ریشه تسع: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه تسع‌ را به ریشه تسع منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::تسع‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
و تسعه: نه [اسراء:101] ،به موسى نه معجزه آشكار داديم. [ص:23] اين برادر من است كه نود و نه ميش دارد و من فقط يك ميش دارم در اينجا دو مطلب را بررسى مى‏كنيم. 1- آيات نه گانه حضرت موسى كه معجزه او بود. در دو مورد آمده است يكى سوره [اسراء: ‏101-102]. و ديگرى در [نمل:12-13]. از اين چهار آيه روشن مى‏شود كه تمام آيات نه گانه را فرعون و قوم او در مدّت دعوت موسى از وى ديده و قبول نكرده‏اند. لذا در شمردن اين معجزات سراغ معجزه‏هائى از قبيل شكافتن دريا، شكافتن سنگ و غيره كه در صحراى سينا بعد از خروج از مصر اتفاق افتاده، نبايد رفت، زيرا آنها را فرعون و فرعونيان نديدند ولى در اينجا بعد از اشاره به آيات نه گانه، موسى به فرعون مى‏گويد: مى‏دانى كه اين آيات را پروردگار آسمانها و زمين فرستاده است. در سوره نمل پس از اشاره به آيات فرموده: چون آيات روشن ما آمر، گفتند: سحرى است آشكار. پس بايد آيات نه گانه را قبل از خروج از مصر جستجو كرد. دو تا از اين آيات، عصا و يد بيضاء است كه قبلاً بودند و در سوره [اعراف:130-133] آمده. در این آیات نیز هفت معجزه ذکر شده است خشکسالى، کمبود حاصل، طوفان، ملخ، قمّل، وزغها و خون. این هفت آیه با عصا و ید بیضاءِ، مجموعاً 9 آیه است که در طول دعوت موسی در مصر واقع شده‏اند. و امّا معجزات دیگر که بعد از خروج از مصر اتفاق افتاد از آیات نه‏گانه ما نحن فیه خارج‏اند. در تورات سِفر خروج این آیات با تفاوت نقل شده است و هاکس در قاموس کتاب مقدّس آنها را ده تا شمرده است. ولى اعتماد بر قرآن مجید است که 9 تا بیان میفرماید و هاکس امریکائى ده تا را از تورات جمع کرده وگرنه اشاره به ده یا نُه بودن در تورات نیست بلکه هر یک از آنها در بابى ذکر شده است و از جمله «آتَینا موسى تِسعَ آیاتٍ... فَاسئَل بَنى اِسرائیلَ» روشن میشود که یهود آن آیات را 9 میدانستند وگرنه نمى‏فرمود: از بنى‏اسرائیل بپرس و شاید انشاء اللّه در «قُمَّل» این آیات را روشن و مفّصل نقل کنیم. 2- [كهف:25] در غارشان سیصد سال بسر بردند و نه سال بر آن افزودند. این آیه مدت خواب اصحاب کهف را بیان مى‏کند و ظاهرش آنست که مدّت خوابشان سیصد و نه سال بوده است. بعضى‏ها فاعل «ازدادوا» را اهل کتاب گرفته و گفته‏اند: مراد آنست که اصحاب کهف در آنجا سیصد سال ماندند ولی اهل کتاب 9 سال بر آن افزوده‏اند. در مجمع‏البیان فرموده: نقل است که یک نفر یهودى از على «علیه السلام» از مدت توّقف آنها سئوال کرد حضرت آنچه در قران است فرمود، یهودى گفت: ما در کتاب خود مییابیم که مدّتشان سیصد سال بوده امام «علیه السلام» فرمود: آن به سالهاى شمسى است و آنچه من گفتم به سال قمرى است. تفسیر المیزان سیصد سال را با قرنیه اضافه شدن نه سال، شمسى گرفته و فرماید: سیصد سال را اگر یک دفعه شمسى و یک دفعه قمرى بگیریم تفاوت تقریباً 9 سال مى‏شود و فخر رازى را که این سخن را باور ندارد، رد کرده و گفته تفاوت از سه ماه کمتر است و در ذکر تعداد، اینگونه نسبتها بلاکلام شایع است. ناگفته نماند اگر تفاوت سال شمسی و قمری را در حدود 10 روز بدانیم، 9 سال قمرى در حدود سه هزار و صد و هشتاد و شش روز خواهد بود (3186=9×354) و این صد و هشتاد و شش روز که 9 سال با آن تمام مى‏شود در تفاوت سیصد سال شمسى و قمرى نیست زیرا تفاوت آن دو فقط سه هزار روز است (3000=10×300) و آن از 9 سال در حدود شش ماه کمتر است و آن وقت «وازداد واتسعاً» درست نخواهد بود وانگهى این حساب تقریبى است والاّ سال شمسى 365 روز و 6 ساعت و سال قمرى 354 روز و کسرى است و تفاوت آن دو در حدود 11 روز است و آن وقت تفاوت سیصد سال تقریباً سه هزار و سیصد روز خواهد بود و آن در حدود چهار ماه از 9 سال زیادتر است. عقیده ما این است که آیه، مدّت توّقف آنها را سیصد و نه سال قمرى که معمول بود، معیّن مى‏کند و این نوع سخن گفتن تفنّن در عبارت است و روایتى که از امام «علیه السلام» نقل شده اوّلاً سندی ندارد و ثانیاً قضیّه اصحاب کهف بعد از حضرت موسى است و ربطى به یهود ندارد که در مکالمه با امام «علیه السلام» بگوید: ما در کتاب خود سیصد سال مییابیم و ایضاً باید تحقیق کرد که در آن روز حساب شمسى در عربستان معمول بوده یا نه؟ و آیه ما بعد که مى‏گوید «قُلِ اللهُ اَعلَمُ بِما لِبثوا لَهُ غَیبُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ» مى‏فهماند که در مدّت آنها اختلاف وجود داشته است و قرآن به آن حضرت دستور مى‏دهد بگو: مدّت آنها سیصد و نه سال است و خدا داناتر است و مدّت آنها را چنین بیان مى‏کند. گذشته از اینها اگر بگوئیم حساب شمسى و قمرى در آیه به کار است باید تقدیر آیه چنین باشد «ولبثوا فى کهفهم ثلث مائة سنین بحساب الشمسى و از دادوا تسعاً بسنین القمرى» و دلیلی بر این تقدیر نداریم و اگر حساب شمسى را به میان نیاوریم چه اشکالى خواهد داشت؟.
و تسعه: نه [اسراء:101] ،به موسى نه معجزه آشكار داديم. [ص:23] اين برادر من است كه نود و نه ميش دارد و من فقط يك ميش دارم در اينجا دو مطلب را بررسى مى‏كنيم. 1- آيات نه گانه حضرت موسى كه معجزه او بود. در دو مورد آمده است يكى سوره [اسراء: ‏101-102]. و ديگرى در [نمل:12-13]. از اين چهار آيه روشن مى‏شود كه تمام آيات نه گانه را فرعون و قوم او در مدّت دعوت موسى از وى ديده و قبول نكرده‏اند. لذا در شمردن اين معجزات سراغ معجزه‏هائى از قبيل شكافتن دريا، شكافتن سنگ و غيره كه در صحراى سينا بعد از خروج از مصر اتفاق افتاده، نبايد رفت، زيرا آنها را فرعون و فرعونيان نديدند ولى در اينجا بعد از اشاره به آيات نه گانه، موسى به فرعون مى‏گويد: مى‏دانى كه اين آيات را پروردگار آسمانها و زمين فرستاده است. در سوره نمل پس از اشاره به آيات فرموده: چون آيات روشن ما آمر، گفتند: سحرى است آشكار. پس بايد آيات نه گانه را قبل از خروج از مصر جستجو كرد. دو تا از اين آيات، عصا و يد بيضاء است كه قبلاً بودند و در سوره [اعراف:130-133] آمده. در این آیات نیز هفت معجزه ذکر شده است خشکسالى، کمبود حاصل، طوفان، ملخ، قمّل، وزغها و خون. این هفت آیه با عصا و ید بیضاءِ، مجموعاً 9 آیه است که در طول دعوت موسی در مصر واقع شده‏اند. و امّا معجزات دیگر که بعد از خروج از مصر اتفاق افتاد از آیات نه‏گانه ما نحن فیه خارج‏اند. در تورات سِفر خروج این آیات با تفاوت نقل شده است و هاکس در قاموس کتاب مقدّس آنها را ده تا شمرده است. ولى اعتماد بر قرآن مجید است که 9 تا بیان میفرماید و هاکس امریکائى ده تا را از تورات جمع کرده وگرنه اشاره به ده یا نُه بودن در تورات نیست بلکه هر یک از آنها در بابى ذکر شده است و از جمله «آتَینا موسى تِسعَ آیاتٍ... فَاسئَل بَنى اِسرائیلَ» روشن میشود که یهود آن آیات را 9 میدانستند وگرنه نمى‏فرمود: از بنى‏اسرائیل بپرس و شاید انشاء اللّه در «قُمَّل» این آیات را روشن و مفّصل نقل کنیم. 2- [كهف:25] در غارشان سیصد سال بسر بردند و نه سال بر آن افزودند. این آیه مدت خواب اصحاب کهف را بیان مى‏کند و ظاهرش آنست که مدّت خوابشان سیصد و نه سال بوده است. بعضى‏ها فاعل «ازدادوا» را اهل کتاب گرفته و گفته‏اند: مراد آنست که اصحاب کهف در آنجا سیصد سال ماندند ولی اهل کتاب 9 سال بر آن افزوده‏اند. در مجمع‏البیان فرموده: نقل است که یک نفر یهودى از على «علیه السلام» از مدت توّقف آنها سئوال کرد حضرت آنچه در قران است فرمود، یهودى گفت: ما در کتاب خود مییابیم که مدّتشان سیصد سال بوده امام «علیه السلام» فرمود: آن به سالهاى شمسى است و آنچه من گفتم به سال قمرى است. تفسیر المیزان سیصد سال را با قرنیه اضافه شدن نه سال، شمسى گرفته و فرماید: سیصد سال را اگر یک دفعه شمسى و یک دفعه قمرى بگیریم تفاوت تقریباً 9 سال مى‏شود و فخر رازى را که این سخن را باور ندارد، رد کرده و گفته تفاوت از سه ماه کمتر است و در ذکر تعداد، اینگونه نسبتها بلاکلام شایع است. ناگفته نماند اگر تفاوت سال شمسی و قمری را در حدود 10 روز بدانیم، 9 سال قمرى در حدود سه هزار و صد و هشتاد و شش روز خواهد بود (3186=9×354) و این صد و هشتاد و شش روز که 9 سال با آن تمام مى‏شود در تفاوت سیصد سال شمسى و قمرى نیست زیرا تفاوت آن دو فقط سه هزار روز است (3000=10×300) و آن از 9 سال در حدود شش ماه کمتر است و آن وقت «وازداد واتسعاً» درست نخواهد بود وانگهى این حساب تقریبى است والاّ سال شمسى 365 روز و 6 ساعت و سال قمرى 354 روز و کسرى است و تفاوت آن دو در حدود 11 روز است و آن وقت تفاوت سیصد سال تقریباً سه هزار و سیصد روز خواهد بود و آن در حدود چهار ماه از 9 سال زیادتر است. عقیده ما این است که آیه، مدّت توّقف آنها را سیصد و نه سال قمرى که معمول بود، معیّن مى‏کند و این نوع سخن گفتن تفنّن در عبارت است و روایتى که از امام «علیه السلام» نقل شده اوّلاً سندی ندارد و ثانیاً قضیّه اصحاب کهف بعد از حضرت موسى است و ربطى به یهود ندارد که در مکالمه با امام «علیه السلام» بگوید: ما در کتاب خود سیصد سال مییابیم و ایضاً باید تحقیق کرد که در آن روز حساب شمسى در عربستان معمول بوده یا نه؟ و آیه ما بعد که مى‏گوید «قُلِ اللهُ اَعلَمُ بِما لِبثوا لَهُ غَیبُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ» مى‏فهماند که در مدّت آنها اختلاف وجود داشته است و قرآن به آن حضرت دستور مى‏دهد بگو: مدّت آنها سیصد و نه سال است و خدا داناتر است و مدّت آنها را چنین بیان مى‏کند. گذشته از اینها اگر بگوئیم حساب شمسى و قمرى در آیه به کار است باید تقدیر آیه چنین باشد «ولبثوا فى کهفهم ثلث مائة سنین بحساب الشمسى و از دادوا تسعاً بسنین القمرى» و دلیلی بر این تقدیر نداریم و اگر حساب شمسى را به میان نیاوریم چه اشکالى خواهد داشت؟.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ل:100, فى:65, نعج:65, ه:63, ى:61, قول:47, تسع:45, اوى:45, ائى:41, ايى:37, ما:35, ف:30, اخو:30, کون:30, قوم:28, وله:28, لا:28, ها:26, موسى:26, عشر:26, الله:26, رهط:26, زيد:26, مدن:26, وحد:26, هذا:26, جعل:24, على:24, فسد:24, سوء:24, اتى:24, سنو:24, اله:24, غير:22, مئى:22, فتن:22, صحب:22, بشر:22, وذر:20, ثلث:20, قتر:20, بين:20, نور:20, قد:20, ارض:20, هم:20, لوح:20, علم:20, من:20, الى:20, سئل:18, ذا:18, انس:18, ب:18, انن:18, الا:18, فرعون:18, انتم:18, بيض:18, لبث:18, بل:16, خرج:16, کهف:16, صلح:16, الک:16, لئک:14, ک:14, بنو:14, نفق:14, قسم:14, کفل:14, اسرائيل:12, جيب:12, ن:10, اذ:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۴۹

تکرار در قرآن: ۷(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

و تسعه: نه [اسراء:101] ،به موسى نه معجزه آشكار داديم. [ص:23] اين برادر من است كه نود و نه ميش دارد و من فقط يك ميش دارم در اينجا دو مطلب را بررسى مى‏كنيم. 1- آيات نه گانه حضرت موسى كه معجزه او بود. در دو مورد آمده است يكى سوره [اسراء: ‏101-102]. و ديگرى در [نمل:12-13]. از اين چهار آيه روشن مى‏شود كه تمام آيات نه گانه را فرعون و قوم او در مدّت دعوت موسى از وى ديده و قبول نكرده‏اند. لذا در شمردن اين معجزات سراغ معجزه‏هائى از قبيل شكافتن دريا، شكافتن سنگ و غيره كه در صحراى سينا بعد از خروج از مصر اتفاق افتاده، نبايد رفت، زيرا آنها را فرعون و فرعونيان نديدند ولى در اينجا بعد از اشاره به آيات نه گانه، موسى به فرعون مى‏گويد: مى‏دانى كه اين آيات را پروردگار آسمانها و زمين فرستاده است. در سوره نمل پس از اشاره به آيات فرموده: چون آيات روشن ما آمر، گفتند: سحرى است آشكار. پس بايد آيات نه گانه را قبل از خروج از مصر جستجو كرد. دو تا از اين آيات، عصا و يد بيضاء است كه قبلاً بودند و در سوره [اعراف:130-133] آمده. در این آیات نیز هفت معجزه ذکر شده است خشکسالى، کمبود حاصل، طوفان، ملخ، قمّل، وزغها و خون. این هفت آیه با عصا و ید بیضاءِ، مجموعاً 9 آیه است که در طول دعوت موسی در مصر واقع شده‏اند. و امّا معجزات دیگر که بعد از خروج از مصر اتفاق افتاد از آیات نه‏گانه ما نحن فیه خارج‏اند. در تورات سِفر خروج این آیات با تفاوت نقل شده است و هاکس در قاموس کتاب مقدّس آنها را ده تا شمرده است. ولى اعتماد بر قرآن مجید است که 9 تا بیان میفرماید و هاکس امریکائى ده تا را از تورات جمع کرده وگرنه اشاره به ده یا نُه بودن در تورات نیست بلکه هر یک از آنها در بابى ذکر شده است و از جمله «آتَینا موسى تِسعَ آیاتٍ... فَاسئَل بَنى اِسرائیلَ» روشن میشود که یهود آن آیات را 9 میدانستند وگرنه نمى‏فرمود: از بنى‏اسرائیل بپرس و شاید انشاء اللّه در «قُمَّل» این آیات را روشن و مفّصل نقل کنیم. 2- [كهف:25] در غارشان سیصد سال بسر بردند و نه سال بر آن افزودند. این آیه مدت خواب اصحاب کهف را بیان مى‏کند و ظاهرش آنست که مدّت خوابشان سیصد و نه سال بوده است. بعضى‏ها فاعل «ازدادوا» را اهل کتاب گرفته و گفته‏اند: مراد آنست که اصحاب کهف در آنجا سیصد سال ماندند ولی اهل کتاب 9 سال بر آن افزوده‏اند. در مجمع‏البیان فرموده: نقل است که یک نفر یهودى از على «علیه السلام» از مدت توّقف آنها سئوال کرد حضرت آنچه در قران است فرمود، یهودى گفت: ما در کتاب خود مییابیم که مدّتشان سیصد سال بوده امام «علیه السلام» فرمود: آن به سالهاى شمسى است و آنچه من گفتم به سال قمرى است. تفسیر المیزان سیصد سال را با قرنیه اضافه شدن نه سال، شمسى گرفته و فرماید: سیصد سال را اگر یک دفعه شمسى و یک دفعه قمرى بگیریم تفاوت تقریباً 9 سال مى‏شود و فخر رازى را که این سخن را باور ندارد، رد کرده و گفته تفاوت از سه ماه کمتر است و در ذکر تعداد، اینگونه نسبتها بلاکلام شایع است. ناگفته نماند اگر تفاوت سال شمسی و قمری را در حدود 10 روز بدانیم، 9 سال قمرى در حدود سه هزار و صد و هشتاد و شش روز خواهد بود (3186=9×354) و این صد و هشتاد و شش روز که 9 سال با آن تمام مى‏شود در تفاوت سیصد سال شمسى و قمرى نیست زیرا تفاوت آن دو فقط سه هزار روز است (3000=10×300) و آن از 9 سال در حدود شش ماه کمتر است و آن وقت «وازداد واتسعاً» درست نخواهد بود وانگهى این حساب تقریبى است والاّ سال شمسى 365 روز و 6 ساعت و سال قمرى 354 روز و کسرى است و تفاوت آن دو در حدود 11 روز است و آن وقت تفاوت سیصد سال تقریباً سه هزار و سیصد روز خواهد بود و آن در حدود چهار ماه از 9 سال زیادتر است. عقیده ما این است که آیه، مدّت توّقف آنها را سیصد و نه سال قمرى که معمول بود، معیّن مى‏کند و این نوع سخن گفتن تفنّن در عبارت است و روایتى که از امام «علیه السلام» نقل شده اوّلاً سندی ندارد و ثانیاً قضیّه اصحاب کهف بعد از حضرت موسى است و ربطى به یهود ندارد که در مکالمه با امام «علیه السلام» بگوید: ما در کتاب خود سیصد سال مییابیم و ایضاً باید تحقیق کرد که در آن روز حساب شمسى در عربستان معمول بوده یا نه؟ و آیه ما بعد که مى‏گوید «قُلِ اللهُ اَعلَمُ بِما لِبثوا لَهُ غَیبُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ» مى‏فهماند که در مدّت آنها اختلاف وجود داشته است و قرآن به آن حضرت دستور مى‏دهد بگو: مدّت آنها سیصد و نه سال است و خدا داناتر است و مدّت آنها را چنین بیان مى‏کند. گذشته از اینها اگر بگوئیم حساب شمسى و قمرى در آیه به کار است باید تقدیر آیه چنین باشد «ولبثوا فى کهفهم ثلث مائة سنین بحساب الشمسى و از دادوا تسعاً بسنین القمرى» و دلیلی بر این تقدیر نداریم و اگر حساب شمسى را به میان نیاوریم چه اشکالى خواهد داشت؟.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
تِسْعَ‌ ۱
تِسْعاً ۱
تِسْعِ‌ ۱
تِسْعَةُ ۱
تِسْعٌ‌ ۱
تِسْعُونَ‌ ۱
تِسْعَةَ ۱

ریشه‌های مرتبط