گمنام

الأنعام ٣٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱۹٬۶۰۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[يونس ٩٩ | وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ‌ لَآمَنَ‌ مَنْ‌...]] (۵)   
[[يونس ٩٩ | وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ‌ لَآمَنَ‌ مَنْ‌...]] (۵)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''محل نزول:'''
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۴، ص ۴۲۱.</ref>
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۳۱.</ref>
ابوالجارود از امام باقر علیه‌السلام روایت كند كه رسول خدا صلى الله علیه و آله دوست می‌داشت كه حارث بن عامر بن نوفل بن عبدمناف اسلام اختیار كند به همین منظور وى را دعوت نمود و كوشش كرد كه مسلمان شود ولى از آنجائی كه شقاوت و بدبختى دامنگیر او شده بود، از قبول اسلام خوددارى كرد و این امر بر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گران آمد و این آیة نازل گردید.<ref> تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۷#link36 | آيات ۳۶ - ۳۳، سوره انعام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۷#link36 | آيات ۳۶ - ۳۳، سوره انعام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۷#link37 | معناى جمله : (( فانهم لا يكذبونك و لكن الظالمين باياتنا يجحدون )) .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۷#link37 | معناى جمله : (( فانهم لا يكذبونك و لكن الظالمين باياتنا يجحدون )) .]]
خط ۳۹: خط ۵۰:
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۷#link41 | توصيف مؤ منين به وصف حيات و شنوايى و توصيف مشركين و معرضين به وصف مردگى ،كرى و كورى .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۷#link41 | توصيف مؤ منين به وصف حيات و شنوايى و توصيف مشركين و معرضين به وصف مردگى ،كرى و كورى .]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۳۷#link140 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۳۷#link140 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ «35»
و اگر اعراض و بى‌اعتنايى آنان (كافران) بر تو سنگين است (و مى‌خواهى به هر وسيله آنان را به راه آورى، ببين) اگر بتوانى سوراخى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا آيه‌اى (ديگر) برايشان بياورى (پس بياور ولى بدان كه باز هم ايمان نخواهند آورد) و اگر خدا خواسته بود همه‌ى آنان را بر هدايت گرد مى‌آورد (ولى سنّت الهى بر هدايت اجبارى نيست) پس هرگز از جاهلان مباش.
===نکته ها===
در شأن نزول آيه آمده است: كفّار به رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌گفتند: ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد، مگر آنكه زمين را شكافته برايمان چشمه‌اى جارى سازى: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً» «1»، يا به آسمان روى: «أَوْ تَرْقى‌ فِي السَّماءِ» «2» شايد آيه اشاره به نوع درخواست‌هاى نابجاى آنان باشد كه اگر زمين را بكاوى يا نردبان به آسمان بگذارى و خود را به آب و آتش بزنى، سودى ندارد. در دعوت تو نقصى نيست، اينان لجوجند، پس براى ارشادشان اين همه دلسوزى نكن.
===پیام ها===
1- پيامبر، براى هدايت مردم، دلسوز و نسبت به اعراضشان غمگين بود. «وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ»
2- پيامبر بايد روحيّات مخاطبان خود را بشناسد و بداند كه گروهى از هر
----
«1». اسراء، 90.
«2». اسراء، 93.
جلد 2 - صفحه 447
معجزه‌اى كه برايشان آورده شود، روى گردانند. «إِعْراضُهُمْ»
3- پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مى‌خواست به هر طريق مردم هدايت شوند، امّا اشكال در روحيّه‌ى لجوج كفّار است كه خداوند هشدار مى‌دهد. «تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ»
4- خداوند مى‌تواند همه را هدايت كند؛ ولى حكمت او اقتضا مى‌كند كه انسان آزاد باشد. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌»
5- ارضاى خواسته‌هاى بهانه‌جويان و بى‌صبرى مبلّغان، جهل است. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ» (ريشه‌ى بسيارى از توقّعات نابجا، جهل است)
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ (35)
----
«1» بحار الانوار، جلد 14، صفحه 293.
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 258
بعد از آن رسول را به قطع طمع ايمان اهل شرك اعلام فرمايد:
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ‌: و اگر چنان است كه بزرگ مى‌نمايد، يعنى گران و دشوار است بر اعراض ايشان از قبول دين حق و امتناع ايشان از اتباع و انقياد اوامر و نواهى حقه، تو، فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ‌:
پس اگر استطاعت دارى و مى‌توانى اينكه بجوئى سوراخى در زمين، يعنى منفذى كه به آن در آئى و به جوف و تخوم زمين رسى‌ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ: يا بالا روى به نردبانى در آسمان‌ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ: پس بياورى آيه‌اى را به ايشان تا بدان سبب ملجأ شده و ايمان آرند پس چنان كن. مقصود اين بيان، فرط حرص آن حضرت است بر اسلام قوم بر وجهى كه هر آيتى اقتراح مى‌كردند در صدد آن بود كه به ايشان آورد. حاصل آنكه اگر قدرتى مى‌داشت، معجزه و آيتى را كه ملجأ سازنده ايشان باشد به ايمان از تحت ارض يا فوق آسمان بياورد، البته آن را به ايشان مى‌آورد، به جهت بسيارى اميد به ايمان آنها وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ‌: و اگر خواستى، خداى تعالى و حكمت الهى مقتضى الجاء و اكراه ايشان بود بر ايمان و قهر و جبر آنها بر آن‌ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌: هر آينه جمع كردى ايشان را بر هدايت به آيات ملجئه و مكرهه؛ و لكن چنين نمى‌كند، زيرا اين الجاء و اكراه، خلاف حكمت است، يعنى چون حكم الهى مقتضى آنست كه بندگان به اختيار ايمان آرند نه بر وجه اجبار، و آنها به جهت عناد و جحود و فرط استكبار نظر در آيات تو نمى‌كنند و تأمل در آن ننمايند و بر وجه اقتراح از تو آيات مى‌طلبند نه به قصد اهتداء و ارشاد، پس حكمت الهى اقتضا نمايد كه آنها را در وادى خذلان گذاشته، نظر لطف را از ايشان بردارد و بر وجه الجاء ايشان را بر ايمان ندارد، زيرا منافى تكليف و ثواب و عقاب است؛ و چون چنين است‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ‌: پس مباش از نادانان به آنكه ايمان اجبارى، منافى‌
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 259
حكمت است. يا جزع مكن در موضع صبر، و حريص مباش در چيزى كه واقع نشود، تا حال تو، به حال جهّال، متقارب نگردد.
تبصره- خطاب به آن حضرت، لكن مراد امت مى‌باشد، چنانچه عياشى از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نزل القرآن بايّاك اعنى و اسمعى يا جارّة. «1» اين فرمايش ضرب المثلى است براى متكلم كه به كلام خود قصد نمايد غير مخاطب را. بنابر اين تمام آياتى كه از اين گونه خطابات است مراد امت مى‌باشند.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ (35)
ترجمه‌
و اگر گران است بر تو اعراض آنها پس اگر توانى كه بجوئى رخنه در زمين يا نردبانى در آسمان پس بياورى براى آنها نشانه و اگر خواسته باشد خدا هر آينه جمع مى‌كند آنها را بر هدايت پس مباش البته از نادانان.
تفسير
قمى ره از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه پيغمبر (ص) مايل بود كه حرث بن نوفل بن عبد مناف اسلام اختيار نمايد او را دعوت باسلام فرمود و كوشش كرد كه قبول كند شقاوت بر او غلبه نمود و قبول نكرد و اين امر بر پيغمبر (ص) گران آمد و اين آيه نازل شد و جواب شرط اول جمله شرطيه ثانيه است كه جواب آن محذوف است يعنى اگر خيلى بر طبعت گران آمده اعراض اقوامت از ايمان بآنچه آوردى اگر ميتوانى راه باريكى در زمين پيدا كنى كه بروى از آن راه تا جوف زمين يا نردبانى در آسمان تهيه نمائى كه از آن بالا بروى تا فوق آسمان و از يكى از آن دو جا نشانه با خود بياورى كه آنها يقين كنند و اقرار نمايند به نبوت تو و آنكه سير نمودى ملكوت عليا و سفلى را اين كار را بكن ولى نميتوانى بكنى چون خداوند نخواسته آنها را ملجاء بايمان نمايد و اگر خواسته بود كارى ميكرد كه تمام خلق مسلمان ميشدند اما اين امر بر خلاف حكمت است چون هر كس بايد باختيار ايمان بياورد تا باستحقاق بنعيم جنان برسد كه لذّتش اكمل باشد يا خداوند نخواسته آنها ايمان بياورند چون قابليت ندارند و فيض بايد بموضوع قابل برسد در هر حال مقصود بيان شوق مفرط پيغمبر (ص) است بايمان آنها كه باين اندازه ساعى و مجدّ است با آنكه ميداند قدرت و حكمت خدا و عدم قابليت آنها را و آنكه نبايد از عدم قبول كسى اسلام را ملول باشد مانند كسانيكه نميدانند قدرت و حكمت خدا را پس خطاب اخير متوجه به پيغمبر (ص) است ولى مقصود بخطاب مردمند چنانچه قمى ره فرموده است و در اكمال از پيغمبر (ص) روايت نموده كه بامير المؤمنين (ع) فرمود خداوند مقدر فرمود اختلاف و تفرق را در اين امت و اگر خواسته باشد خدا مى‌تواند همه را هدايت فرمايد بطورى كه‌
----
جلد 2 صفحه 316
دو نفر با يكديگر در امر دين اختلاف نداشته باشند و مفضول منكر نشود فضل فاضل را ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ إِن‌ كان‌َ كَبُرَ عَلَيك‌َ إِعراضُهُم‌ فَإِن‌ِ استَطَعت‌َ أَن‌ تَبتَغِي‌َ نَفَقاً فِي‌ الأَرض‌ِ أَو سُلَّماً فِي‌ السَّماءِ فَتَأتِيَهُم‌ بِآيَةٍ وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ لَجَمَعَهُم‌ عَلَي‌ الهُدي‌ فَلا تَكُونَن‌َّ مِن‌َ الجاهِلِين‌َ (35)
و اگرچه‌ بزرگ‌ و دشوار ‌است‌ ‌بر‌ تو اعراض‌ كفار و مشركين‌ ‌از‌ ايمان‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ميتواني‌ طلب‌ كني‌ بسير ‌در‌ اطراف‌ زمين‌ ‌ يا ‌ صعود بآسمان‌ ‌پس‌ بياوري‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ يك‌ آيتي‌ ‌که‌ ناچار شوند ‌در‌ آوردن‌ ايمان‌ و حال‌ آنكه‌ ‌اينکه‌ امر صلاح‌ نيست‌ و مخالف‌ حكمت‌ ‌است‌ و مقتضي‌ حكمت‌ آنست‌ ‌که‌ اينها باختيار ايمان‌ آورند نه‌ بالجاء و اكراه‌ و اضطرار و ‌اگر‌ ‌خدا‌ صلاح‌ ‌بود‌ اينها ‌را‌ بالجاء و اكراه‌ ‌بر‌ ايمان‌ جمع‌ فرمايد جمع‌ مينمود ‌پس‌ نباش‌ ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ نميدانند حكم‌ و مصالح‌ امور ‌را‌.
وَ إِن‌ كان‌َ كَبُرَ عَلَيك‌َ إِعراضُهُم‌ اولين‌ دعوت‌ حضرت‌ رسالت‌ دعوت‌ بتوحيد ‌بود‌ و بسيار آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ راجع‌ باين‌ موضوع‌ و ادله‌ بسيار واضح‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ موضوع‌ بيان‌ فرموده‌ و مشركين‌ ‌با‌ اينكه‌ اصنام‌ ‌را‌ بدست‌ ‌خود‌ ميتراشيدند و مصنوع‌ ‌خود‌
جلد 7 - صفحه 56
‌آنها‌ بوده‌ صانع‌ ‌خود‌ ميدانستند چنانچه‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ فرمود أَ تَعبُدُون‌َ ما تَنحِتُون‌َ صافات‌ ‌آيه‌ 93، البته‌ ‌اينکه‌ امر ‌بر‌ حضرتش‌ خيلي‌ سنگين‌ و بزرگ‌ بوده‌ لكن‌ احمق‌ ‌را‌ چه‌ بايد كرد ‌که‌ منسوب‌ بحضرت‌ عيسي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود ‌من‌ مرده‌ ‌را‌ زنده‌ ميكنم‌، كور ‌را‌ بينا ميكنم‌ ولي‌ ‌از‌ هدايت‌ احمق‌ عاجزم‌.
گليم‌ بخت‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ بافتند سياه‌ ||  بآب‌ زمزم‌ و كوثر سفيد نتوان‌ كرد
أَ فَأَنت‌َ تُسمِع‌ُ الصُّم‌َّ وَ لَو كانُوا لا يَعقِلُون‌َ أَ فَأَنت‌َ تَهدِي‌ العُمي‌َ وَ لَو كانُوا لا يُبصِرُون‌َ يونس‌ ‌آيه‌ 42 و 43 فَإِنَّك‌َ لا تُسمِع‌ُ المَوتي‌ وَ لا تُسمِع‌ُ الصُّم‌َّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوا مُدبِرِين‌َ روم‌ ‌آيه‌ 51، و ‌غير‌ اينها لذا ميفرمايد فَإِن‌ِ استَطَعت‌َ أَن‌ تَبتَغِي‌َ نَفَقاً فِي‌ الأَرض‌ِ خارج‌ شوي‌ ‌در‌ اطراف‌ زمين‌ چون‌ نفق‌ بمعني‌ خروج‌ ‌است‌ و نفقه‌ بواسطه‌ اخراج‌ مال‌ ‌است‌ ‌از‌ يد و منافق‌ خروج‌ ‌از‌ دين‌ ‌است‌ ‌در‌ باطن‌ ‌با‌ دخول‌ ‌آن‌ ‌در‌ ظاهر ‌يعني‌ ‌اگر‌ بتواني‌ ‌هر‌ كجا بروي‌ نميتواني‌ اينها ‌را‌ هدايت‌ كني‌ أَو سُلَّماً فِي‌ السَّماءِ مثليست‌ معروف‌ ‌که‌ ‌اگر‌ بآسمان‌ و زمين‌ بروي‌ ‌يعني‌ سير ‌در‌ اطراف‌ زمين‌ و رفتن‌ بآسمان‌ آسان‌تر ‌است‌ ‌از‌ هدايت‌ اينها فَتَأتِيَهُم‌ بِآيَةٍ ‌هر‌ چه‌ اقامه‌ معجزه‌ كني‌ بكن‌ اينها هدايت‌ نخواهند شد، و جواب‌ شرط محذوف‌ ‌است‌ كانّه‌ ميفرمايد ‌ان‌ استطعت‌ فافعل‌ بلي‌ يك‌ نحو ممكن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ مشيّة الهيه‌ و اراده‌ حتميه‌ حق‌ تعلق‌ بگيرد تكوينا ‌بر‌ هدايت‌ ‌آنها‌ تحقق‌پذير ‌است‌ زيرا إِنَّما أَمرُه‌ُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن‌ يَقُول‌َ لَه‌ُ كُن‌ فَيَكُون‌ُ يس‌ ‌آيه‌ 82 (‌ما شاء اللّه‌ ‌کان‌ و ‌ما ‌لم‌ يشأ ‌لم‌ يكن‌) وَ لَو شاءَ اللّه‌ُ لَجَمَعَهُم‌ عَلَي‌ الهُدي‌ لكن‌ ‌اينکه‌ خلاف‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌است‌ بلكه‌ موافق‌ حكمت‌ اينست‌ ‌که‌ بطريق‌ مالوف‌ ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و اعطاء معجزه‌ بيد رسل‌ بكند و حجت‌ ‌را‌ ‌بر‌ خلق‌ تمام‌ كند لِيَهلِك‌َ مَن‌ هَلَك‌َ عَن‌ بَيِّنَةٍ وَ يَحيي‌ مَن‌ حَي‌َّ عَن‌ بَيِّنَةٍ انفال‌ ‌آيه‌ 44، بنحو اختيار.
فَلا تَكُونَن‌َّ مِن‌َ الجاهِلِين‌َ ما عَلَي‌ الرَّسُول‌ِ إِلَّا البَلاغ‌ُ ‌بر‌ ‌شما‌ محنتي‌ نيست‌
جلد 7 - صفحه 57
غم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مخور دلت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نسوزد قابل‌ هدايت‌ نيستند فَذَرهُم‌ يَخُوضُوا وَ يَلعَبُوا حَتّي‌ يُلاقُوا يَومَهُم‌ُ الَّذِي‌ يُوعَدُون‌َ معارج‌ ‌آيه‌ 42 ذَرهُم‌ يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِم‌ُ الأَمَل‌ُ فَسَوف‌َ يَعلَمُون‌َ حجر ‌آيه‌ 3.
حافظ وظيفه‌ تو دعا گفتن‌ ‌است‌ و بس‌ ||  ‌در‌ بند ‌آن‌ مباش‌ ‌که‌ نشنيد ‌ يا ‌ شنيد
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس