به معناى حضور و علم ناشى از حس است و اين خود دلالت دارد بر اينكه مراد از كفر آنان به آيات خدا انكار نبوت خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله ) است ، مى خواهد بفرمايد: با اينكه مى بينيد آيات و علائم كه در تورات و انجيل درباره پيامبر موعود آمده با اين پيامبر منطبق است چرا نبوت او را انكار مى كنيد.
از اينجا روشن مى شود اينكه بعضى از مفسرين گفته اند: لفظ آيه عام است و شامل همه آيات مى شود و اختصاصى به آيات نبوت ندارد، درست نيست و وجه نادرستيش روشن است .
از اينجا روشن مى شود اينكه بعضى از مفسرين گفته اند: لفظ آيه عام است و شامل همه آيات مى شود و اختصاصى به آيات نبوت ندارد، درست نيست و وجه نادرستيش روشن است .
يَأَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَلْبِسونَ الْحَقَّ بِالْبَطِلِ ...
يَأَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَلْبِسونَ الْحَقَّ بِالْبَطِلِ ...
كلمه «'''لبس '''» (به فتح لام ) كه فعل مضارع «'''تلبسون '''» از آن مشتق شده ، به معناى القاى شبهه و آرايش باطل به صورت حق و يا به عكس است ، مى فرمايد: «'''اى اهل كتاب چرا حق را در صورت باطل جلوه مى دهيد؟'''» و جمله : «'''و انتم تعلمون '''» دلالت و يا حداقل اشاره اى دارد بر اينكه مراد از «'''لبس '''» كتمان مسائل مربوط به معارف دينى است نه آياتى كه ديدنى و به چشم مشاهده كردنى است ، مانند آن آياتى كه خودشان تحريف و يا كتمان كردند و يا به غير آنچه منظور بود تفسير نمودند.
كلمه «'''لبس '''» (به فتح لام ) كه فعل مضارع «'''تلبسون '''» از آن مشتق شده ، به معناى القاى شبهه و آرايش باطل به صورت حق و يا به عكس است ، مى فرمايد: «'''اى اهل كتاب چرا حق را در صورت باطل جلوه مى دهيد؟'''» و جمله : «'''و انتم تعلمون '''» دلالت و يا حداقل اشاره اى دارد بر اينكه مراد از «'''لبس '''» كتمان مسائل مربوط به معارف دينى است نه آياتى كه ديدنى و به چشم مشاهده كردنى است ، مانند آن آياتى كه خودشان تحريف و يا كتمان كردند و يا به غير آنچه منظور بود تفسير نمودند.
و اين دو آيه يعنى آيه : «'''يا اهل الكتاب لم تكفرون ... و انتم تعلمون '''» تتمه كلام خداى تعالى است كه مى فرمود: «'''ودت طائفه ...'''»، و بنابراين اگر همه اهل كتاب را به اعمال زشت بعضى از ايشان توبيخ و عتاب فرموده ، از اين جهت است كه عنصر همه يكى و اصل و ريشه همه واحد و همه داراى يك صفتند و به اعمال زشت يكديگر راضيند، و از اينگونه نسبت ها در قرآن بسيار است .
و اين دو آيه يعنى آيه : «'''يا اهل الكتاب لم تكفرون ... و انتم تعلمون '''» تتمه كلام خداى تعالى است كه مى فرمود: «'''ودت طائفه ...'''»، و بنابراين اگر همه اهل كتاب را به اعمال زشت بعضى از ايشان توبيخ و عتاب فرموده ، از اين جهت است كه عنصر همه يكى و اصل و ريشه همه واحد و همه داراى يك صفتند و به اعمال زشت يكديگر راضيند، و از اينگونه نسبت ها در قرآن بسيار است .
وَ قَالَت طائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ ءَامِنُوا بِالَّذِى أُنزِلَ...
وَ قَالَت طائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ ءَامِنُوا بِالَّذِى أُنزِلَ...
مراد از كلمه «'''وجه النهار'''» به قرينه اينكه مقابل آخر النهار قرار گرفته اول روز است ، چون وجه هر چيزى اولين جنبه اى است كه از آن چيز براى بيننده ظاهر مى شود، وجه نهار هم اول روز است و سياق كلام اين طائفه از اهل كتاب مى رساند كه در اول روز چيزى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) وحى شده كه موافق با عقيده اهل كتاب بوده و در آخر روز چيزى وحى شده كه با عقيده ديگرشان مخالف بوده ، و اين باعث شده بگويند: به آنچه اول روز نازل شده ايمان بياوريد و به آنچه در آخر روز نازل شده كفر بورزيد.
مراد از كلمه «'''وجه النهار'''» به قرينه اينكه مقابل آخر النهار قرار گرفته اول روز است ، چون وجه هر چيزى اولين جنبه اى است كه از آن چيز براى بيننده ظاهر مى شود، وجه نهار هم اول روز است و سياق كلام اين طائفه از اهل كتاب مى رساند كه در اول روز چيزى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) وحى شده كه موافق با عقيده اهل كتاب بوده و در آخر روز چيزى وحى شده كه با عقيده ديگرشان مخالف بوده ، و اين باعث شده بگويند: به آنچه اول روز نازل شده ايمان بياوريد و به آنچه در آخر روز نازل شده كفر بورزيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۴۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۴۰۵ </center>
خط ۸۸: خط ۹۰:
و مراد از جمله مورد بحث نهى از افشاى پيشگوئى تورات درباره تحويل قبله است و اين جريان در سابق يعنى در آيه : ۱۴۶ از سوره بقره نيز آمده بود، در آنجا هم فرمود: كه طائفه اى ازيهوديان حق را با اينكه علم به آن دارند كتمان مى كنند،
و مراد از جمله مورد بحث نهى از افشاى پيشگوئى تورات درباره تحويل قبله است و اين جريان در سابق يعنى در آيه : ۱۴۶ از سوره بقره نيز آمده بود، در آنجا هم فرمود: كه طائفه اى ازيهوديان حق را با اينكه علم به آن دارند كتمان مى كنند،


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۳۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۳۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش