۲۰٬۳۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
كه در زمين زندگى كند، و نيز در زمين بميرد. و اگر خدای تعالى، او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى اين بود كه امتحان خود را بدهند، و در نتيجه آن نافرمانى، عورتشان هويدا بگردد، تا بعد از آن، به زمين هبوط كنند. | كه در زمين زندگى كند، و نيز در زمين بميرد. و اگر خدای تعالى، او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى اين بود كه امتحان خود را بدهند، و در نتيجه آن نافرمانى، عورتشان هويدا بگردد، تا بعد از آن، به زمين هبوط كنند. | ||
و نيز از سياق آيه سوره | و نيز از سياق آيه سوره «طه» كه مى فرمايد: «فَقُلنَا يَا آدَمُ» الخ، و سوره «اعراف» كه مى فرمايد: «وَ يَا آدَمُ اسكُن» الخ، كه داستان بهشت را با داستان سجده ملائكه به صورت يك داستان و متصل به هم آورده، و كوتاه سخن آن كه: اين سياق، به خوبى مى رساند كه منظور اصلى از خلقت آدم اين بوده كه در زمين سكونت كند. | ||
چيزی كه هست، راه زمينى شدن آدم همين بوده كه نخست در بهشت منزل گيرد، و برتری اش بر ملائكه، و لياقتش براى خلافت اثبات شود، و سپس ملائكه مأمور به سجده براى او شوند، و آنگاه در بهشت منزلش دهند، و از نزديكى به آن درخت نهيش كنند، و او (به تحريك شيطان) از آن بخورد و در نتيجه، عورتش و نيز از همسرش ظاهر گردد و در آخر، به زمين هبوط كنند. | |||
و از اين ريخت و سياق به خوبى بر مى آيد كه: آخرين عامل و علتى كه باعث زمينى شدن آن دو شد، همان مسئله ظاهر شدن عيب آن دو بود، و عيب نامبرده هم به قرينه ای كه فرموده: «بر آن شدند كه از برگ هاى بهشت بر خود بپوشانند» الخ، همان عورت آن دو بوده، و معلوم است كه اين دو عضو، مظهر همه تمايلات حيوانى است. چون مستلزم غذا خوردن و نمو نيز هستند. | |||
پس ابليس هم جز اين همّى و هدفى نداشته، كه به هر وسيله شده، عيب آن دو را ظاهر سازد. گو اين كه خلقت بشرى و زمينى آدم و همسرش، تمام شده بود، و بعد از آن، خدا آن دو را داخل بهشت كرد، ولى مدت زيادى در اين بين فاصله نشد، و خلاصه آن قدر به آن دو مهلت ندادند كه در همين زمين، متوجه عيب خود شوند، و نيز به سائر لوازم حيات دنيوى و احتياجات آن پى ببرند. | |||
پس معلوم | بلكه بلافاصله آن دو را داخل بهشت كردند، و وقتى داخل كردند كه هنوز روح ملكوتى و ادراكى كه از عالم ارواح و فرشتگان داشتند، به زندگى دنيا آلوده نشده بود. به دليل اين كه فرمود: «لِيُبدِىَ لَهُمَا مَا وُرِىَ عَنهُمَا: تا ظاهر شود از آن دو، آنچه پوشانده شده بود از آنان). و نفرمود: «لِيُبدِىَ لَهُمَا مَا كَانَ وُرِىَ عَنهُمَا: تا ظاهر شود از آن دو، آنچه بر آن دو پوشيده بود». | ||
پس معلوم می شود پوشيدگى عيب هاى آن دو موقتى بوده، و يكدفعه صورت گرفته. چون در زندگى زمينى ممكن نيست براى مدتى طولانى اين عيب پوشيده بماند. (و جان كلام و آنچه از آيات نامبرده بر می آيد، اين است كه وقتى خلقت آدم و حوا در زمين تمام شد، بلافاصله و قبل از اين كه متوجه شوند عيب هاشان پوشيده شده، داخل بهشت شده اند). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۹۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۹۷ </center> | ||
<span id='link232'><span> | <span id='link232'><span> | ||
پس ظهور عيب در زندگى زمينى | پس ظهور عيب در زندگى زمينى و به وسيله خوردن از آن درخت، يكى از قضاهاى حتمى خدا بوده كه بايد می شد، و لذا فرمود: «زنهار كه ابليس شما را از بهشت بيرون نكند، كه بدبخت می شويد» الخ. و نيز فرمود: «آدم و همسرش را از آن وضعى كه داشتند، بيرون كرد» الخ. و نيز خدای تعالى، خطيئه آنان را بعد از آن كه توبه كردند، بيامرزيد و در عين حال، به بهشتشان بر نگردانيد، بلكه به سوى دنيا هبوطشان داد، تا در آن جا زندگى كنند. | ||
و اگر محكوميت زندگى كردن در | و اگر محكوميت زندگى كردن در زمين، با خوردن از درخت و هويدا گشتن عيب، قضایى حتمى نبود، و نيز برگشتن به بهشت محال نبود، بايد بعد از توبه و ناديده گرفتن خطيئه، به بهشت برگردند، براى اين كه توبه آثار خطيئه را از بين مى برد. | ||
پس معلوم | پس معلوم می شود: علت بيرون شدن از بهشت و زمينى شدن آدم، آن خطيئه نبوده، بلكه علت اين بوده كه به وسيله آن خطيئه، عيب آن دو ظاهر گشته، و اين به وسيله وسوسه شيطان لعين صورت گرفته است. | ||
<span id='link233'><span> | <span id='link233'><span> | ||
ویرایش