ریشه غشى: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
جز (Move page script صفحهٔ ریشه غشى‌ را به ریشه غشى منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
پوشاندن و فراگرفتن. «غَشِيَهُ الْاَمْرُ: غَطَّاهُ» امر او را فراگرفت. [ابراهيم:50]. آتش رويشان را فراگيرد. [ليل:1]. سوگند به شب آنگاه كه فراگيرد. غشاوه: چيزى كه با آن پوشانده شود (پرده) [جاثية:23]. بر گوش و قلب او مهر زد و بر چشمش پرده‏اى قرار داد. رجوع شود به «ختم». غاشِية: فراگيرنده و پوشاننده. [يوسف:107]. مراد از غاشيه نقمت و عذاب فراگيرنده است. قيامت در [غاشيه:1]. از آن غاشيه خوانده شده كه عموم را فراگيرد و احدى از آن مستثنى نيست مثل [كهف:47]. اين بهتر از آن است كه گوئيم اهوال قيامت همه را فراگيرد زيرا درباره اهل رحمت آمده: [انبیاء:103]. غَواش: جمع غاشيه است (فراگيرنده‏ها). [اعراف:41]. براى آنها از جهنم بستر و از بالايشان فراگيرنده‏ها است يعنى آتش از بالا و پائين آنها را احاطه كرده نظير [زمر:16]. غواش در اصلى غواشى است مثل ضوارب. تغشيه: پوشاندن و نيز پوشانيدن چيزى بر چيزى مثل [انفال:11]. آنگاه كه خواب مختصر را بر شما مى‏پوشاند يعنى شما را به خواب مى‏برد تا آرامشى از ناحيه خدا باشد و مثل [نجم:54]. كه يك مفعول دارد يعنى آن را فراگرفت آنچه فراگرفت. اغشاء: مثل تغشيه است نحو [اعراف:54]. كه دو مفعول دارد يعنى خدا شب را بر روز مى‏پوشاند و مثل [يس:9]. كه داراى يك مفعول است يعنى: آنها را پوشانديم پس نمى‏بينند. استغشاء: پوشاندن «اِسْتَغْشى ثَوْبَهُ وَ بِثَوْبِهِ:تَغَّطى بِهِ» يعنى خود را با لباسش پوشاند و به قول راغب لباس را براى خود غاشيه وپرده قرار داد [نوح:7]. انگشتان رابه گوشها نهادند تا كلام حق را نشنوند و لباسشان را به سر كشيدند تا گويند حق را نبينند. گوئى آن كنايه از اعراض است مثل:[هود:5]. بدان آنها سينه خود را منحرف مى‏كنند از اينكه كلام حق در آن جاى گيرد و آنگاه كه لباسشان را به سر مى‏كشند. تغّشى: فراگرفتن. گاهى آن كنايه از مجامعت است مثل [اعراف:189]. چون با او مقاربت كرد حملى خفيف برداشت، غشيان المرئة نيز بدان معنى است. [محمّد:20]. مغشى عليه كسى است كه بى حس شده و عارضه فكر و شعورش را پوشانده است. يعنى مثل كسى كه از مرگ بيهوش شده به تو مى‏نگرند آيه [احزاب:19]. نيز مثل آن است يعنى چشمشان در كاسه سر ميگردد مثل شخص بيهوش شده از مرگ.
پوشاندن و فراگرفتن. «غَشِيَهُ الْاَمْرُ: غَطَّاهُ» امر او را فراگرفت. [ابراهيم:50]. آتش رويشان را فراگيرد. [ليل:1]. سوگند به شب آنگاه كه فراگيرد. غشاوه: چيزى كه با آن پوشانده شود (پرده) [جاثية:23]. بر گوش و قلب او مهر زد و بر چشمش پرده‏اى قرار داد. رجوع شود به «ختم». غاشِية: فراگيرنده و پوشاننده. [يوسف:107]. مراد از غاشيه نقمت و عذاب فراگيرنده است. قيامت در [غاشيه:1]. از آن غاشيه خوانده شده كه عموم را فراگيرد و احدى از آن مستثنى نيست مثل [كهف:47]. اين بهتر از آن است كه گوئيم اهوال قيامت همه را فراگيرد زيرا درباره اهل رحمت آمده: [انبیاء:103]. غَواش: جمع غاشيه است (فراگيرنده‏ها). [اعراف:41]. براى آنها از جهنم بستر و از بالايشان فراگيرنده‏ها است يعنى آتش از بالا و پائين آنها را احاطه كرده نظير [زمر:16]. غواش در اصلى غواشى است مثل ضوارب. تغشيه: پوشاندن و نيز پوشانيدن چيزى بر چيزى مثل [انفال:11]. آنگاه كه خواب مختصر را بر شما مى‏پوشاند يعنى شما را به خواب مى‏برد تا آرامشى از ناحيه خدا باشد و مثل [نجم:54]. كه يك مفعول دارد يعنى آن را فراگرفت آنچه فراگرفت. اغشاء: مثل تغشيه است نحو [اعراف:54]. كه دو مفعول دارد يعنى خدا شب را بر روز مى‏پوشاند و مثل [يس:9]. كه داراى يك مفعول است يعنى: آنها را پوشانديم پس نمى‏بينند. استغشاء: پوشاندن «اِسْتَغْشى ثَوْبَهُ وَ بِثَوْبِهِ:تَغَّطى بِهِ» يعنى خود را با لباسش پوشاند و به قول راغب لباس را براى خود غاشيه وپرده قرار داد [نوح:7]. انگشتان رابه گوشها نهادند تا كلام حق را نشنوند و لباسشان را به سر كشيدند تا گويند حق را نبينند. گوئى آن كنايه از اعراض است مثل:[هود:5]. بدان آنها سينه خود را منحرف مى‏كنند از اينكه كلام حق در آن جاى گيرد و آنگاه كه لباسشان را به سر مى‏كشند. تغّشى: فراگرفتن. گاهى آن كنايه از مجامعت است مثل [اعراف:189]. چون با او مقاربت كرد حملى خفيف برداشت، غشيان المرئة نيز بدان معنى است. [محمّد:20]. مغشى عليه كسى است كه بى حس شده و عارضه فكر و شعورش را پوشانده است. يعنى مثل كسى كه از مرگ بيهوش شده به تو مى‏نگرند آيه [احزاب:19]. نيز مثل آن است يعنى چشمشان در كاسه سر ميگردد مثل شخص بيهوش شده از مرگ.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
غشو:100, هم:71, من:52, ما:45, ف:40, ه:39, ها:30, ک:26, على:25, ل:24, اذا:23, ليل:21, ب:21, نهر:19, بصر:19, اذ:19, فى:19, غشى:18, عذب:18, وجه:18, يوم:17, انن:17, الله:17, امن:17, کم:17, اتى:16, فوق:16, اله:16, ايى:16, موج:16, وله:16, الى:16, ظلم:16, ثوب:15, سدر:15, اوى:15, نعس:15, حمل:14, طوف:14, سمو:14, نظر:14, زيغ:14, انس:14, ذلک:14, جزى:14, جلو:14, طغو:14, طغى:14, فرعون:14, يمم:14, هوى:14, جعل:13, موت:13, سدد:13, کبر:13, مؤتفکة:13, عمل:13, هدى:13, سوى:13, جنن:13, ثم:13, قد:13, بين:13, ربب:13, بعد:13, ضلل:13, نور:12, حين:12, قطر:12, ثنى:12, زوج:12, کفر:12, دخن:12, شکر:12, عرش:12, جهنم:12, ذا:12, لما:12, يى:12, حدث:12, حکم:12, کلل:12, الذى:12, ظلل:12, صبر:12, قوم:12, لجج:12, جند:12, قطع:12, خشع:12, علم:12, صرر:12, الا:12, خلق:12, عزز:12, الو:12, بنى:12, کان:12, ارض:12, اذن:12, طلب:12, خفف:12, نصب:12, الذين:12, بحر:12, عظم:12, ان:12, خلف:12, او:12, غمم:12, ذکر:12, هذا:12, قلب:12, مهد:11, نزل:11, عين:11, نهى:11, عند:11, لا:11, هل:11, سربال:11, سرر:11, سمع:11, صفد:11, انث:11, حثث:11, دعو:11, حوط:11, مرض:11, الم:11, شمس:11, صبع:11, ولى:11, عصم:11, دور:11, مرر:11, مرى:11, ى:11, نا:11, ا:11, سکن:11, اول:11, خفى:11, يدى:11, قمر:11, ستت:11, قول:11, همم:11, صلح:11, شرک:11, علن:11, ذهب:11, قرن:11, تحت:11, ثمر:11, ائى:11, نفس:10, خوف:10, رجل:10, نجم:10, تبع:10, صحب:10, سلق:10, سوع:10, سخر:10, خلص:10, صدر:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۷

تکرار در قرآن: ۲۹(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

پوشاندن و فراگرفتن. «غَشِيَهُ الْاَمْرُ: غَطَّاهُ» امر او را فراگرفت. [ابراهيم:50]. آتش رويشان را فراگيرد. [ليل:1]. سوگند به شب آنگاه كه فراگيرد. غشاوه: چيزى كه با آن پوشانده شود (پرده) [جاثية:23]. بر گوش و قلب او مهر زد و بر چشمش پرده‏اى قرار داد. رجوع شود به «ختم». غاشِية: فراگيرنده و پوشاننده. [يوسف:107]. مراد از غاشيه نقمت و عذاب فراگيرنده است. قيامت در [غاشيه:1]. از آن غاشيه خوانده شده كه عموم را فراگيرد و احدى از آن مستثنى نيست مثل [كهف:47]. اين بهتر از آن است كه گوئيم اهوال قيامت همه را فراگيرد زيرا درباره اهل رحمت آمده: [انبیاء:103]. غَواش: جمع غاشيه است (فراگيرنده‏ها). [اعراف:41]. براى آنها از جهنم بستر و از بالايشان فراگيرنده‏ها است يعنى آتش از بالا و پائين آنها را احاطه كرده نظير [زمر:16]. غواش در اصلى غواشى است مثل ضوارب. تغشيه: پوشاندن و نيز پوشانيدن چيزى بر چيزى مثل [انفال:11]. آنگاه كه خواب مختصر را بر شما مى‏پوشاند يعنى شما را به خواب مى‏برد تا آرامشى از ناحيه خدا باشد و مثل [نجم:54]. كه يك مفعول دارد يعنى آن را فراگرفت آنچه فراگرفت. اغشاء: مثل تغشيه است نحو [اعراف:54]. كه دو مفعول دارد يعنى خدا شب را بر روز مى‏پوشاند و مثل [يس:9]. كه داراى يك مفعول است يعنى: آنها را پوشانديم پس نمى‏بينند. استغشاء: پوشاندن «اِسْتَغْشى ثَوْبَهُ وَ بِثَوْبِهِ:تَغَّطى بِهِ» يعنى خود را با لباسش پوشاند و به قول راغب لباس را براى خود غاشيه وپرده قرار داد [نوح:7]. انگشتان رابه گوشها نهادند تا كلام حق را نشنوند و لباسشان را به سر كشيدند تا گويند حق را نبينند. گوئى آن كنايه از اعراض است مثل:[هود:5]. بدان آنها سينه خود را منحرف مى‏كنند از اينكه كلام حق در آن جاى گيرد و آنگاه كه لباسشان را به سر مى‏كشند. تغّشى: فراگرفتن. گاهى آن كنايه از مجامعت است مثل [اعراف:189]. چون با او مقاربت كرد حملى خفيف برداشت، غشيان المرئة نيز بدان معنى است. [محمّد:20]. مغشى عليه كسى است كه بى حس شده و عارضه فكر و شعورش را پوشانده است. يعنى مثل كسى كه از مرگ بيهوش شده به تو مى‏نگرند آيه [احزاب:19]. نيز مثل آن است يعنى چشمشان در كاسه سر ميگردد مثل شخص بيهوش شده از مرگ.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
غِشَاوَةٌ ۱
يَغْشَى‌ ۵
غَوَاشٍ‌ ۱
يُغْشِي‌ ۲
تَغَشَّاهَا ۱
يُغَشِّيکُمُ‌ ۱
أُغْشِيَتْ‌ ۱
يَسْتَغْشُونَ‌ ۱
غَاشِيَةٌ ۱
تَغْشَى‌ ۱
فَغَشِيَهُمْ‌ ۱
غَشِيَهُمْ‌ ۲
يَغْشَاهُ‌ ۱
يَغْشَاهُمُ‌ ۱
يُغْشَى‌ ۱
فَأَغْشَيْنَاهُمْ‌ ۱
غِشَاوَةً ۱
الْمَغْشِيِ‌ ۱
فَغَشَّاهَا ۱
غَشَّى‌ ۱
اسْتَغْشَوْا ۱
الْغَاشِيَةِ ۱
يَغْشَاهَا ۱

ریشه‌های مرتبط